مناسبات متقابل مفاهیم حقوق بشری از منظر حقوق بین‌الملل‎


محمدرضا ضیائی بیگدلی
تقدیم به استاد ارجمند سرکار خانم دکتر نسرین مصفا
این نوشتار را به محضر دوست و همکار بسیار گرامی‌ام سرکار خانم دکتر نسرین مصفا به‌پاس محبت، دوستی، همدلی و همیاری بیش از سی‌ساله‌اش نسبت به این‌جانب و خدمت صادقانه ‌ایشان به جامعه دانشگاهی کشور، مخصوصاً تأثیرگذاری ارزشمندش در تأسیس و اداره انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد تقدیم می‌دارم.
نکوداشت چنین شخصیت‌های‎ ارزنده علمی، اقدامی بس وزین و گران‌بها و گامی در راستای پاسداری از مقام والای معلم است. باشد که در آینده شاهد برداشتن گام‌های‎ دیگری در این مسیر متعالی باشیم.


مقدمه
یکی از خلأهای‎ علمی که در هر زمینه‌ای وجود دارد، بحث مفهوم شناسی است. اساساً در چارچوب بحث مفهوم شناسی ارتباط مفاهیمی مطرح است که به‌گونه‌ای به یکدیگر پیوند خورده و با یکدیگر ارتباط دارند، حال این‌که به چه صورت این مفاهیم ارتباط دارند، در هر زمینه‌ای و در هر شاخه‌ای مخصوصاً در حقوق بالاخص در حقوق بین‌الملل و حقوق بشر یکی از مباحث بسیار بنیادین است. در اینجا کلیه مفاهیمی که به‌گونه‌ای مرتبط با حقوق بشر است به‌ویژه مناسبات متقابل این مفاهیم بررسی می‌شود و محوریت نیز بحث حقوق بین‌الملل قرار گرفته است.

مفاهیم حقوق بشری
نخست این بحث مطرح است که مقصود از مفاهیم حقوق بشری چیست؟ مقصود مفاهیمی هستند که به‌نوعی به حقوق بشر مربوط است و بر اثر توسعه و تحول حقوق بین‌الملل و تأسیس حقوق بین‌الملل بشر شکل گرفته است. مناسبات متقابل این مفاهیم به‌گونه‌ای تنگاتنگ است که در مواردی تفکیک یا جداسازی آن مفاهیم غیرممکن می‎نماید، البته مفاهیم حقوق بشری خود در فطرت و ذات انسان است، پس نمی‌توان گفت که آن‌ها ‌ایجاد شده و یا می‎شوند، بلکه مسئله کشف و استخراج یا شناسایی آن‌ها مطرح است.
این مفاهیم عمدتاً محصول توسعه و تحول حقوق بین‌الملل بشر در نیمه دوم قرن بیستم مخصوصاً در سال‌های آخر قرن بیستم است. مفاهیم حقوق بشری یادشده عبارت‌اند از: حقوق بشر، حقوق بشردوستانه، حقوق کمک‌های‎ بشردوستانه و حقوق مداخله بشردوستانه، حقوق همبستگی، حقوق بشریت. بین این مفاهیم، دوبه‌دو یا چند به چند تقارب یا تشابه وجود دارد. ازجمله در مفاهیمی چون حقوق بشر، حقوق همبستگی و حقوق بشری، واژه حقوق Right به‌صورت جمع حق به‌کاررفته و از این حیث مشابه‌اند، یا در مفاهیمی چون حقوق بشردوستانه، کمک‌های‎ انسان دوستانه، حقوق مداخله بشردوستانه، حقوق بین‌الملل بشر واژه حقوق (Law) به‌صورت یک کلمه جمع مشترک و از این حیث مشترک و مشابه‌اند. شاید یکی از دلایلی که تفاوت و تفکیک این مفهوم ـ یعنی مفهوم حقوق ـ را مشکل می‎کند، در زبان فارسی باشد. در زبان فارسی، حقوق را هم به‌صورت جمع و هم به‌صورت جمع حق به کار می‎بریم، درحالی‌که در زبان انگلیسی دو کلمه جدا و متفاوت در این رابطه وجود دارد، البته به‌رغم شباهت‌ها‎، اختلاف‌ها‎ و تفاوت هم بین این مفاهیم وجود دارد که به آن‌ها پرداخته می‌شود.
اگر قواعد بین‌المللی مربوط به مفاهیم مذکور را با توجه به شباهت‌های‎ آن‌ها در داخل یک هرم قرار دهیم، آن هرم را می‎توان حقوق بین‌الملل بشر نامید که قاعده ‌این هرم، حقوق بشر است. به‌بیان‌دیگر حقوق بشر محور و پایه همه قواعد مذکور است. خود قواعد مذکور هر یک با توجه به موضوعات خاص آن‌ها و میزان ارزش و اعتبار حقوقی‌شان در این نظام هرمی شکل یا نظام سلسله‌مراتب قرار می‎گیرند ازجمله قواعد آمره، قواعد عام، قواعد خاص، هرکدام با توجه به شأن و اعتباری که دارند در داخل این هرم به‌گونه‌ای قرار می‎گیرند که سلسله‌مراتب آن قواعد دقیقاً رعایت می‎شود.
مناسبات متقابل حقوق بشر و حقوق بشردوستانه
در این بررسی مقصود از حقوق بشر، مجموعه‌ای از ارزش‌ها، مفاهیم، اسناد و سازوکارهایی است که موضوع آن‌ها حمایت از مقام، منزلت و کرامت انسانی است. خاستگاه اصلی حقوق بشر بینش‌های‎ فلسفی، مکتب حقوق طبیعی، دیدگاه‌ها و مکاتب مذهبی و سیاسی است. در رابطه با موضوعه شدن حقوق بشر یعنی تبدیل شدن به قوانین یا قواعد حقوق بشر نقش حقوق داخلی و حقوق بین‌الملل به‌موازات یکدیگر بسیار تعیین‌کننده است. حقوق بشردوستانه یا حقوق بین‌الملل بشردوستانه، مجموعه قواعد حقوق بشر خاص زمان جنگ است، به‌بیان‌دیگر حقوق بشردوستانه نوع خاصی از حقوق جنگ است و آن ابزار حقوق بشری زمان جنگ است، بین این دو مفهوم حقوق بشر یک سلسله تقارب یا مشابهت‌هایی و یک سلسله تفاوت‌ها وجود دارد‎.
از آغاز مفاهیم حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در بحث تقارب و تشابه مفهومی، به‌طور جداگانه گسترش‌یافته‌اند اما در پایان سال‌های‎ ۱۹۶۰ و مخاصمات قاره افریقا، خاورمیانه، ویتنام، مسائل مربوط به آن دو هم‌زمان مطرح شد. درواقع امروزه تا حدود زیادی مرز میان حقوق بشر و حقوق بشردوستانه محوشده تا به آنجا که بسیاری از قواعد حقوق بشر در حقوق بشردوستانه قابل اعمال است.
حقوق بشر و حقوق بشردوستانه هرچند از حیث افقی از یکدیگر متمایز هستند اما از جهت عمودی متشابه‌اند. حقوق بشر حقوقی است که همگان در همه زمان‌ها‎ حتی زمان جنگ از آن‌ها برخوردارند، حال‌آنکه حقوق بشردوستانه به حقوق حمایت‌کننده از اشخاص در مخاصمات مسلحانه اطلاق می‎شود؛ بنابراین چنین به نظر می‎رسد که میان این دو ازلحاظ موضوعی زمینه‌های‎ مرتبط و متداخل وجود دارد؛ هر دو سطح رفتار با افراد را ارتقاء می‎بخشند و هر دو حقوق با حمایت از افراد سروکار دارند.
از منظر حقوق بشر محض که بر پایه احترام به زندگی بشر و خوب زیستن انسان‌ها‎ استوار است، جنگ یا هر شکل دیگر استفاده از زور مسلحانه، خود نقض حقوق بشر است. این حقیقت در کنفرانس ۱۹۶۸ تهران که توسط سازمان ملل متحد تشکیل گردید، بیان شده است. در این کنفرانس قطعنامه مربوط به احترام به حقوق بشر در مخاصمات مسلحانه تصویب شد. ازجمله در این کنفرانس اعلام شد که صلح شرط اساسی رعایت کامل حقوق بشر و جنگ نافی آن است. این قطعنامه بعداً در ۱۹ دسامبر همان سال طی قطعنامه شماره ۲۴۴۴ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید، مجمع عمومی در سال ۱۹۶۹ از دبیر کل ملل متحد خواست تا هرساله گزارش‌‌هایی‎ را در مورد حقوق بشر در مخاصمات مسلحانه به مجمع ارائه کند.
با انعقاد پروتکل‌های‎ ۱۹۷۷ ژنو مربوط به مخاصمات ‌بین‌المللی ‎و غیر بین‌المللی الحاقی به کنوانسیون‌های‎ چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ تقارب حقوق بشر و حقوق بشردوستانه به‌روشنی ظاهر گردید. از سویی، در مقررات متعددی از پروتکل‌های‎ مذکور، حقوق بشر در مخاصمات مسلحانه پیش‌بینی گردیده و مستقیماً از میثاق ‌بین‌المللی ‎حقوق مدنی و سیاسی مخصوصاً ماده ۷۵ پروتکل شماره ۱، مواد ۴ و ۶ پروتکل شماره ۲ الهام گرفته است. در مقدمه پروتکل شماره ۲ که مربوط به مخاصمات غیر ‌بین‌المللی ‎است چنین آمده است:
با یادآوری این‌که اسناد ‌بین‌المللی ‎مربوط به حقوق بشر به فرد انسانی حمایتی اساسی اعطا می‎کند با یادآوری این‌که فرد انسانی در صورت فقدان قواعد لازم‌الاجرا باید تحت حمایت اصول انسانیت و اوامر وجدان عمومی قرار گیرد، به شرح زیر توافق می‎شود.
از سوی دیگر، طبق بند ۲ ماده ۲ کنوانسیون منع شکنجه ۱۹۸۴ هیچ وضعیت استثنایی و فوق‌العاده از قبیل جنگ نمی‌تواند موجب تجویز شکنجه شود، کمیته ضد شکنجه مأمور رسیدگی به موضوع خواهد بود. همچنین طبق ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک ۱۹۸۹ کودکان زیر پانزده سال نباید در مخاصمات شرکت کنند یا به استخدام نیروهای مسلح درآیند. آشکار است اسنادی که ظاهراً مربوط به‌صرف مسائل حقوق بشر هستند، به‌نوعی به حقوق بشردوستانه هم پرداخته‌اند.
موضوع تقارب حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بار دیگر در کنفرانس جهانی ۱۹۹۳ وین مطرح گردید. در این کنفرانس از کلیه کشورهایی که هنوز به کنوانسیون‌های‎ چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ و پروتکل‌های‎ الحاقی آن نپیوسته‌اند، مصرانه خواسته شد تا به آن‌ها ملحق شوند و برای تضمین اجرای کامل آن‌ها تمام تدابیر مناسب در سطح ‌‌بین‌المللی، ‎ازجمله تدابیر قانون‌گذاری را در پیش گیرند. کنفرانس وین درواقع در رابطه با حقوق بشر برگزار شد اما به مسائل حقوق بشر با تأکید بر الحاق کشورها به کنوانسیون‌های‎ حقوق بشردوستانه توجه دارد.
دیوان ‌بین‌المللی ‎دادگستری به‌نوعی دیگر به تقارب و تشابه مفهومی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه توجه کرده است. دیوان در نظریه مشورتی سال ۱۹۹۶ در قضیه مشروعیت کاربرد سلاح‌های‎ هسته‌ای چنین اعلام می‎کند: بدون تردید تعداد بسیاری از قواعد حقوق بشردوستانه قابل اجرا در مخاصمات مسلحانه برای احترام به فرد بشری و ملاحظات اولیه بشردوستانه جنبه بنیادین دارد.
دیوان این نظریه را که قواعد حقوق بشردوستانه در مورد سلاح‌های‎ جدید ازجمله سلاح‌های‎ هسته‌ای به دلیل جدید بودن، کاربرد ندارد، به‌هیچ‌وجه قبول نمی‌کند. دیوان در بندهای ۱۹ و ۷۹ اذعان می‌دارد اگر ما در موردی خلائی در حقوق بشردوستانه می‎بینیم درواقع باید ملاحظات اولیه انسانی را در نظر گیریم. درست است که قواعد حقوق جنگ در رابطه با سلاح‌های‎ هسته‌ای ساکت‌اند اما با توجه به ملاحظات اولیه و بنیادین حقوق بشر نمی‌توان گفت قواعدی وجود ندارد. همچنین دیوان معتقد است که استفاده از سلاح‌های‎ هسته‌ای حق حیات افراد را که در ماده ۶ میثاق ‌بین‌المللی ‎حقوق مدنی و سیاسی مطرح است، نقض می‎کند؛ یعنی درست است که درواقع بحث سلاح‌های هسته‌ای به مخاصمات مربوط است اما بلافاصله پیوندی بین بحث مخاصمات و میثاق حقوق مدنی و سیاسی ایجاد می‎کند. ازنظر دیوان، همان‌طور که در ماده ۶ حق حیات افراد به رسمیت شناخته شده است، این حق حیات در همه موارد مطرح است، نه ‌این‌که در رابطه با بحث سلاح‌های‎ هسته‌ای و استفاده از سلاح‌های‎ هسته‌ای یا تهدید به استفاده از سلاح‌های‎ هسته‌ای باشد. درست است که ما در مورد این سلاح‌ها‎ به علت نو بودن آن‌ها قواعدی نداریم اما در زمینه بحث‌های‎ حقوق بشر قواعد متعددی داریم که حاکم بر مخاصمات مسلحانه نیز هستند.
در اینجا لازم به ذکر است که طبق میثاق مذکور (م ۴) حتی در مواردی که به دلیل وضعیت‌های‎ فوق‌العاده و اضطراری چون جنگ، حقوق بشر می‎تواند موقتاً به حالت تعلیق درآید، حقوق هفتگانه غیرقابل تغییر است. این حقوق هفتگانه که در مواد مختلف میثاق به آن‌ها پرداخته و ماده ۴ اختصاصاً از آن‌ها نام می‎برد عبارت‌اند از: حق حیات، ممنوعیت شکنجه، ممنوعیت بردگی، منع بازداشت به لحاظ تعهد حقوقی، عطف به ماسبق نشدن قوانین کیفری، داشتن شخصیت حقوقی و بالاخره آزادی عقیده و مذهب، این‌ها غیرقابل عدول هستند.
ماده ۱۵ عهدنامه اروپایی حقوق بشر و ماده ۲۷ عهدنامه آمریکایی حقوق بشر، هر دو بر مفاد ماده ۴ تأکید می‎کنند. پروفسور «ژان پیکته» استاد برجسته حقوق بشر معتقد است که تقارب و تشابه حقوق بشر و حقوق بشردوستانه در سه اصل مشترک به‌طور بسیار صریح مشخص می‎شود:

  1. اصل مصونیت که حق احترام به زندگی، تمامیت جسمانی و ویژگی‌های‎ جداناشدنی از شخصیت انسانی را برای هر فرد غیر رزمنده تضمین می‎کند؛
  2. اصل عدم تبعیض که رفتار تبعیض‌آمیز را به هر شکلی که باشد محکوم می‎کند؛
  3. اصل امنیت که حق امنیت شخصی را به فرد انسانی اعطا می‎کند. این تضمینات بنیادین هیچ استثنایی برنمی‌دارد، چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ.
    به قول پروفسور پیکته این سه شبکه‌ای جداناشدنی را تشکیل می‎دهند، بنابراین حقوق بشر و حقوق بشردوستانه مکمل یکدیگرند. وجود این شبکه جداناشدنی آن دو را تکمیل می‎کند و حمایت دوگانه‌ای را تضمین می‎نماید. ازجمله مورد کاملاً شناخته شده در جنگ داخلی سن دومینیک ۱۹۶۵ است که در آن کمیسیون آمریکایی حقوق بشر و کمیته ‌بین‌المللی ‎صلیب سرخ هم‌زمان و همگام نقش بسیار فعالی را مخصوصاً با ملاقات با اشخاص بازداشت شده و زندانی ایفا کردند. سازمان‌های‎ غیردولتی حقوق بشری نیز در این تقارب سهم به سزایی داشته و دارند ازجمله پزشکان بدون مرز، سازمان خبرنگاران بدون مرز، سازمان عفو ‌بین‌الملل ‎و سازمان دیده‌بان حقوق بشر.
    جلوه‌ای دیگر از تقارب حقوق بشر و حقوق بشردوستانه را می‎توان در معاهدات حقوق بشری و معاهدات حقوق بشردوستانه ملاحظه نمود: هر دودسته ‌این معاهدات برخلاف سایر معاهدات بر اصل تقابل مبتنی نیستند، یعنی درواقع به‌نوعی، ضمن آن‌که تعهدات کشورها است، تعهدات کشورها نسبت به افراد و انسان‌ها‎ نیز است.
    به‌رغم آنکه تقارب یا مشابهت‌هایی بین این دو دسته از حقوق وجود دارد، تفاوت‌ها‎ و تمایزاتی نیز وجود دارند. حقوق بشر و حقوق بشردوستانه به دلایل متعددی از یکدیگر جدا مانده‌اند:
  4. اصولاً اسناد حقوقی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه از یکدیگر متمایز هستند. اصولاً بدین معناست که مثلاً کنوانسیون‌های‎ مربوط به حقوق بشر، یک سری کنوانسیون‌های مشخصی هستند و کنوانسیون‌های‎ مربوط به حقوق بشردوستانه و مخاصمات مسلحانه، سری دیگری از کنوانسیون‌ها هستند، به‌رغم آنکه ارتباط و پیوند مفهومی بین آن‌ها وجود دارد؛
  5. معاهدات حقوق بشردوستانه کاملاً جهانی هستند، اما معاهدات حقوق بشری ضمن آنکه دسته‌ای از آن‌ها جهانی هستند، دسته‌ای دیگر منطقه‌ای هستند. هنگامی‌که سخن از کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو را که درواقع اسناد اصلی مربوط به حقوق بشردوستانه هستند به میان می‌آید، این کنوانسیون‌ها مخصوص حقوق بشردوستانه هستند و از میثاق‌های‎ حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ـ مربوط به حقوق بشر ـ مجزا هستند. البته نمی‌توان مشابهت‌های مفهومی که از آن یاد شد را نفی نمود؛
  6. بخشی از حقوق بشر حقوق سیاسی مربوط به شکل حکومت است و این در حقوق بشردوستانه وجود ندارد، البته ممکن است سیاست زدگی دولت‌ها‎ در زمینه حقوق بشر به حقوق بشردوستانه نیز سرایت کند؛
  7. درحالی‌که حقوق بشر در وضعیت‌‌هایی‎ که قبلاً گفته شد قابل تعلیق است، حقوق بشردوستانه در هیچ وضعیتی قابل تعلیق نیست؛
  8. حقوق بشر در چارچوب سازمان ملل متحد شکل گرفته، اما حقوق بشردوستانه در خارج از سازمان به وجود آمده، مخصوصاً نقش کمیته ‌بین‌المللی ‎صلیب سرخ در این مورد اخیر بسیار کارساز بوده است؛
  9. تضمین احترام به حقوق بشردوستانه، هدف اصلی سازمان ملل متحد نیست، این حقوق فقط وسیله‌ای برای نیل به هدف اولیه ملل متحد یعنی صلح و امنیت ‌بین‌المللی ‎محسوب می‎شوند؛
  10. چندین سری قواعد، اختصاصی بودن آن‌ها را تضمین می‎کند، ازجمله قواعد مربوط به هدایت مخاصمات که در حقوق بشر بیگانه است، متقابلاً اعمال حقوق سیاسی موردی برای اجرا در حقوق بشردوستانه ندارد؛
  11. مسئولیت نقض حقوق بشر متوجه دولت‌ها‎ است؛ اما مسئولیت نقض حقوق بشردوستانه علاوه بر دولت‌ها‎ متوجه افراد نیز است؛
  12. سازوکار حمایت این یا آن حقوق نیز متفاوت است، ازجمله نقش قدرت حامی در حقوق بشردوستانه و نقش شورای حقوق بشر و کمیته حقوق بشر در موارد حقوق بشر.
    به قول پرفسور موریس تورلی، هنگامی‌که کمیته ‌بین‌المللی ‎صلیب سرخ در عرصه‌‌هایی‎ وارد می‎شود که ممکن است به حقوق بشر مربوط باشد رفتاری متفاوت از سازمان‌های‎ حقوق بشری ازجمله سازمان عفو بین‌الملل‎ در پیش می‎گیرد و همواره درصدد کسب رضایت کشوری است که در قلمرو او مأموریت بشردوستانه خود را به نفع قربانیان انجام می‎دهد. وی ادامه می‎دهد کمیته ‌بین‌المللی ‎صلیب سرخ همواره اقناع، خودداری و خویشتن‌داری بجا را در عملکردهای خود بجای افشای وقایع در برابر افکار عمومی ترجیح می‌دهد.
    پروفسور تورلی معتقد است ازآنجاکه حقوق بشر به‌شدت سیاسی شده است لذا چیزی که بیش از همه کمیته ‌بین‌المللی ‎صلیب سرخ را به هراس می‎اندازد، سیاسی شدن حقوق بشردوستانه است که ‌این امر مغایر با اصول بی‌طرفی و عدم تبعیض به‌عنوان دو اصل بنیادین صلیب سرخ است؛ اصولی که اقتدار کمیته را می‎سازد. وی می‎گوید صلیب سرخ میان عدالت و نوع‌دوستی همواره نوع‌دوستی را ترجیح می‎دهد البته به‌رغم آنکه گفته شد نباید فراموش کرد که اولین اصل بنیادین صلیب سرخ مصوب ۱۹۶۵ در وین اصل بشریت است.
    مناسبات متقابل حقوق کمک‌های‎ بشردوستانه با سایر مفاهیم حقوق بشری
    حال به بررسی مناسبات متقابل حقوق کمک‌های‎ بشردوستانه با سایر مفاهیم حقوق بشری ‎پرداخته می‌شود. البته لازم است گفته شود که مقوله‌ای تحت عنوان حقوق کمک‌های‎ بشردوستانه یعنی مجموعه‌ای که تحت شکل یک شاخه‌ای از حقوق مخصوصاً حقوق بین‌الملل درآمده باشد تحت عنوان حقوق کمک‌های‎ انسان دوستانه یا بشردوستانه جای تأمل دارد، اما در مورد قواعد ناظر به موضوع هیچ جای بحثی نیست.
    قواعدی وجود دارد گرچه در تلقی آن به‌عنوان شاخه‌ای مستقل جای بحث وجود دارد. اگر با اندکی تساهل و تسامح نگاه کنیم مقصود از حقوق کمک‌های بشردوستانه، قواعد خاص مربوط به امدادرسانی به قربانیان حوادث طبیعی یا جنگ در سطح ‌بین‌المللی ‎است. حقوق کمک‌های بشردوستانه اولاً با حقوق بشر ارتباط نزدیک دارد، زیرا بستر اصلی حقوق کمک‌های بشردوستانه حقوق بشر است. ثانیاً با حقوق بشردوستانه مرتبط است، زیرا بخشی از کمک‌های بشردوستانه مربوط به زمان جنگ است. ثالثاً با حقوق مداخله بشردوستانه نیز مناسباتی دارد، زیرا کمک‌های بشردوستانه به‌نوعی مداخله بشردوستانه غیرنظامی است. رابعاً حقوق کمک‌های بشردوستانه با حقوق بین‌الملل بشر در ارتباط است زیرا حقوق کمک‌های بشردوستانه بخشی از حقوق بین‌الملل بشر است.
    قسمت بعدی مناسبات متقابل حقوق مداخله بشردوستانه با سایر مفاهیم حقوق بشری است. باز در اینجا باید گفت وجود شاخه مستقلی تحت عنوان حقوق مداخله بشردوستانه جای بحث است، یعنی به‌عنوان مجموعه قواعدی که در چارچوب یک شاخه مستقل حقوقی قرار گیرد؛ اما اگر در اینجا با تسامح نگاه کنیم، بسیاری حتی اعتقاد به این دارند که حقوق مداخله بشردوستانه مخصوصاً با تحولات اخیر و نگرش‌‌هایی‎ که سازمان ملل متحد و شورای امنیت به مسئله دارد امروز دیگر به‌صورت شاخه مستقلی درآمده است [این موضوع] جای بحث دارد؛ اما در بحث مداخله بشردوستانه فی‌نفسه دیگر جای هیچ بحثی وجود ندارد. مداخله بشردوستانه مداخله نظامی یک کشور یا کشورها یا جامعه ‌بین‌المللی ‎در امور داخلی کشور نقض‌کننده اساسی حقوق بشر است، البته هرکدام از این‌ها جای بحث دارد.
