نویسنده: [۲]Rafiq Dossani
مترجم: پویا برلیان-پژوهشگر و دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی
ویراستار علمی: دکتر علیرضا ابراهیمگل، پژوهشگر حقوق بین الملل
شکست سازمان ملل متحد در تصمیم گیری در مورد تهاجم روسیه به اوکراین نبایستی تعجب کسی را برانگیزد. به نظر میرسد این امر صرفا جدیدترین نشانه دو دهه طولانی از ناکارآمدی روبه رشد نهادهای جهانی چندجانبه در برخورد با چالشهای دیپلماتیک، امنیتی و اجتماعی- اقتصادی جهانی است.
البته دو نیروی رقیب نیز در جای خود ایفای نقش میکنند. نخست، گسترش استفاده از ترتیبات غیررسمی مانند گفتگوی امنیتی چهارجانبه (QUAD)، دوم گسترش استفاده از ترتیبات منطقهای. هر دوی آنها، نهادهای چندجانبه را ضعیف کرده اند هستند و این ممکن است نشان از برگشت به دهههای رویارویی جنگ سرد باشد و این تردید را در خصوص کارآمدی بلند مدت نهادهای چندجانبه ایجاد میکند. بعد از اتمام جنگ سرد، چندجانبهگرایی قدرت خود را در یک نظم جهانی متحد تر که پس از آن شکل گرفت آشکار کرد.
از موفقیتهای مهمی که از سال ۱۹۹۲ به بعد حاصل شده می توان به این موارد اشاره کرد: نقش بسیار مهم شورای امنیت در حل و فصل مخاصمات منطقه بالکان در بوسنی و هرزگوین بعد از جنگ سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ در بوسنی و منازعه و درگیری کوزوو در سالهای ۱۹۹۸ تا ۱۹۹۹، نقش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در اجرای چارچوب توافق شده اکتبر ۱۹۹۴در مورد کره شمالی، تاسیس سازمان تجارت جهانی در سال ۱۹۹۵ و مدیریت سازمان بهداشت جهانی در مورد همهگیری سندرم تنفسی حاد (سارس- SARS)در سال ۲۰۰۳.
تضعیف چندجانبهگرایی از زمان اختلاف نظر بر موضوع عراق(۲۰۰۲)در شورای امنیت سازمان ملل متحد شروع شد. زمانی که ایالات متحده آمریکا در اقناع فرانسه و روسیه – دو عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد- در اخذ مجوز برای تهاجم به خاک عراق ناکام ماند و برای رسیدن به هدف خود یک ائتلاف موقت از دولت های مایل به این کار تشکیل داد. در سال ۲۰۱۳ ایالات متحده آمریکا بار دیگر موفق به اخذ تائیدیه شورای امنیت برای مداخله نظامی در خاک سوریه نشد و بار دیگر یک ائتلاف موقت برای رسیدن به این هدف تشکیل داد.
نمونههای بالا نشاندهنده عامل اصلی تلاش ناموفق چندجانبهگرایی است که منتج به ائتلاف جهانی غیررسمی شده است. در موارد دیگر، منطقهگرایی بهعنوان یک جایگزین ظهور پیدا کرده است. این تفکر انگیزه مذاکرات شش جانبه درباره خلع سلاح هستهای کره شمالی در سال ۲۰۰۳ بود.
در سال ۲۰۰۹ هنگامی که اختلاف و مناقشه خاموش بر سر موضوع حقوق دریایی در دریای چین جنوبی دوباره سر برآورد، شکست کنوانسیون سازمان ملل متحد در زمینه حقوق دریاها برای حل این موضوع با ایجاد تغییراتی در مذاکرات از طریق آسهآن (ASEAN ) دنبال شد که این مذاکره تا به امروز در خصوص یک کد رفتاری با چین در این مورد همچنان ادامه دارد.
به همین ترتیب، شکست سازمان تجارت جهانی در حل و فصل اختلاف و تجارت خدمات به این معنی است که این سازمان دیگر در مرکز هماهنگی تجارت بینالمللی قرار ندارد، به گونهای که نهادهای منطقهای مانند مشارکت اقتصادی جامع منطقه ای با محوریت آسیا، به طور روزافزونی جریان تجارت را هماهنگ میکنند.
