عواطف سیاسی و حقوقی در دیوان کیفری بین المللی

عواطف سیاسی و حقوقی در دیوان کیفری بین المللی
By: Jonas bens
برگردان: سیاوش علیزاده، پژوهشگر دکترای حقوق بین الملل عمومی دانشگاه علّامه طباطبایی
ویراستار علمی: دکتر هیبت الله نژندی منش، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در جریان تهاجم روسیه به اوکراین عازم این کشور شد. ایشان علاوه بر کیف، از شهر بوچا که حدوداً دو هفته پیش از آن توسط نیروهای ارتش اوکراین بازپس گرفته شده بود بازدید کرد. پس از خروج سربازان روس از این شهر، ده ها جسد غیرنظامی که ظاهراً توسط اشغالگران روس کشته شده بودند، پیدا شده بود. گوترش در حساب توئیتری خود از دیوان کیفری بین¬المللی درخواست کرد تا تحقیقاتی را درباره جنایات جنگی احتمالی آغاز کند. او در بیانیه¬ای رسمی احساسات خود را اینگونه به نمایش گذاشت؛ « وقتی این منظر دهشتناک را می¬بینم، احساس می-کنم چقدر مهم است که یک سلسله تحقیق وگزارش رسمی موجود باشد. خرسندم که دیوان کیفری بین-المللی خود را برای پیگیری وضعیت موجود صالح دانسته و دادستانی دیوان از منطقه بازدید کرده است».
مخاصمه¬ای نظامی در مقیاسی گسترده همراه با خشونت و رنجی غیرقابل وصف، نه تنها علیه رزمندگان بلکه در برابر همه کسانی که بر حسب اتفاق در میانه آن گرفتار شده اند، درجریان است. چنین جنگی به ویرانی بافت اجتماعی و فرهنگی تمام جوامع منجر می¬شود. به منظور مواجهه با چنین خشونت گسترده¬ای، سازمان¬های بین¬المللی با هدف مشخص کیفر رساندن مسئولین و تسهیل روند « عدالت انتقالی » _ فرایندی که در جریان آن جامعه¬ی آسیب دیده از جنگ التیام می¬یابد_ ایجاد شده است. یکی از برجسته¬ترین این نهادها، دیوان کیفری بین¬المللی است. این دیوان بین المللی که مقر آن در لاهه هلند است به مجازات افراد، از جمله فرماندهان نظامی و سیاستمدارانی می¬پردازد که به ارتکاب جنایاتی متهم شده اند که در اساسنامه رم به عنوان مجموعه ای از حقوق بین¬المللی کیفری، فهرست شده اند.
فرایندهای مرتبط با خشونت، رنج دیدگی، کیفر رساندن و التیام یافتن همگی به طرز غیرقابل اجتنابی در هم تنیده با عواطف و احساسات شدید هستند. بنابراین عجیب نیست اگر سیاستمدارانی چون دبیرکل ملل متحد در بیانیه¬ سیاسی با موضوع درخواست از دیوان کیفری بین¬المللی برای مجازات عاملین جنایات جنگی، احساسات خود را نیز دخیل نمایند. با این حال، در بطن حقوق بین¬المللی کیفری، امکان ظهور و بروز عواطف مفقود است. از قضات رسیدگی کننده به جنایات جنگی نزد دیوان کیفری بین¬المللی انتظار می¬رود که قضیه¬ی مطروحه را بدون ارجاع به عواطف به قضاوت بنشینند. روند یک دادرسی بین¬المللی شدیداً مورد نظارت قرار می¬گیرند تا اصحاب ذی¬مدخل تحت تأثیر احساسات و عواطف خود قرار نگیرند.
از آنجا که بر مبنای ارزش¬های حاکم بر مدرنیته اروپایی، تنها دادرسی مبتنی بر عقلانیت می¬تواند موجد وصف عدالت باشد، حقوق بین¬المللی کیفری برای آنکه بتواند کنشی عقلایی داشته باشد باید عاری از هر گونه احساس و عواطف باشد. در این زمینه، عواطف می¬تواند صرفاً متعلق به فضای سیاسی با خطابه¬های پرشور و وفاداری سرسختانه¬ی آن به مقاصد و نیات حزبی باشد. به این ترتیب، عواطف به مثابه شاخصی اساسی برای تفکیک بین حقوق و سیاست عمل می¬کند. در نتیجه، عدالت در مفهوم سیاسی و عدالت قضایی می¬توانند در نهاد خود دو امر کاملاً متفاوت باشند و باید در جامعه¬ی مدرن به شکلی روش¬مند از یکدیگر مجزا گردند.
چنین خوانشی از حقوق بین¬المللی کیفری مورد نقد قرار گرفته است. بسیاری استدلال می¬کنند « عدالت قضایی» با فقدان عواطف نمی¬تواند موجب بروز « عدالت انتقالی» باشد. خشونت¬ جمعی وگسترده از چنان نهاد و اساس آشفته و پیچیده¬ای برخوردار است که تنها آمیزه¬ای از حقوق و سیاست قادر به مواجهه با آن است. مواجهه حقوقی صرف، ممکن است به نادیده انگاشتن ریشه¬های سیاسی خشونت¬های جمعی و گسترده منجر شود و از طرفی ممکن است روند رسیدگی دیوان کیفری بین¬المللی، واجد شرایط کامل برای مواجهه و رسیدگی به نیازهای مشروع مردم برای بیان عواطف و احساسشان نباشد. این صاحب¬نظران غالباً از ابزارهای دیگر عدالت انتقالی به جای فرایند رسیدگی قضایی مانند کمیسیون های حقیقت یابی، قوانین مبتنی بر عفو یا فرایندهای مصالحه و سازش بحث می¬کنند. در دو دهه¬ی گذشته مطالعات فراوانی در مورد ضرورت « کشاندن پای عواطف به حوزه¬ی عدالت انتقالی» صورت گرفته است.
البته راه دیگری نیز برای فائق آمدن بر این مسئله وجود دارد. آیا قرائت مدرنی که متضمن تفکیک کامل میان حقوق عاری از عواطف ( در نتیجه غیر سیاسی ) و سیاست آغشته به احساس است، می تواند توصیفی صحیح از آنچه در دادرسی کیفری بین¬المللی در جریان است ارایه کند؟ آیا اصلاً چنگ انداختن به آرمان تفکیک میان حقوق و سیاست با توسل به شاخص عواطف و احساسات امری سودمند است؟ اگر از نزدیک شاهد روند رسیدگی قضایی در دیوان کیفری بین¬المللی باشیم، درمی¬یابیم که حتی فنی¬ترین و قانونمند¬ترین رسیدگی¬های قضایی نیز مملو از عواطف و احساسات هستند، با این حال [ این عواطف ] غالباً به راحتی قابل تشخیص نیستند. روند بی¬تلاطم شور Deliberation) ) برای نیل به تصمیم نزد قضات، آرامش موجود در خطابه¬ها، حتی ملال آشکار در تمام فرایند نمی¬تواند نشانگر فقدان عواطف نزد قضات و دیگر اشخاص ذی¬مدخل در جریان رسیدگی باشد، بلکه می¬توان این¬ها را در نوع خود به عنوان وجوهی از عواطف در نظر گرفت. از این منظر می¬توان ادعا کرد، حقوق خالی از حس نیست بلکه نوع خاصی از نیروی پویای عاطفی بر آن حاکم است.
اما این دیدگاه چه کمکی به تحلیل حقوق بین¬المللی کیفری و عدالت انتقالی می¬کند؟ باید گفت این نگرش مؤید آن است که تفکیک مرسوم میان حقوق و سیاست، تبعیت از عقل یا عواطف بیشتر موجب ابهام هستند تا تبیین. شاید رسیدگی نزد دیوان کیفری بین¬المللی کمتر از یک کمیسیون حقیقت¬یابی سیاسی نباشد، فقط به این خاطر که این رسیدگی¬ها به نحوی دیگر بر مشارکت¬کنندگان تاثیر می¬گذارند. تحلیل کورکورانه در خصوص اینکه اشکال مدرن قواعد حقوقی خود چگونه بر اساس تأثیرات مدرن فرهنگی خاص استوار شده¬اند، می¬تواند نقاط کور خطرناکی پدید آورد. غالباً تحلیلگران فقط آن دسته از موقعیت ها را به عنوان « موقعیت¬های تأثربرانگیز» و در نتیجه « بیش از حد سیاسی» دسته¬بندی می¬کنند که با انواع احساساتی که خودشان به عنوان عواطفی عادی درک کرده اند مطابقت ندارد، و یا آن دسته را حتی به عنوان احساسات نمی¬شناسند. در نتیجه، پژوهشگران حقوق بین¬المللی کیفری و عدالت انتقالی مؤکداً به ارزیابی موجودیت تأثیربرانگیز عدالت کیفری بین¬المللی توصیه شده¬اند.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *