چرخش قومنگاری در حقوق بینالملل: بومیسازی بهعنوان راهی بهسوی اصلاحات؟[۱]
Moritz Koenig
ترجمه و تحقیق: زهره شفیعی
دانشجوی دکتری حقوق بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی
ویراستار علمی: دکتر فریده محمدعلیپور
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
اغلب بیان میشود حقوق بینالملل و دانش حقوق بینالملل قادر به اصلاح خود نیستند. دیوید کندی استدلال کرده است که نوآوری مفروض در استدلال حقوقی معمولاً بهسادگی بازیابی ایدههای قدیمی است و ناتانیل برمن در مقاله معروف خود درباره امپراتوری و حقوق بینالملل از شرح تبارشناسی حقوق بینالملل دفاع کرده است. وی استدلال کرد که میتوان جبر مکرر حقوق بینالملل را تمیز داد بهجای این که به وعده دروغین «بازگویی ـ بازیابی» تنزل یافت. بسیاری از محققان بارها استدلال کردهاند که دانش حقوقی با همان مسائل استعماری که از زمان پیدایش با آن در کشمکش بوده، به ستوه آمده است. درحالیکه این امر مطمئناً به این معنا صادق است که توازن قدرت هنوز وجود ندارد و حقوق بینالملل متأثر از گسترش سرمایهداری است؛ اعتقاددارم که چرخش قومنگارانه اخیر راهی بهسوی استدلالهای حقوقی بینالمللی اصلاحشده واقعی را به ما نشان داده است.
صراحت فزاینده نظمدهندهای که بهویژه در دهه گذشته با دانش حقوقی بینالمللی همراه بوده است، منجر به تعامل قومنگاری[۲] با حیات روزمره حقوق بینالملل در گستره وسیع جغرافیایی به ویژه در میان جوامع به حاشیه رانده و فعالان اجتماعی شده است. سمپوزیومهای برجستهای برای بررسی امکان این پیوند برگزارشدهاند و نویسندگانی همچون سالی انگل مری، لوئیس اسلاوا، وانجا حمزیچ، سومی مادوک و آیچا چوبوکچو بومیسازیهای چندگانه حقوق بینالملل را با تجربه آن از طریق همان مقولات شناختی که طرف گفتگویشان انجام میدهد، برجسته کردهاند. بهعبارتدیگر، چنین دانشی منجر به بومیسازی حقوق بینالملل شده است که فراتر از ابداع «چرخش تجربی» در حقوق بینالملل، عمدتاً به کارآمدی حقوق بینالملل مربوط میشود. در عوض، افزایش اخیر در تعامل قومنگاری آشکارا به مسائل مربوط به روابط قدرت، شکلگیری عاملیت و روایتهای فرعی علاقهمند است.
این روایتهای پیچیده از حیات روزمره حقوق بینالملل با روشهای ساده جایگزین حقوق برابری نمیکنند. در عوض، آنها راههای متعدد حیات فعالانه له و علیه حقوق بینالملل را برجسته کرده و مشارکت و رقابت، سازگاری و مقاومت را نشان میدهند. مبارزههای چندوجهی مردمی که برای اهداف محلی میجنگند از طریق واژگان حقوق بینالملل به ما نشان دادهشدهاند و درعینحال توجه را به ماهیت مخرب همین سازوکارها جلب کردهاند. در وضعیت بلاتکلیفی حقوق بینالملل توأم با این حقیقت که قهرمانهای اصلی این روایتها بهندرت حقوقدانان آموزشدیده بلکه سازمانهای اجتماعی، گروههای منافع عمومی یا جوامع به حاشیه رانده شدهاند، تعامل قومنگاری با حقوق بینالملل منجر به فروپاشی دوقطبی قدیمی غالب بر بحثها در پژوهشهای حقوق بینالملل در رابطه با چگونگی استدلالهای منصفانه یعنی نظریه در مقابل عدالت، شکلگرایی در مقابل انصاف، یا حقوق سخت در مقابل حقوق نرم شده است. درواقع، مقولات نظریه و عدالت زایل و سیالتر شدهاند.
