[۱]
Noura Erakat, Darryl Li & John Reynolds
مترجم: مهسا یزدی
دانشجوی دکتری حقوق بینالملل دانشگاه شهید بهشتی
ویراستار علمی: دکتر حبیبی مجنده
دانشیار دانشگاه مفید قم
در سال ۱۹۲۲ جامعه ملل آرمان ایجاد یک استعمار شهرکنشینی[۲] یهودی در فلسطین را با نفی تعیین سرنوشت ملی جمعیت بومی عرب، در حقوق بینالملل عمومی ثبت کرد.[ ۳] از نظر حقوقی قیمومت فلسطین جایگاه ملی مردم فلسطین را به دلایل زیر از بین میبرد: ۱) ناتوان دانستن اعراب در خودمختار بودن، ۲) افزایش اهمیت تاسیس یک موطن ملی یهودی، و ۳) تمایز قائل شدن میان فلسطین و سایر سرزمینهای تحت قیمومت طبقه الف[۳] به دلیل اهمیت مذهبیای که این کشور دارد و این اهمیت فراتر از منافع هر گروه ملی دیگری است. یک قرن بعد از این امر، «مسئله» فلسطین که هنوز حل نشده است، در محوریت مبارزات ضد نژادپرستی و ضد استعماری حقوق بینالملل قرار گرفته است. این مقاله به بازبینی دو نقطه عطف در تاریخ پیچیده فلسطین و حقوق بینالملل میپردازد؛ یعنی همانجایی که مسائلِ مربوط به نژاد و نژادپرستی محوریت دارند: اول، بحثهای جاری در مورد رژیم آپارتاید و جنایات آن و دوم، قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که اکنون رد شده است و صهیونیسم را به عنوان نوعی نژادپرستی و تبعیض نژادی مورد شناسایی قرار میدهد. هر دو مورد بیانگر اهمیت درک مفاهیم نژاد و استعمار، به عنوان مفاهیمی بههمپیوسته هستند که هیچ کدام را جدا از دیگری نمیتوان به درستی درک کرد.
«مسئله» فلسطین
محوریت فلسطین در بحث نژاد، نژادپرستی و تبعیض نژادی در حقوق بینالملل، ریشه در بخش مهمی از زمانبندیِ غیرمعمولِ جنبش صهیونیستی برای ایجاد یک کشور شهرکنشین استعماری جدید در دورهای دارد که استعمارزداییِ رسمی و محکومیتهای لیبرالِ نژادپرستی در سراسر جهان شدت گرفته بودند. در این زمینه، صهیونیسم به معنای حمایت از ایجاد و حفظ یک کشور برای تمامی یهودیان در فلسطینِ تاریخی است که در آن اکثریت جمعیتی و شهروندی ممتاز از آن یهودیان باشد. جنبش صهیونیستی، اسرائیل را با جنگ و آوارگی سه چهارم جمعیت بومی فلسطین در سال ۱۹۴۸ ایجاد کرد. این کشور هم مظهر صهیونیسم است و هم وسیلهای است که روند استعمار، شهرکسازی و آوارگی را ادامه میدهد. همانطور که حقوقدان و محقق فلسطینی، فایز صایغ، در سال ۱۹۶۵ خاطرنشان کرد:«محو شدن دوره ظالمانه و شرمآور تاریخ جهان، با ظهور شاخه جدیدی از امپریالیسم اروپایی و انواع جدیدی از استعمار نژادپرستانه در پُلی میان آسیا و آفریقا همزمان شده است.»[۵]. بر خلاف دولتهای استعماری قدیمیترِ مربوط به انگلیس که میتوانستند با نظارت بینالمللی کمتری به روند استعماری خود ادامه دهند، وضعیت نابهنگام اسرائیل، غالبا این کشور را به عنوان یک نمونه آزمایشی در مباحثات نژادپرستی و استعمار قرار داده است.
بنابراین مسئله فلسطین دوربین ایدهآلی برای پرسشهای محرک این سمپوزیوم فراهم میکند که مدتها در پژوهشهای حقوقی بینالمللی از جمله در مقالات مجله آمریکایی حقوق بینالملل[۶] به حاشیه رانده شده بودند. بررسی ما از مواردی که مجله آمریکایی حقوق بینالملل از فلسطین ارائه میدهد، الگوهای محرومیت و نشانهسازی [۷] را آشکار میکندکه به طور قابل توجهی با یافتههای گزارش ریچاردسون[۸] و سایر تحلیلهای انتقادی مطابقت دارد.[۹] از چهل و سه مقالهای که ما در مورد فلسطین یافتیم، تنها سه مقاله (به غیر از مقاله حاضر) توسط فلسطینیان نوشته شدهاند و تمامی آنها درسمپوزیومها بودند.[۱۰] شانزده مقاله توسط یهودیانِ اسرائیلی نوشته شدهاند اما حتی این رقم نامتعادل نیز حقیقت این تفاوت را به درستی بیان نمیکند. همچنین مقالاتی که در این مجله به قضیه فلسطین میپردازند، توسط نویسندگان غیر اسرائیلی نوشته شدهاند که البته استدلالهای موافق اسرائیل را پیش میبرند[۱۱] و یا از اعضای سازمانهای صهیونیستی هستند.[۱۲] لئو گراس[۱۳]، ویراستار قدیمی این مجله، به تنهایی به اندازه مجموع کل نویسندگان فلسطینی در مورد مواضع موافق اسرائیل مقاله نوشته است.[۱۴] در این میان یک اختلاف کیفی نیز وجود دارد: نویسندگان اسرائیلی مرتبا در مورد موضوعات جهانی مقاله منتشر میکنند، در حالی که یک موضوع خاص به فلسطینیها واگذار شده است و فقط «اجازه روایت»[۱۵] یک موضوع را در زمانی داشتهاند که دیدگاههایشان در کنار دیدگاههای مخالفِ متعددی قرار گرفته باشد.
مسئله فلسطین همچنین اهمیت درک مفاهیم نژاد و استعمار به عنوان مفاهیمی که کارکرد متفاوتی دارند و با این حال مطلقا در یکدیگر تنیده شدهاند را برجسته میکند. مباحثات طولانی مدت میان حقوقدانان و دانشمندانی که بر سنتهای نظریه انتقادی نژاد[۱۶]و رویکردهای جهان سوم نسبت به حقوق بینالملل[۱۷] کار میکنند، به همین شکل یادآور این پویایی در جایی دیگر هستند.[۱۸] در این رابطه فلسطین یک روایت هشداردهنده برای لزومِ «توجه به نژاد»[۱۹] به طور گستردهتر ارائه میدهد که سمپوزیوم حاضر بخشی از آن است. در حالی که رویکردهای جهان سوم نسبت به حقوق بینالملل گاهی مقوله نژاد را نادیده گرفته است یا بلافاصله آن را در زمره سیاستهای استعماری قرار داده است، ما میبایست مراقب بوده و دقت بیشتری به خرج دهیم تا مبادا این استناداتِ شتابزده از نژاد و حقوق بینالملل صرفا به بازسازی استدلالهای مربوط به استعمار بپردازند و یا حتی بدتر از آن، یک ناسیونالیسم روش شناختی[۲۰] را بازسازی کنند که مفهوم نژاد را از ابعاد جهانی آن جدا مینماید.[۲۱]
به همین دلیل است که بیان مجدد پارامترهای اساسی صهیونیسم به عنوان یک پروژه نژادپرستانه و استعماری بسیار حائز اهمیت است. صهیونیسم بر این باور است که تمامی یهودیان جهان صرفا بر اساس نسب ارثی خود و صرف نظر از هر گونه ارتباط شخصی یا خانوادگی با سرزمین خاص مورد نظر، یک گروه هستند. صهیونیسم ویژگیهای خاصی به ملیت یهودی اعطا میکند؛ از جمله حق بر زمین، حق شهروندی، حق اشتغال، حق زندگی و حق مسکن که اساس آنها سلب مالکیت مداوم و سیستماتیک از فلسطینیان است که به عنوان «اعرابِ» کوچنشین و قابل جایگزین مشخص شدهاند.[۲۲] بنابراین پروژه صهیونیستی مستلزم یک سلسله مراتب نژادی است که به صراحت یک امر جهانی در نظر گرفته میشود: دولت اسرائیل صرفا بخشهای یهودی جمعیت خود را بر بخشهای غیر یهودی خود مرجح نمیداند بلکه این حقوق برتر را به یهودیان خارجی نیز اعطا مینماید. در ادامه به همین ارتباط متقابل که در دو بحث کلیدی پیرامون فلسطین و حقوق بینالملل پنهان شده است، پرداخته خواهد شد.
آپارتاید بدون نژادپرستی؟
یکی از مهمترین و بحث برانگیزترین مناقشهها در مورد نژادپرستی و حقوق بینالملل مفهوم «آپارتاید» است. «آپارتاید» که در اصل تعبیری بود که برتری طلبان سفیدپوست آفریقایی برای توجیه و سازماندهی رژیم استعماری خود مورد استفاده قرار میدادند، توسط جنبشهای آزادیبخش ملی در جنوب آفریقا تبدیل به اصطلاحی برای بیان ظلم شد. آپارتاید به عنوان یک نمونه برجسته از تبعیض نژادی و سلطه، برای اولین بار در «کنوانسیون ۱۹۶۵ در مورد رفع کلیه اشکال تبعیض نژادی» ممنوع دانسته شد.[۲۳] سپس در «کنوانسیون ۱۹۶۸ در مورد غیر قابل اعمال بودن مرور زمان درمورد جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت»، به عنوان یک جنایت علیه بشریت شناخته شد و به طور کامل در «کنوانسیون بینالمللی ۱۹۷۳ در مورد منع و مجازات جنایت آپارتاید» مدون گردید.[۲۴] هیچ نهاد حقوقی بینالمللی تا به امروز آپارتاید را در هیچ پروندهای فراتر از جنوب آفریقا نیافته است؛ اگرچه نهادهای معاهداتی حقوق بشر مانند کمیته رفع تبعیض نژادی کاربرد جهانی آن را تایید کردهاند. مشخصترین و طولانیترین بحث در مورد کاربرد مفهوم آپارتاید در خارج از زمینه اصلی آن و در نتیجه ایجاد یک موقعیت کلیدی در اختلاف نظرها بر سر جهانی بودن آن، فلسطین بوده است.[۲۵]
در سالهای اخیر ماهیت نظام آپارتاید در فلسطین نیز به تدریج در فعالیتهای محققان حقوقی، سازکارهای سازمان ملل متحد و سازمانهای مدافع غربی به کانون اصلی تحلیلهای حقوقی بینالمللی تبدیل شده است. اما قسمت اعظمی از این تفسیر به استعمار شهرکنشینی یا به صهیونیسم یا به تشکیل دولت اسرائیل از همان ابتدای شکلگیری آن در سال ۱۹۴۸، به عنوان موجودیتی از آپارتاید اشاره نمیکند. اظهار نظرهای برجسته و غالب حول این روایت صورت گرفتهاند که این وضعیت تنها در سالهای اخیر از آستانه آپارتاید عبور کرده است. واقعیت این است که این تحولات به میزان کمتری در حکم ناهنجاری و انحراف هستند و بیشتر حالت تداوم و تدوین دارند. با این حال در نظر گرفتن این تحولات به عنوان یک حرکت جدید، تا حدی مستقل از ساختارهای زیربنایی یا ایدئولوژی استعماری، این روایت را ممکن میسازد که آپارتایدِ اسرائیلی در طول زمان «بدون این که بر اساس یک ایدئولوژی نژادپرستانه پدیدار شده باشد»، به واسطه افراط ظهور کرده است.[۲۶]
این مفهوم از آپارتاید «بدون ایدئولوژی نژادپرستانه» بر تنشهای طولانی مدت در درک مقوله آپارتاید در حقوق بینالملل بنا شده است. از دهه ۱۹۶۰ حقوق بینالملل اساسا آپارتاید را در دو خط موازی مفهومسازی کرده است: خوانشی ضد استعماری که بر نفی حق جمعی تعیین سرنوشت توسط رژیم ظالمانه سلطه نژادی تاکید میکند و یک تفسیر لیبرالتر، به عنوان یک تبعیض سیستماتیک در نظام حقوقی یک دولت علیه افراد یک گروه نژادی خاص.
از زمان شروع رسمی آپارتاید در آفریقای جنوبی در سال ۱۹۴۸ روشنفکران جهان سوم، رهبران سیاسی و محققان حقوقی به وضوح آپارتاید را نه به عنوان امری جدید یا جدا از استعمار بلکه به عنوان طراحی حقوقی-سیاسی آن درک کردند. پس از سال ۱۹۶۰، زمانی که بلوک جهان سوم موقعیتی حداکثری به دست آورد، قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد به طور مداوم از زبان تعیین سرنوشت و پایان بخشیدن به تمامی اشکال و مظاهر استعمار استفاده کردند. این قطعنامهها بارها آپارتاید را به عنوان یک رژیم سلطه نژادی که به منزله نقض ذاتی اصل تعیین سرنوشت میباشد، محکوم کردند. آپارتاید کاملا در همان قاعده حاکمیت استعماری و اشغال خارجی درک میشده است که به راهحلهایی نیاز داشت: آزادی جمعی و بازگرداندن سرزمین.
در طول زمان با به حاشیه رفتن جریانهای افراطیترِ طرح آزادیبخشِ جهان سوم در اوایل دهه ۱۹۸۰، منطق فردیسازی حقوق بشر و حقوق کیفری بینالمللی بر سیاستهای ضد امپراتوری که برای مدت کوتاهی تهدید کرده بودند که مقررات بینالمللی را تغییر خواهند داد، ارجحیت یافت. بدین وسیله ماهیت ضد استعماری و پیامدهای ممنوعیت آپارتاید تا حدی در این پسزمینه محو گردیده است. آپارتاید به عنوان یک «استعمار از نوعی خاص»-همانطور که حزب کمونیست آفریقای جنوبی آن را توصیف کرده است- به عنوان امری شبیه به «تبعیض نژادی از نوعی خاص» مورد بازنگری قرار گرفته بود (یا به این سطح تنزل پیدا کرده بود).
بنابراین قابل درک است که سازمانهای حقوق بشری از نمونه کم مناقشهتر و محدودتر آپارتاید استفاده کردهاند که توسط حقوق بینالملل به آنها ارائه شده بود. این امر آنها را قادر میسازد تا در مواجهه با یک طرح شهرکنشینی مستمر از محاسبه الزامات مادی استعمارزدایی اجتناب کنند. این درکِ لیبرالتر و مبتنی بر حقوق کیفری از آپارتاید را میتوان به طور بالقوه با برابریِ رسمی اصلاح کرد؛ بدون این که لزوما نیازی به مقابله مستقیم با اشغالِ استعماری و اقتصادِ سیاسیِ تحکیم شده توسط رژیم آپارتاید وجود داشته باشد. بدین ترتیب میتوان بدون استعمارزدایی، استرداد یا توزیع مجدد به آپارتاید «پایان داد».
در آفریقای جنوبی این خوانشِ محدودتر از آپارتاید نوعی «نئوآپارتاید» ایجاد کرده است.[۲۷] نئو آپارتاید در فلسطین، آپارتایدِ اسرائیل را از استعمارِ شهرکنشینی جدا کرده است. با توجه به این دلایل، محوریت خودمختاری باید امری پیشزمینهای در مباحث آپارتاید باشد؛ نه تنها به خاطر فلسطینیها بلکه به خاطر تمامی کسانی که ممکن است به دنبالِ توسل به منابعی برای یک چارچوب گستردهتر از آپارتاید در مبارزات علیه نژادپرستی و استعمار باشند.
صهیونیسم به مثابه نژادپرستی
در حالی که ممنوعیت آپارتاید در حقوق بینالملل به عنوان یک ابزار علیه نژادپرستی در حال توسعه بود، فعالیتی موازی برای این که صهیونیسم به عنوان شکل خاصی از نژادپرستی در نظر گرفته شود نیز در جریان بود. در ابتکار سازمان ملل متحد در مورد «دههای علیه نژادپرستی»، ائتلافی از دولتها به دنبال وارد کردن کلمه «صهیونیسم» در متونی بودند که در آنها از استعمار، تبعیض نژادی، انقیاد بیگانگان و آپارتاید صحبت میشد.[۲۸] مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم نوامبر سال ۱۹۷۵، قطعنامه ۳۳۷۹ را تصویب کرد که در آن صهیونیسم را به عنوان نوعی نژادپرستی به رسمیت شناخت. این قطعنامه به صراحت از صهیونیسم در کنار «استعمار و استعمار نو» و همچنین آپارتاید نام برد و علاوه بر این، به قطعنامه سازمان وحدت آفریقا اشاره کرد که از «منشا امپریالیستی مشترکِ» «رژیم(های) نژادپرست» در فلسطین، زیمبابوه و آفریقای جنوبی نام میبرد.[۲۹]
قطعنامه ۳۳۷۹ به واسطه تحلیلهایی از ویژگی نژادپرستانه و استعماری صهیونیسم که سابقا در مبارزات آزادیبخش فلسطین ایجاد شده بوند، به دست آمد. طراح اصلی قطعنامه کسی جز فایز صایغ نبود. صایغ بر این مسئله تاکید کرد که چگونه پاکی نژاد، تفکیک و برتری، تشکیلدهنده صهیونیسم هستند. در سازمان ملل متحد صایغ توضیح داد که برای صهیونیسم، «این پیوند نژادی بوده است که میتوانسته یک یهودی را یهودی کند» و با خواندن نوشتههای بنیانگذار صهیونیسم مدرن، تئودور هرتزل[۳۰]، این نکته را بیان نمود.[۳۱] طرفداران این استدلال، طنز ذاتی ادعاهای صهیونیستها را درک کردهاند که مدعی یک نژاد یهودی منحصر به فرد هستند؛ این نژاد منعکسکننده رکنی یهودستیز است که یهودیان را واجد شرایط ورود به اروپا نمیکند.
تعجب برانگیز نیست که شناخته شدهترین اعتراض به قطعنامه ۳۳۷۹ از جانب ایالات متحده بوده است. دانیل موینیهان[۳۲]، سفیر ایالات متحده، این ایده که صهیونیسم میتواند نوعی نژادپرستی باشد را رد نمود و بر درک صهیونیسم به عنوان یک جنبش سیاسی پافشاری کرد؛ نکتهای که منتقدانی مانند صایغ با آن مخالفت نمیکنند اما خود صهیونیستها مرتبا در اصرارهای خود بر این امر که هر گونه انتقادی از صهیونیسم به منزله حمله به یهودیان است، آن را حذف میکنند. موینیهان با استناد به تعاریف فرهنگ لغتیِ نژادپرستی که به مفاهیم بیولوژیکی اشاره میکنند، اصرار داشت که یهودیان یک نژاد به معنای بیولوژیکی نیستند.[۳۳] این استناد البته کاملا غیرمنطقی بود. همانطور که صایغ و دیگران به روش قانعکنندهای نشان داده بودند که آنچه حائز اهمیت بود این نبوده است که آیا یهودیان به معنای «عینی» یک نژاد هستند یا نه بلکه این بوده که خود صهیونیسم چگونه یهودیان را درک میکند. تعلق خاطر موینیهان به مفاهیم بیولوژیکی نژاد، با توجه به بدنامی وی در مباحث نژادپرستی و ضد سیاهپوستی در ایالات متحده تعجبآور نبود. موینیهان یک دهه قبل از دفاع شدیدش از صهیونیسم در سازمان ملل متحد، نویسنده اصلی گزارشی بود که به طور گستردهای توسط دولت ایالات متحده در مورد «خانواده نگرو»[۳۴] مورد استناد قرار گرفت؛ گزارشی که آسیبشناسیهایش از مادران سیاهپوست به دههها انتقاد فمنسیت سیاهپوست دامن زد.[۳۵]
قطعنامه ۳۳۷۹ به لطف حمایت گسترده کشورهای جهان سوم به تصویب رسید اما پروسه رایگیری آن بحث برانگیز بود: هفتاد و دو کشور موافق، سی و پنج کشور مخالف و سی و دو رای ممتنع. قطعنامه ۳۳۷۹ در اسرائیل، ایالات متحده و دیگر سنگرهای صهیونیسم به نمادی از سازمان ملل متحد تبدیل شد که توسط جهان سومِ شورشی و احساساتِ ضد اسرائیلی تسخیر شده بود. آنچه که در میراث این مباحثات تا حد زیادی نادیده گرفته شد این بود که چگونه محکومیت صهیونیسم به عنوان نژادپرستی، به صراحت نژادپرستی را بخشی از رژیم استعماری میداند.
اما سال ۱۹۷۵ از برخی جهات نشانه برجستهای از نفوذ جهان سوم و در نتیجه فلسطین در سازمان ملل متحد بود. در سالهای بعد، جنبش آزادی بخش فلسطین نتوانست راهبردی قانونی برای پرداختن به مقوله صهیونیسم در حقوق بینالملل به عنوان یک نقض قاعده آمره یا جنایت علیه بشریت، همانطور که در مورد آپارتاید انجام شده بود، را پیش ببرد.[۳۶] در سال ۱۹۹۱ سازمان آزادیبخش فلسطین موافقت کرد که این قطعنامه را به عنوان پیششرطی برای پیش فرض روند صلح اسلو لغو کند.[۳۷] پس از آن مذاکرات دو جانبه به رهبری ایالات متحده ابعاد نژادی و استعماری مبارزات آزادی فلسطین را پنهان کرد و علیرغم توزیع نادرست قدرت میان یک قدرت هستهای و مردم بی وطن، آن را به عنوان موضوع حل مناقشه در نظر گرفت.
نتیجه
جوامع و جنبشهای فلسطینی با استفاده از سنتهای برگرفته از عرصههای مبارزه محلی و شرایطی که زندگی و چشمانداز آن را شکل میدهند، ابعاد نژادی و استعماری سرکوب خود را تئوریزه کرده و راهبردهایی برای مقابله با آنها تدوین کردهاند. خواستههای اصلی فعالان فلسطینی که به عنوان مثال در فراخوان سهجانبه بایکوت، واگذاری و تحریم در سال ۲۰۰۵[۳۸] به تصویر کشیده شدند، فقط به دنبال پایان دادن به اشغال سال ۱۹۶۷ نیستند بلکه به دنبال حق بازگشت آوارگان فلسطینی و پایان دادن به رژیمِ نژادی دولت اسرائیل هستند. این امر ماهیت استعمارِ شهرکنشینی و آپارتایدیِ خود دولت را در کانون مبارزه قرار میدهد.
اما درست در لحظهای که فعالیت جنبش فلسطینی منجر به این شده است که جریان اصلیِ حقیقتِ آپارتایدِ اسرائیل و احتساب مجدد صهیونیسم به عنوان نوعی نژادپرستی به رسمیت شناخته شود، درخواست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دسامبر ۲۰۲۲ برای نظر مشورتی از دیوان بینالمللی دادگستری در مورد وضعیت حقوقی اشغال طولانی مدت اسرائیل میتواند یک فرصت از دست رفته باشد.[۳۹] این امر پس از سالها بحث تاکتیکی پیرامون تمرکز و هدف یک نظر مشورتی بالقوه و فرصت کافی برای رهبری فلسطین و متحدانش به وجود آمده است تا استعمار شهرکنشینی سازنده و نژادپرستی نهادینه شده در دولت اسرائیل را تشریح کنند. مفاد و عبارات این درخواست نظر مشورتی در عوض به وضعیت اشغال ۱۹۶۷ بسنده کرده و بدین وسیله حق تعیین سرنوشت را به بخشی از مردم فلسطین محدود میکند و منطق محافظهکارانه و تجزیهطلبانه حقوق بینالملل را تایید میکند. در حالی که هر اشغالی بر تعیین سرنوشت جمعیت تحت اشغال تاثیر میگذارد، یک رژیم استعماری و نژادپرستانه با هدف تحولِ جمعیتیِ برگشت ناپذیر قصد دارد این حق و امکانِ اِعمال آن را از بین ببرد. در این مرحله بررسی دقیق اشغال، بدون رویارویی با رژیم نژادی و استعماری که در آن جای گرفته است، کافی نیست. [۴۰]
[۱] https://www.cambridge.org/core/journals/american-journal-of-international-law/article/race-palestine-and-international law/BFAC419AF622082D82D9D28BCAEE6D72
۲ Settler-Colonialism
مترجم: استعمار شهرکنشینی را میتوان به عنوان یک سیستم از ظلم مبتنی بر نسلکشی و استعمار تعریف کرد که هدف آن جابجایی جمعیتی از یک ملت (اغلب مردم بومی) و جایگزینی آن با جمعیت مهاجر جدید است.
۳ British Mandate for Palestine, 3 LEAGUE OF NATIONS OFFICIAL J., Annex 391, 1007–۱۲ (۱۹۲۲)
[۴] توضیح مترجم: سرزمینهای تحت قیمومت طبقه الف شامل ایالات ترکیهای سابق عراق، سوریه، لبنان و فلسطین بودند. این مناطق به قدری پیشرفته در نظر گرفته شدند که استقلال موقت آنها به رسمیت شناخته شد، اگرچه تا زمانی که میتوانستند تنهایی امورات خود را پیش ببرند، تحت کنترل اجرایی متفقین بودند.
۵ FAYEZ A. SAYEGH, ZIONIST COLONIALISM IN PALESTINE v (1965)
۶ The American Journal of International Law (AJIL)
۷ Tokenization
۸ The Richardson Report
۹ Am. Soc’y Int’l L., The Richardson Report, Final Report from the ASIL Ad Hoc Committee Investigating Possible Exclusion or Discouragement of Minority Membership or Participation by the Society During Its First Six Decades (2020); James Gathii, Studying Race in International Law Scholarship Using a Social Science Approach, 22 CHICAGO J. INT’L L. 71, 75 (2021).
[۱۰] این جست و جو هم شامل پوششهای عادی این مجله و هم پوششهای بدون محدودیت آن از «مناقشه عرب و اسرائیل» و همچنین چندین مقاله در مورد موضوعات جهانی بوده است که به مقدار قابل توجهی به فلسطین پرداختهاند. این امر شامل مقالات پژوهشی، سمپوزیومها، نقدهای کتاب و موارد کوتاهتر در مورد تحولات دکترینال و رویهای نویسندگان نامبرده بوده است. نویسندگان از حسن محمدی دوستدار برای کمک در گردآوری و تجزیه و تحلیل این دادهها تشکر میکنند.
۱۱ See, e.g., Ruth Wedgwood, The ICJ Advisory Opinion on the Israeli Security Fence and the Limits of Self-Defense, 99 AJIL 1, 52 (2005).
۱۲ For example, Malvina Halberstam, a regular contributor to AJIL in the 1980s and 1990s, including on Palestine/Israel, serves on the board of the Zionist Organization of America’s Center for Law and Justice.
۱۳ Leo Gross
۱۴ Leo Gross, Voting in the Security Council and the PLO, 70 AJIL 470 (1976) (criticizing UN Security Council decisions permitting participation of the Palestine Liberation Organization in debates); Leo Gross, The Geneva Conference on the Law of the Sea and the Right of Innocent Passage Through the Gulf of Aqaba, 53 AJIL 564 (1959) (defending right of Israeli ships to pass through the Straits of Tiran); Leo Gross, Passage Through the Suez Canal of Israel-Bound Cargo and Israel Ships, 51 AJIL 530 (1957) (opposing Egyptian restrictions on Israel’s access to the Suez Canal).
۱۵ Edward W. Said, Permission to Narrate, 13 J. PALESTINE STUD. 3, 27 (1984).
۱۶ Critical Race Theory (CRT)
۱۷ Third World Approaches to International Law (TWAIL)
۱۸ E. Tendayi Achiume & Aslı Bâli, Race and Empire: Legal Theory Within, Through, and Across National Borders, 67 UCLA L. REV. 1386 (2021).
۱۹ Turn to Race
۲۰ methodological nationalism
توضیح مترجم: این مفهوم اشاره به گرایش برخی محققان به این امر دارد که «دولت-ملت شکل سیاسی و اجتماعی طبیعی جهان مدرن است.». (Wimmer & Schiller, 2002)
۲۱ Darryl Li, Genres of Universalism: Reading Race Into International Law, With Help From Sylvia Wynter, 67 UCLA L. REV. 1686 (2021).
۲۲ Noura Erakat, Whiteness as Property in Israel: Revival, Rehabilitation, and Removal, 31 HARV. J. RACIAL & ETHNIC JUST. 69 (2015).
۲۳ International Convention on the Elimination of All Forms of Racial Discrimination, Dec. 21, 1965, 660 UNTS 195
۲۴ GA Res. 2391 (XXIII), Convention on the Non-applicability of Statutory Limitations to War Crimes and Crimes Against Humanity (Nov. 26, 1968); GA Res. 3068 (XXVIII), International Convention on the Suppression and Punishment of the Crime of Apartheid (Nov.30, 1973).
۲۵ John Dugard & John Reynolds, Apartheid, International Law, and the Occupied Palestinian Territory, 24 EJIL 867 (2013)
۲۶ YESH DIN, THE ISRAELI OCCUPATION OF THE WEST BANK AND THE CRIME OF APARTHEID: LEGAL OPINION 5 (2020).
۲۷ Tshepo Madlingozi, Social Justice in a Time of Neo-Apartheid Constitutionalism: Critiquing the Anti-Black Economy of Recognition, Incorporation and Distribution, 28 STELLENBOSCH L. REV. 123 (2017).
۲۸ UN GAOR, 30th Sess., Third Committee Mtg., UN Doc. A/C.3/L.2157 (Oct. 1, 1975).
۲۹ GA Res. 3379 (XXX) (Nov. 10, 1975
۳۰ Theodor Herzl
۳۱ UN GAOR, 30th Sess., 2134th Mtg., paras. 16–۱۷, UN Doc A/C.3/SR.2134 (Oct. 17, 1975).
۳۲ Daniel Moynihan
۳۳ GA Res. 3379 (XXX), supra note 18, paras. 323, 327
۳۴ The Negro family
مترجم: نگرو در انگلیسی به معنای سیاهپوست نیز میباشد، اما در این مقاله به علت اسم خاص بودن، به همان صورت ترجمه گردیده است.
۳۵ Hortense J. Spillers, Mama’s Baby, Papa’s Maybe: An American Grammar Book, 17 DIACRITICS 2, 64 (1987).
۳۶ On the Palestinian leadership’s international law strategy generally, see NOURA ERAKAT, JUSTICE FOR SOME: LAW AND THE QUESTION OF PALESTINE (2019).
۳۷ GA Res. 46/86 (Dec. 16, 1991)
۳۸ Boycott, Divestment, and Sanctions 2005
۳۹ GA Res. 77/400 (Dec. 30, 2022)
[۴۰] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)