توجیه حقوقی روسیه در راستای استفاده از زور علیه اوکراین چیست؟

توجیه حقوقی روسیه در راستای استفاده از زور علیه اوکراین چیست[۱]؟

 

Marko Milanovic

مترجم: سپهر صارمی دانشجوی دکتری حقوق بین الملل عمومی دانشگاه علامه طباطبایی

ویراستار علمی: دکتر فرشید سرافراز عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور

با حملات موشکی و هوایی در سرتاسر خاک اوکراین و ورود نیروهای زمینی روسیه از چندین جهت به اوکراین، اکنون شکی وجود ندارد که فدراسیون روسیه از “زور” به مفهوم بند ۴ ماده ۲ منشور سازمان ملل علیه اوکراین آن هم در مقیاس وسیع  استفاده کرده است. اکنون  بار توجیه حقوقی استفاده از زور بر عهده روسیه است. همانطور که دیوان بین المللی دادگستری در بند ۲۶۶رای قضیه نیکاراگوئه اشعار داشت دیوان وظیفه ندارد “نظرات حقوقی را که خود دولت ها ارایه نمی‌کنند به آنها نسبت دهد” – و من این موضوع را به حقوقدانان بین المللی به طور کلی‌تر تعمیم می دهم. ما باید فقط آن توجیهاتی را که خود مقامات دولتی روسیه رسماً ارائه می‌کنند، در نظر بگیریم و آنها را به طور عینی ارزیابی کنیم.

سخنرانی  پوتین در ساعات اولیه صبح امروز برای اعلام اقدام نظامی علیه اوکراین در واقع تلاشی برای انجام این کار است. سخنرانی روسی در اینجا آمده است. ترجمه انگلیسی در وب سایت اسپکتیتور در اینجا موجود است. (من تا جایی که توانستم صحت آن را تأیید کرده ام، اما مطمئناً هرگونه اصلاحی از طرف گویشوران شایسته زبان روسی مورد استقبال قرار می گیرد). این سخنرانی مجموعه ای از نارضایتی های پوتین از غرب است و مانند بسیاری از سخنرانی های سیاستمداران در این ژانر ترکیبی از چندین منطق است. اما شامل تعدادی از نکات حقوقی مرتبط نیز می باشد.

نخست، پوتین موضع خود را به‌عنوان پاسخی به سوابق دولت‌های غربی در مورد نقض حقوق بین‌الملل قاطعانه تثبیت می‌کند، بنابراین سعی می‌کند نسبت به انتقاداتی که از سوی این کشورها می‌آید مبنی بر اینکه او حقوق بین‌الملل را نقض می‌کند، پیشدستی کند:

آنچه من اکنون در مورد آن صحبت می کنم تنها به روسیه و فقط ما مربوط نمی شود. این امر در مورد کل سیستم روابط بین الملل و حتی گاهی اوقات در مورد خود متحدان ایالات متحده نیز صدق می کند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تقسیم مجدد جهان در واقع آغاز شد و هنجارهای حقوق بین الملل که تا آن زمان توسعه یافته بود – و هنجارهای اصلی و اساسی در پایان جنگ جهانی دوم به تصویب رسید و تا حد زیادی نتایج آن را تثبیت کرد- از سوی کسانی که  که خود را برنده جنگ سرد اعلام می نمودند مورد اخلال واقع شدند…

برای پیدا کردن مصادیق نیازی نیست خیلی به گذشته برگشت. اولاً، بدون هیچ گونه مجوزی  از سوی شورای امنیت سازمان ملل، آنها یک عملیات نظامی خونین را علیه بلگراد با استفاده از هواپیما و موشک درست در مرکز اروپا انجام دادند. چندین هفته بمباران مداوم شهرهای غیرنظامی، بر روی زیرساخت های حیاتی. ما باید این حقایق را یادآور شویم، در غیر این صورت برخی از همکاران غربی دوست ندارند آن وقایع را به خاطر بسپارند و وقتی در مورد آن صحبت می‌کنیم ترجیح می‌دهند به هنجارهای حقوق بین‌الملل اشاره نکنند، بلکه به شرایطی اشاره کنند که  هر طور که مناسب می دانند تفسیرش می‌کنند.

سپس نوبت به عراق، لیبی و سوریه رسید. استفاده نامشروع از نیروی نظامی علیه لیبی، با انحراف از کلیه تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد لیبی منجر شد به نابودی کامل این کشور، ظهور کانون عظیم تروریسم بین المللی و سقوط این کشور به یک فاجعه انسانی که سال هاست متوقف نشده است. این تراژدی که صدها هزار و میلیون ها نفر را نه تنها در لیبی، بلکه در سراسر این منطقه دچار عقوبت کرد، باعث مهاجرت گسترده مهاجران از شمال آفریقا و خاورمیانه به اروپا شد.

سرنوشتی مشابه برای سوریه فراهم شد. جنگ ائتلاف غربی در خاک این کشور بدون موافقت دولت سوریه و مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد چیزی جز تجاوز و مداخله نیست.

اما حمله به عراق آن هم بدون هیچ دلایل حقوقی جایگاه ویژه ای در این سلسله دارد. به عنوان بهانه، آنها اطلاعات موثقی را انتخاب کردند که ادعا می شد در مورد وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق در دسترس ایالات متحده بود. برای اثبات این امر، وزیر امور خارجه آمریکا علناً در مقابل چشمان همه جهان، نوعی لوله آزمایش را با پودر سفید تکان داد و به همه اطمینان داد که این همان سلاح شیمیایی در حال توسعه در عراق است و سپس معلوم شد که همه اینها یک فریب و اغراق توخالی هستند: هیچ سلاح شیمیایی در عراق وجود نداشت. باور نکردنی و تعجب آور است اما واقعیت باقی می ماند. دروغ هایی در بالاترین سطح دولتی و از تریبون عالی سازمان ملل مطرح شد  و نتیجه آن: تلفات عظیم، ویرانی، موج باورنکردنی تروریسم.

به طور کلی، این تصور به وجود می آید که عملاً در همه جا، در بسیاری از مناطق جهان، جایی که غرب می آید تا نظم خود را برقرار کند، نتیجه آن جراحات خونین و التیام نیافته، زخم های تروریسم بین المللی و افراط گرایی است. تمام آنچه گفتم فاحش ترین مواد است، اما به هیچ وجه تنها نمونه های بی توجهی به حقوق بین الملل نیست.

 

همانطور که در پست قبلی خود توضیح دادم، این نوع نقد، با اینکه حاوی مغالطه بیان ایرادات دیگران به جای توجیه رفتار خود بوده و فاقد محتوای اخلاقی است، تا حدی اثر گذار است. نقض قبلی حقوق بین‌الملل توسط متحدان غربی، انتقاد متقاعد کننده از پوتین را برای آنها دشوارتر می‌کند و خود آنها ممنوعیت استفاده از زور منشور را مخدوش کرده‌اند. اما من امیدوارم که همه ما در مورد فقدان محتوای اخلاقی موافق باشیم. حتی اگر تمام مصادیق ذکر شده توسط پوتین به عنوان نقض حقوق بین الملل توسط کشورهای غربی پذیرفته شود، نمی تواند موارد نقض حقوق بین الملل توسط روسیه را توجیه کند. اگر الف ب را بکشد و بدون مجازات بماند، این امر قتل د توسط ج  را توجیه نمی کند. اگر کشورهای عضو ناتو هنگام بمباران صربستان در سال ۱۹۹۹، ماده ۲ (۴) منشور را نقض کردند (که انجام دادند)، این  موضوع نمی تواند بمباران اوکراین در سال ۲۰۲۲ توسط روسیه را توجیه کند -اما باز هم قابل توجه است که چگونه نقض های قبلی حقوق بین الملل با لفاظی توسط پوتین مورد سوء استفاده قرار می گیرند.