بهاینترتیب، قومنگاری نشان میدهد که چطور مردم مباحث گوناگونی را درباره حقوق بینالملل و حیات حول آن ایجاد کردهاند. این موارد را نمیتوان صرفاً ناشی از دکترین یا مفاهیم گستردهتری از عدالت طبقهبندی کرد. آنها همواره هر دو جنبه را در برمیگیرند درحالیکه هرگز به هیچیک از آنها متعهد نیستند. آشکار است که مباحث حقوقی بینالمللی عامیانه با استناد آزادانه به اصولی خاص بدون جزماندیشی بر اساس دکترین و درعینحال روی آوردن به مفهومسازیهای چندگانه از عدالت است که مبتنی بر واقعیتهای مادی و نه آرمانهای والا هستند. ذکر چند مثال در زیر ممکن است این موضوع را روشن سازد.
در مطالعه اسلاوا از عملیات روزمره حقوق بینالملل در بوگوتا، وی بررسی کرده است که چگونه ساکنان سکونتگاههای غیررسمی با طرحهای توسعه شهری مخالفت کردهاند که خود تجلی مقامهای محلی مجری ملاحظات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حقوق بینالملل هستند. اسلاوا نشان داده است که سازماندهندگان جامعه به شیوهای ماهرانه مفاهیم نسبتاً مفصلی از قوانین حقوق بشر و حاکمیت را به چالش میطلبند تا مسائل محلی مهم مانند نقشهبرداری بهمنظور سازماندهی مجدد فضایی، تهدید به اخراج و مسکن ناکافی را به چالش بکشند. درعینحال، به ایدههای کلیدی قوانین حقوق بشر چون عدالت و انصاف از طریق اقدام جمعی بهطور مثال در جشنهای روز حقوق بشر توجه میشود؛ بنابراین هدف از چنین ابتکاراتی رهایی از قانون نیست بلکه تبدیل نهادهای قانونی به ابزاری برای گفتگو است. اسلاوا استدلال میکند که ساکنان بوگوتا با استقرار استراتژیک قوانین حقوق بشر خود را آگاهانه بهعنوان عاملیت حقوقی بینالمللی ثبت کردهاند.
ماجا جانمیر نشان داده است که چگونه حقوق بینالملل پناهندگی بومی شده است. با توجه به پناهندگان در لبنان، وی استدلال کرده است که دستهبندیهای نظری معمولاً برای به تصویر کشیدن تجربه پناهندگان کافی نیست، همچنانکه مبارزات محلی در ورای حقوق پناهندگی پذیرفتهشده محلی را آشکار میکند. جانمیر با در نظر گرفتن پناهندگان سودانی نشان میدهد که چگونه فعالان پناهجو از زبانی مبنی بر عقاید نظری حقوق بینالملل استفاده میکنند درحالیکه در زمینه سیاسی خیانتآمیزی مذاکره میکنند. فعالان پناهجو نشان دادهاند که از رویههای حقوقی بینالمللی بسیار آگاه هستند و در موضوعات خاصی مانند بازگشایی قضایای قدیمی، تسریع در رسیدگی به قضایا و روند اسکان آسانتر مداخله میکنند و درعینحال از اصول گستردهتری چون عدم تبعیض (بهعنوانمثال در هنگام تحصن و سایر اشکال اقدام جمعی) دفاع میکنند.
مادوک در مطالعه خود درباره مبارزههای حقوق بشری جنسیتی در جنوب آسیا استدلال میکند که جوامع به حاشیه راندهشده چون زنان آدیداسی بهطور استراتژیک به قوانین حقوق بشر متوسل شدهاند درحالیکه آن را برای اهداف خود پذیرفتهاند. مبارزه با مسائلی مانند گرسنگی، رفاه و شهروندی حقوق بشر از سوی زنان به حاشیه راندهشده بهخودیخود هدف تلقی نمیشوند بلکه بهعنوان «میدان امکانی» هستند که میتوانند با معنایی با منشا بومی پر شوند. در این فرآیند، هم توسعه محلی و هم حقوق بشر میتوانند بهطور مستمر از طریق به کارگیری خلاقانه واژگان جدید سیاسی و مبتنی بر حقوق بازتعریف شوند.
مارتی کاسکنمی بیان کرده است که حقوق بینالملل «از تأکید بر ملموس بودن به تأکید بر هنجارگرایی و برعکس بدون این که بتواند خود را در هیچیک از موقعیتها تثبیت کند، در حال حرکت دائمی است (ص ۶۵)»؛ اما این دقیقاً نقطه تعامل قومنگاری با حقوق بینالملل است: نیازی به تثبیت دائمی خود برای کسب مشروعیت ندارد. درحالیکه کاسکنمی استدلال میکرد که عدم تعین مانعی در برابر مشروعیت حقوق بینالملل است، تألیفات قومنگاری نشان دادهاند که مشروعیت یا عدم مشروعیت مردمی به بازترکیب مداوم این دو مفهوم بستگی دارد و آنها دائماً در بازآراییهای خلاقانه به کار میروند. گزارشهای قومنگارانه از حیات روزمره حقوق بینالملل نشان دادهاند که این منبع نهایی بهرهوری قانون است. بهاینترتیب، حقوق بینالملل در مواجهه با نامعین بودن دائماً درحالتوسعه است، بدون این که بازیگران آن مجبور باشند با «فرهنگ شکلگرایی» وفق یابند که کاسکنمی بهعنوان روشی برای تعامل عالمانه با حقوق بینالملل پیشنهاد کرده است.
کاسکنمی همچنین استدلال کرده است که شکلگیری دیدگاههای «جایگزین» حقوق بینالملل بسیار دشوار است. مطالعات غیر غربی حقوق بینالملل معمولاً توسط حقوقدانانی انجامشده که عموماً در جهان شمال آموزشدیدهاند و بنابراین باید از محدودیتهای مفهومی اروپا محور پیروی کنند. وی سپس برای تعقیب «اشکال بومی تفکر در مورد روابط بین جوامعی که ……مستقل شوند، استدلال میکند (ص ۵)». بااینحال، این دوقطبینگری حقوق بینالملل که در آن مفاهیم غیر غربی یا طبقهبندیهای استعماری را (از طریق فرهنگ شکلگرایی) بازتولید میکنند یا مطالعات با ویژگی خاص از حقوق را تشکیل میدهند، تقلیلگرا و ذاتگرا است. زیرا به بازنماییهایی از حقوق بینالملل غیر غربی منجر میشوند که نتیجه یا اشتقاقی مطیعانه یا غیریتسازی ازلی است.
برعکس، مطالعات قومنگاری حقوق بینالملل نشان میدهند که محرکهای حقوق بینالملل نه باید حقوقدانان آموزشدیده آغشته به احساس وظیفه حرفهای باشند و نه مجبورند دیدگاههای مستقل حقوقی را مطرح کنند. باوجوداین، آنها کاربران شایستهای از واژگان حقوق بینالملل هستند و آن را با شرایط بومی و محلی تطبیق میدهند. نامعین بودن قومنگاری حقوقی نشان میدهد که افراد به حاشیه رانده شده و فعالان اجتماعی اغلب بهعنوان حقوقدانان بومی عمل میکنند که هر دو قدردانی و آگاهی از نظریه و همچنین احساس عدالت محلی را دارند؛ بنابراین استدلالهای حقوقی عامیانه نباید بهعنوان مخالفت با حقوق بینالملل مطرح گردند بلکه باید بهعنوان گفتوگویی عمیق با آن تلقی شوند. این امر مسیرهای بیشمار حقوق بینالملل نوین را نشان میدهد که در آن دوقطبی قدیمی نظریه در مقابل عدالت رفع شده است.
بنابراین، عدم تعین قومنگاری به ما این امکان را میدهد که نگاهی اجمالی به عاملیتهای سیاسی متعدد و گاه زودگذر که از رویارویی با حقوق بینالملل به وجود آمدهاند، داشته باشیم. عدم قطعیت دیگر مانعی برای مشروعیت استدلالهای حقوقی نیست بلکه بهشدت سازنده استدلالهای حقوقی بومی است. همانطور که اسلاوا با نگاهی به سازمان دهندگان جامعه در بوگوتا اشارهکرده است، هنجارهای حقوقی «متون سیاسی هستند که مردم را به مشارکت در تولید و اعمال آنها دعوت میکنند (ص ۲۷۶)». لذا تعامل قومنگاری با حقوق بینالملل راهی بهسوی اصلاحات واقعی مبتنی بر زبان بومی و تطبیق قانون با واقعیتهای مادی محلی را به ما نشان داده است. بهاینترتیب، تأسف پیشین کندی در مورد استدلالات حقوقی بینالمللی بهسادگی و درنهایت میتواند رفع شود.
[۱] http://opiniojuris.org/2023/06/23/the-ethnographic-turn-in-international-law-vernacularisation-as-a-path-towards-reform/
[2] Ethnography
[3] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)