بحث فوق نشان می دهد که گزینههای جایگزین چندجانبهگرایی سوابق مشترکی دارند ، اما حداقل نشان میدهد که جایگزین هایی وجود دارد. این جایگزینها برای برخی از خدمات عمومی مانند کمک های غذایی، حمایت از پناهندگان، مراقبتهای سلامتی و تغییرات اقلیمی محدود هستند. در این موضوعات، رویگردانی از چندجانبهگرایی معمولاً نتایج مخرب در پی دارد. برای نمونه کمیساریای عالی پناهدگان سازمان ملل متحد هر سال شکافهای تامین مالی بیشتری را گزارش میکند. برنامه این کمیساریا برای پناهندگان یمن در امسال تنها ۱۲ درصد تامین مالی جلب کرد و در نهایت پرونده چندین برنامهی کمکهای مالی بسته شد. امسال برنامههای پناهندگان افغانستان تنها ۳۰ درصد تامین مالی جلب کردند. با کوچکتر شدن کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، هیچ جایگزین مناسب و بادوامی ایجاد نشده است.
در دهه گذشته در موضوع تغییرات اقلیمی، عدم اعتماد بین کشورهای توسعهیافته و درحال توسعه به طور قابل توجهی گسترش یافته است که منجر به بنبستهای متعدد شده است.
در کنفرانس اخیر گلاسکو سازمان ملل متحد در موضوع تغییرات اقلیمی(COP26) که در اکتبر تا نوامبر سال ۲۰۲۱ برگزار گردید، تعهدات ضعیف کشورها باعث شد که یکی از ناظران این گونه اظهار نظر کند: « در مورد تمام تعهدات مهم در خصوص حذف تدریجی زغال سنگ، کاهش یارانهها و حفاظت از جنگلها، گلاسکو شکست خورده است.»
چرا به نظر میرسد چندجانبه گرایی درحال شکست است؟ هیچ پاسخ مشخص و قطعی وجود ندارد. ممکن است به این دلیل باشد که چندجانبهگرایی در دنیای چند قطبی کنونی عملکرد خوبی ندارد. این دوقطبی بودن از زمان قدرت یافتن چین و تجدید حیات روسیه بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ آغاز شد. بنابراین این نمیتواند تصادفی باشد که چندجانبهگرایی تنها در دهه بعد از جنگ سرد که جهان یک قطبی بود موفق عمل کرده است.
این مشکلات همچنین میتواند ریشه در چندجانبهگرایی داشته باشد. بسیاری از نهادهای چندجانبه به دلیل روزآمد نبودن قواعد خود، نیازمند اصلاح هستند. این اصلاحات غالباً به دلایل سیاسی به سختی انجام میشوند که این امر خود منجر به ایجاد جایگزینهای منطقهای یا غیررسمی میشود که قادر به انجام اقدامات هماهنگ و سریع هستند.
آیا این زوال ادامه پیدا خواهد کرد؟ دو قدرت بزرگ امروزی، ایالات متحده آمریکا و چین دیدگاه متفاوتی دارند که پیشبینی نتیجه را سخت میکند. به نظر می رسد ایالات متحده، علاقه چندانی به چندجانبهگرایی ندارد. دونالد ترامپ دور شدن ازچندجانبهگرایی را که از دوران ریاست جمهوری جورج بوش در سال ۲۰۰۱ شروع شده بود سرعت بخشید. حتی دولت بایدن که ادعای مشارکت در نهادهای چندجانبهای دارد که ترامپ تمایلی بدان نداشت مانند سازمان بهداشت جهانی، رویکردهای غیررسمی و منطقهای را ترجیح داده است. (مانند گفتگوی امنیتی چهارجانبه و یا پیمان امنیتی سه جانبه بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا[۳].
از سوی دیگر، چین تعهد خود را به نهادهای رسمی و جهانی گسترده است، البته آن نهادهایی که با اهداف و قواعدش همسو هستند و حتی طرح بزرگ چندجانبه خود به نام ابتکار کمربند و جاده را ایجاد کرده است.
شکست چندجانبهگرایی، در صورت وقوع، چالشهای قابلتوجهی را ایجاد خواهد کرد از جمله اینکه چه راهکاری برای پرداختن به مسائل عمومی جهانی وجود خواهد داشت. آیا جایگزین آن، منطقهگرایی مبتنی بر قواعد خواهد بود یا ائتلافهای خودخواسته غیررسمی جهانی؟ به سختی میتوان گفت. در هر صورت، از بین رفتن چندجانبهگرایی ممکن است پیشامدی مشخص و نامطلوب باشد.
[1] این مقاله پیشتر در تاریخ ۲ آوریل ۲۰۲۲ در روزنامه South China Morning Post منتشر شده بود.
[۲] مدیر مرکز رند(RAND) برای سیاست آسیا – اقیانوسیه و اقتصاد دان ارشد در موسسه غیر انتفاعی و بی طرف رند.
[۳] AUKUS Alliance.