سپس پوتین زمان زیادی را صرف توضیح درباره تهدید روسیه می‌کند که ناشی از گسترش ناتو، کنترل فرضی غرب بر “نازی‌ها” در اوکراین، قرار دادن سلاح‌های پیچیده در اوکراین، از جمله سلاح‌های هسته‌ای بالقوه است. به نظر پوتین، این چیزی کمتر از یک تهدید موجودیت روسیه نیست، تهدیدی که او سعی کرد به طور مسالمت آمیز آن را خنثی کند و خود را با مدارای استالین در مقابل هیتلر قبل از جنگ جهانی دوم مقایسه کند:

برای ایالات متحده و متحدانش، این به اصطلاح سیاست مهار روسیه است: یک تقسیم بندی آشکار ژئوپلیتیکی. و برای کشور ما، این در نهایت یک موضوع مرگ و زندگی است، یک موضوع سرنوشت تاریخی ما به عنوان یک ملت. و این اغراق نیست: واقعیت است. این یک تهدید واقعی نه فقط برای منافع ما، بلکه برای موجودیت کشور ما و حاکمیت آن است. این همان خط قرمزی است که بارها درباره آن صحبت شده است. خطی قرمزی که از آن رد شده اند…

کل روند رویدادها و تجزیه و تحلیل اطلاعات دریافتی نشان می دهد که درگیری روسیه با این نیروها اجتناب ناپذیر است. فقط مسئله زمان است: آنها در حال آماده شدن هستند، منتظر زمان مناسب هستند. اکنون آنها نیز ادعای داشتن سلاح هسته ای را مطرح می کنند. ما اجازه نمی دهیم این کار انجام شود.

همانطور که قبلاً گفتم، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه واقعیت های ژئوپلیتیک جدیدی را پذیرفت. ما به همه کشورهای تازه تشکیل شده در فضای پس از شوروی احترام می گذاریم و با احترام رفتار خواهیم کرد. ما به حاکمیت آنها احترام می گذاریم و خواهیم گذاشت و نمونه ای از این کمک هایی است که به قزاقستان ارائه کردیم، قزاقستان که با حوادث غم انگیز مواجه شد و کشور و یکپارچگی اش با چالش  مواجه شد. اما روسیه نمی تواند احساس امنیت کند، توسعه یابد و ادامه حیات دهد با تهدید دائمی که از قلمرو اوکراین مدرن سرچشمه می گیرد.

و سپس زبانی بیشتر مبتنی بر حقوق را بکار می برد و توجیه رسمی روسیه برای استفاده از زور ارائه می دهد:

من و شما هیچ فرصت دیگری برای محافظت از روسیه، مردم خود باقی نگذاشته ایم، به جز فرصتی که امروز مجبور خواهیم شد از آن استفاده کنیم. شرایط ما را ملزم به اقدام قاطع و فوری می کند. جمهوری های مردمی دونباس [و لوهانسک] با درخواست کمک به روسیه متوسل شدند.

در این راستا، بر اساس ماده ۵۱ فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد، با تصویب شورای فدراسیون روسیه و در اجرای معاهدات دوستی و کمک متقابل که در ۲۲ فوریه سال جاری توسط مجمع فدرال با جمهوری های مردمی دونتسک  و جمهوری مردمی لوهانسک تصویب شد، تصمیم گرفتم یک عملیات نظامی ویژه انجام دهم.

هدف آن حفاظت از افرادی است که به مدت هشت سال مورد قلدری و نسل کشی رژیم کی یف قرار گرفته اند. و به همین منظور ما برای غیرنظامی کردن و غیرنازی سازی اوکراین، و همچنین محاکمه کسانی که مرتکب جنایات خونین متعدد علیه غیرنظامیان، از جمله شهروندان فدراسیون روسیه شده اند، تلاش خواهیم کرد.

در عین حال، برنامه های ما شامل اشغال سرزمین های اوکراین نمی شود. قرار نیست به زور چیزی را به کسی تحمیل کنیم.

در نهایت، پس از چندین اشاره به حق مردم برای تعیین سرنوشت، او دوباره به حق روسیه برای دفاع از خود اشاره می کند.

تکرار می‌کنم، اقدامات ما دفاع از خود در برابر تهدیداتی است که متوجه ما می‌شود و از فاجعه‌ای بزرگ‌تر از آنچه امروز روی می‌دهد. هر چقدر هم که سخت باشد، از شما می خواهم که این را درک کنید و درخواست همکاری می کنم تا هر چه زودتر این صفحه غم انگیز را ورق بزنیم و با هم پیش برویم، اجازه ندهیم کسی در امور ما، در روابط ما دخالت کند، بلکه آنها را خودمان بسازیم تا شرایط لازم را برای غلبه بر همه مشکلات ایجاد کنیم و علیرغم وجود مرزهای دولتی، از درون نیز تقویت شویم. من به این اعتقاد دارم؛ سرنوشت آینده ما [در گرو] این امر است.

پس توجیه رسمی روسیه برای استفاده از زور چیست؟ وقتی سخنرانی پوتین را می خوانم، او سه استدلال احتمالی را مطرح می کند. اول، اینکه روسیه بر اساس ماده ۵۱ منشور برای دفاع مشرع  برای محافظت از خود در برابر (نوعی) تهدید ناشی از اوکراین استفاده می کند. این در واقع مانند یک نظریه دفاع مشروع پیشدستانه یا پیشگیرانه به نظر می رسد – یک “حمله مسلحانه” علیه روسیه  به هیچ وجه “قریب الوقوع” نیست، اما یک تهدید حیاتی آنقدر جدی وجود دارد که لازم است در حال حاضر اقدام شود تا از آن جلوگیری شود. (یادگار جورج دبلیو بوش…). نیازی به گفتن نیست که ۹۹.۹ درصد از حقوقدانان بین‌المللی (از جمله وکلای روسی، تا آنجایی که من اطلاع دارم) معتقدند که چنین نظریه‌ای مبنی بر پیشدستی مطلقاً با ماده ۵۱ (همانطور که از دفاع از خود پیش‌بینی‌شده در پاسخ به حملات قریب‌الوقوع  نیز متمایز می‌شود) ناسازگار است. دوم، به عنوان استدلالی برای دفاع مشروع دسته جمعی جمهوری های (به ظاهر مستقل) دونتسک و لوهانسک. صحت این استدلال البته به این بستگی دارد که آیا این دو نهاد در واقع کشور هستند (آنها چنین نیستند، و این هفته فقط به این دلیل که رئیس جمهور پوتین یک تکه کاغذ را امضا کرد چنین نشدند) و اینکه آیا اوکراین به این دو کشور فرضی جدید حمله کرده است یا خیر. اما حتی اگر این استدلال از نظر ظاهری در نظر گرفته شود، میزان مداخله نظامی روسیه – و هدف ادعایی غیرنظامی کردن اوکراین، که احتمالاً شامل تغییر رژیم است – به نظر می رسد غیرممکن است که با معیارهای مرسوم ضرورت و تناسب تطبیق داده شود. در نهایت، چیزی شبیه یک استدلال مداخله بشردوستانه وجود دارد – اینکه روسیه برای متوقف کردن/جلوگیری از “نسل کشی” روس ها در شرق اوکراین اقدام می کند. اما دوباره مشکل اساسی اینجاست که، صرف نظر از حقایق مورد بحث، مداخله بشردوستانه به عنوان استثنایی معتبر از ممنوعیت استفاده از زور توسط اکثریت قریب به اتفاق حقوقدانان بین‌المللی رد می‌شود و سخنرانی پوتین به هر حال بر این نکته تأکید نمی کند و از کلمات “مداخله بشردوستانه” یا چیز مشابهی استفاده نمی کند. به نظر می رسد که استدلال او اساساً یا صرفاً دفاع مشروع، فردی یا جمعی است و باید نیز چنین ارزیابی شود.

 

 

 

[1]www.ejiltalk.org/what-is-russias-legal-justification-for-using-force-against-ukraine/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *