آتش بس المپیک: سنت یا حقوق بین الملل؟
Tomas Mariano Guisado Litterio
مترجم: نیلوفر اشتری، دانشجوی دوره دکتری حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی
ویراستار علمی: دکتر امیر مقامی، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
Ekecheiria (اسلحه بر زمین گذاشتن و از جنگ دست کشیدن) یک سنت اصیل باستانی است که به موجب آن مقرر گردیده بود تا دولت شهر های یونان به آتش بسی مقدس در دوران برگزاری بازی های المپیک پایبند بوده و آن را رعایت کنند. این آتش بس از دل معاهده ای بین شهر الیس، پیزا و اسپارتا زاده شد که از یک هفته قبل از آغاز المپیک شروع و تا یک هفته بعد از اتمام بازی های باستانی المپیک ادامه پیدا می کرد. این آتش بس به مسابقه دهندگان و شرکت کنندگان اجازه می داد تا در امنیت برای شرکت و تماشای مسابقات به الیس، محل برگزاری بازی های در المپیا رسیده و بعد از آن نیز در امنیت به موطن خویش بازگردند. برخلاف تصور عموم، به موجب آتش بس مذکور مخاصمات بین دولت-شهرهای یونان به طور کامل متوقف نمی گردید بلکه صرفا منطقه الیس یعنی محل برگزاری بازی ها بود که از تهاجم مصون می ماند در عین حال سایر دولت-شهرهای یونان نیز متعهد بودند مانع برگزاری بازی ها و یا عبور آزادانه افرادی که به المپیا می رفتند یا از آن باز می گشتند نشوند.
زمانیکه بازی های المپیک به معنای امروزی آن، مجددا در سال ۱۸۹۶ برقرار و دائر گردید رسم معمول یا نهاد آتش بس المپیک، جزئی از برنامه المپیک نبود. نهاد آتش بس اول بار در سال ۱۹۹۲، در مقطعی که ورزشکاران یوگوسلاوی سابق در طول جنگ های این کشور، با مشکلات بی سابقه ای برای شرکت در مسابقات بارسلونا مواجه شدند متعاقب درخواستی نمادین از سوی کمیته بین المللی المپیک دوباره احیا شد. آتش بس المپیک، پیش زمینه مذهبی اولیه خود را از دست داد اما هدف و رسالت غایی ان همچنان ادامه پیدا کرد و آن عبارت بود از تضمین امنیت عبور برای همه ورزشکاران و علاقه مندان نه فقط از یونان بلکه از سراسر جهان برای شرکت و حضور در بازی های المپیک.
با این حال کمیته بین المللی المپیک علی رغم ترکیب چند ملیتی، همچنان یک موسسه خصوصی است بنابراین ماهیت آتش بس المپیک تغییری پیدا نکرد تا اینکه در سال ۱۹۹۳ با تصویب قطعنامه ۱۱/۴۸ مجمع عمومی وضعیت آتش بس المپیک دگرگون و متحول شد. مجمع عمومی سازمان ملل با ارتباط دادن درخواست نمادین کمیته بین المللی المپیک با اهداف و اصول منشور سازمان ملل، “از دولت های عضو خواست از ۷ روز پیش از شروع هر دوره از بازی های المپیک و تا ۷ روز بعد از اختتام آن به آتش بس پایبند بوده و آن را مراعات کنند”.
از آن زمان به بعد مجمع عمومی عادت تصویب قطعنامه ها در رابطه با تجدید میثاق پیرامون پایبندی به آتش بس در هر دوره از المپیک های زمستانی و تابستانی را توسعه و ارتقاء داده است. بدون استثناء تمامی این قطعنامه ها به روش کانسنسوس یا اجماعی تصویب شده و انتظار می رود این قطعنامه ها از سوی کشوری که المپیک سال آینده را میزبانی می کند معرفی و از سوی اکثریت جامعه بین المللی پشتیبانی شود. به مرور طی سال ها، این قطعنامه ها از نظر محتوایی گسترده تر و در تنظیم و نگارش متن، دقیق تر شده اند. در قطعنامه ۷۵/۵۶ سال ۲۰۰۲ مشخصا مقرر گردید که انتظار می رود “آتش بس به منظور تامین امنیت رفت و آمد ورزشکاران و شرکت آنها در بازی ها مراعات گردد”. به طور دقیق تر در قطعنامه ۱۳/۷۶ سال ۲۰۲۱ از دولت ها خواسته شد تا “به طور خاص امنیت عبور، دسترسی و شرکت ورزشکاران و همچنین مقامات رسمی و هیئت همراهان را در بازی ها فراهم کرده و برای برگزاری توام با امنیت بازی ها، مشارکت و مساعدت لازم را با هر وسیله مناسب و مقتضی به عمل آورند”.
برای فهم معنای امروزی آتش بس المپیک ارائه یک تعریف مستحکم از محتوای (حقوقی؟) این نهاد ضروری است. در نظر اول ممکن است انتقال این نهاد از دوران باستان به دنیای مدرن امروز، قدری نا به جا به نظر برسد. توضیح آنکه در حقوق بین الملل مدرن که منع توسل به زور یک هنجار فراگیر جهانی است و تعهدی دائمی به حل و فصل مسالمت آمیز کلیه مناقشات وجود دارد شرط پایبندی به آتش بسی موقت، غیر ضروری و بی مورد به نظر می رسد. بنابر این برای معنا بخشی به نهاد آتش بس در هماهنگی با ساختار کنونی ضروری است تا مشخص شود اساسا این نهاد متولی چه امری است و در مقابل چه امر یا اموری را شامل نمی شود.
همانطور که پیش تر اشاره شد، نهاد آتش بس المپیک هیچ گاه برخلاف آنچه گاهاَ تصور می شود به معنای توقف کامل درگیری های دولت شهرهای یونان نبود بلکه محدوده اش بیشتر کارکرد- محور بود؛ به عبارتی در عین حال که ادامه جنگ ها تحت نظم حقوقی دوران باستان همچنان قانونی باقی می ماند آتش بس، شامل توقف موقت اقداماتی می شد که می توانست روند عادی بازی را مختل و با مانع مواجه سازد. امروز که جنگ به طور کلی و دائمی به موجب منشور ملل متحد ممنوع شده منطقی نیست منظور و رسالت نهاد آتش بس المپیک صرفا تعهد بر وقفه ای کوتاه مدت در مخاصمات تعبیر شود تعهدی که حتی در دوران باستان نیز همانطور که توضیح داده شد وجود نداشت. استفاده از زور به صورت تجاوزکارانه همواره -حتی زمانیکه آتش بسی در کار نباشد- ممنوع بوده است در عین حال استفاده از زور در قالب دفاع مشروع همواره -حتی در دوران برقراری آتش بس- مجاز بوده است.
{با این وصف} آتش بس المپیک به تعهد دولت ها برای خودداری از اتخاذ هرگونه اقدامی اشاره دارد که ممکن است مانع یا مخل شرکت افراد در مسابقه باشد.
در اینجا سوالی مطرح می شود: از آنجاکه قطعنامه های مجمع عمومی فاقد قدرت هنجاری است، آیا آتش بس المپیک یک قاعده حقوق بین الملل است یا صرفا یک حرکت نمادین؟ پیش از نتیجه گیری و پاسخ به این سوال باید احتیاط به خرج داد. قطعنامه های شورای امنیت بالذات موجد حقوق بین الملل نیست، حتی در مواقعی که مرتبا تکرار می شود و یا حتی در مواردی که بدون مخالفت در مجمع عمومی به تصویب می رسد. با این حال این واقعیت که تصویب این قطعنامه ها به رویه ای خودکار و مسلم تبدیل شده ، می تواند به عنوان نشانه ای در شکل گیری و باروری اعتقاد حقوقی نسبت به آن تعبیر گردد همچنانکه قبلا نیز این امر در مورد قطعنامه هایی با ویژگی هایی از این دست معمول بوده است. اگر رویه ای هماهنگ میان تعدادی از کشورها در پشتیبانی از این اصل حقوقی پیدا شود در این صورت ما با یک هنجار عرفی یا حداقل با هنجاری در حال شکل گیری مواجه هستیم.
نهاد آتش بس المپیک تاریخچه ای غنی در ارتقاء صلح به واسطه ورزش دارد. قطعنامه سال ۲۰۲۱ مجمع سازمان ملل که تهاجم روسیه به خاک اوکراین را در فوریه ۲۰۲۲ تصدیق نمود ضمن توصیف عمل روسیه به عنوان اقدامی تجاوزکارانه در نقض منشور سازمان ملل (همانطور که در قطعنامه ES-11/1 توصیف شده است)، نقض آتش بس المپیک را نیز به واسطه آثار نامطلوبی که این اقدام برای حضور ورزشکاران و علاقه مندان در بازی های المپیک پکن داشت و مشکلاتی که برای بازگشت انها به وطنشان ایجاد کرده بود محکوم کرد. امر مطلق اخلاقی ای که آتش بس آن را منعکس می کند امری مسلم و غیر قابل انکار است اما تعیین اینکه آنچه نمایندگان دولت ها قبل از هر دوره از بازی ها در مجمع عمومی سازمان ملل بیان می دارند صرفا ابراز یک حسن تفاهم ساده است و یا بیان یک اعتقاد راسخ حقوقی که بتواند در نهایت به قاعده ای عرفی ترجمه شود کار ساده ای نیست. به علاوه درحالی که دامنه آتش بس به وضوح کارکردیست ( محدود به اهدافی مشخص جهت برگزاری بازی ها به روال عادی) محتوای آن هنوز به طور کامل معین و مشخص نیست.
با توجه به اصطلاحاتی که آتش بس در قالب آن تنظیم شده است به نظر می رسد تا جایی که برای آمد و شد از دولت میزبان ضروری باشد آتش بس متضمن درخواست لغو محدودیت های مهاجرتی برای خروج، ورود و عبور در قلمرو سرزمینی دولت است. آتش بس از دولت ها می خواهد تا -جز در مواردی که بهداشت و یا امنیت ملی اقتضاء دیگری داشته باشد- موقتا از اجرای مقررات و سخت گیری های مهاجرتی صرف نظر کنند. این ملاحظات ایده ایجاد “ویزای المپیک” به منظور تضمین شرکت در بازی ها بدون هر گونه مانع برآمده از مرزهای بین المللی را توجیه می کند که البته اعتبار آن محدود به دوره آتش بس المپیک است.
یک وظیفه تئوریک مبنی بر دادن اجازه به اتباع و افراد مقیم یک کشور جهت شرکت در بازی های المپیک که در کشور دیگری برگزار می شود در مواردی نیز می تواند، متضمن مستثنی شدن از موانع اداری تهیه مدارک شناسایی و کسب مجوزهای مربوط به سفر و همچنین مستثنی شدن از محدودیت های ارزی باشد که می تواند مانع دسترسی به پول رایج کشور خارجی برای پوشش هزینه های سفر گردد.
در شرایط درگیری مسلحانه، پایبندی و رعایت آتش بس المپیک خواسته شده از دو طرف درگیر – دولت ها و بازیگران غیر دولتی- خواسته شود، ممکن است بر نیاز به ایجاد و همچنین حفظ امنیت راهروهایی که اجازه ی خروج یا عبور در قلمرو دولت های طرف مخاصمه را می دهد، دلالت نماید. این تعهد {در فرض ایجاد} از تکالیف موجود در حقوق بشر دوستانه مبتنی بر حمایت از افراد غیر نظامی که در مخاصمات مشارکت ندارند پشتیبانی می کند. حتی در این رابطه ممکن است تعهد به لغو موقت خدمت اجباری به منظور شرکت در رقابت ها در طول بازی های المپیک نیز مورد توجه قرار داده شود.
از این گذشته، وظیفه فرضی لزوم همکاری با سازمان بازی های المپیک، می تواند تعهد به همکاری سرویس های اطلاعاتی کشور میزبان و نهاد های مجری قانون را نیز به منظور جلوگیری از حملات تروریستی احتمالی در بر داشته باشد. به علاوه “وظیفه به همکاری” حتی ممکن است قانونی بودن رویه مستقر تحریم المپیک در اعتراض به برخی سیاست های کشور میزبان را نیز زیر سوال ببرد. با اینهمه، تصمیم یک دولت برای عدم اعزام نماینده ملی جهت شرکت در مسابقات قطعا با وظیفه “تضمین حق مشارکت ورزشکاران” در بازی های المپیک منافات و مغایرت دارد.
آتش بس المپیک قطعا برآمده از یک قاعده ابتدایی مربوط به نظم اولیه حقوق بین الملل است؛ آتش بس المپیک محصول معاهده ای است میان سه دولت-شهر یونان دوران باستان. اینطور به نظر می رسد که گویی وقتی ما امروز از آتش بس المپیک صحبت می کنیم ،یعنی ۲ هزارسال بعد از تاسیس اولیه آن، از یک هنجار نوظهور حقوق بین الملل، با محتوای مشخصی که به واسطه رویه دولت ها در طول زمان تعیین شده است صحبت می کنیم.