    هدف مداخله بشردوستانه، حمایت از حقوق و آزادی‌های‎ اساسی افراد است؛ به‌عبارت‌دیگر حمایت از حقوق بشر به معنای مداخله به‌منظور حمایت از حقوق بشر است. البته ممکن است مداخله نظامی نیز به‌منظور حمایت از حقوق بشردوستانه نیز باشد. در قضیه کوزوو مداخلات ناتو مشاهده شد و استدلال مبنایی آن نقض حقوق بشردوستانه در سرزمین یوگسلاوی سابق بود.
    شکل دیگر مداخله بشردوستانه مداخله نظامی به‌منظور انجام کمک‌های‎ بشردوستانه است. ارتباط مفهوم حقوق بشردوستانه و حقوق مداخله بشردوستانه [به‌صورت] مداخله نظامی در یک کشور به‌منظور انجام کمک‌های‎ بشردوستانه در اینجا ملاحظه می‌شود. در قضیه عراق و موضع‌گیری انگلستان و امریکا در ارتباط با عراق و مداخلات نظامی، درواقع بندی در قطعنامه شورای امنیت وجود دارد که اشاره می‎کند دولت عراق مکلف است که زمینه را از جهت کمک‌های‎ انسان دوستانه به شمال و جنوب عراق فراهم کند. انگلستان و امریکا از این بند سوءاستفاده کردند، به‌عبارت‌دیگر اعلام کردند چون عراق از فرستادن کمک‌های بشردوستانه ممانعت می‎کند، مداخله بشردوستانه را برای کمک‌های‎ انسان دوستانه مطرح کردند.
    حقوق مداخله بشردوستانه دقیقاً با حقوق بین‌الملل بشر هم ارتباط دارد چون درهرحال مقررات ‌بین‌المللی ‎به‌طورکلی قواعد ‌بین‌المللی ‎ناظر بر حقوق مداخله بشردوستانه حتی به‌منظور کمک‌های‎ انسان دوستانه نیز در چارچوب حقوق بشر نباید نقض شوند. دقت کنید به این سه مفهومی که در کنار هم قرار می‎گیرند و ظاهراً با هم تضاد دارند. مداخله بشردوستانه به‌منظور کمک‌های‎ انسان دوستانه نباید موجب نقض حقوق بشر شود چون درواقع نقض غرض است. حتی در مواردی باید گفت مداخلاتی که به‌نوعی توسط نیروهای حافظ صلح صورت می‎گیرد باز این نیروها را همواره مکلف به رعایت حقوق بشر و حقوق بشردوستانه می‌کند، حتی اگر نیروها به‌منظور اعمال و اجرای حقوق بشر یا حقوق بشردوستانه وارد سرزمین دیگری شده‌اند.

مناسبات حقوق بشریت با سایر مفاهیم حقوق بشری
مورد قابل‌توجه دیگر، مناسبات حقوق بشریت با سایر مفاهیم حقوق بشری است. حقوق بشریت مقوله جدید و جدایی از حقوق بشر اما مرتبط با آن است. حقوق بشریت حقوق جمعی انسان‌ها است که متضمن منافع بشری است یا به‌عبارت‌دیگر به‌عنوان میراث مشترک بشریت شناخته شده است ازجمله حق بهره‌برداری از اعماق دریاهای آزاد یا حق بهره‌برداری از فضای ماورای جو.
حقوق بشریت خود با حقوق بشر و حقوق بشردوستانه و سایر مفاهیم ارتباطی ندارد. البته ‌این‌که می‎گوییم ارتباط ندارد چون درواقع آنچه ما ازنظر کلاسیک حقوق بشر می‎نامیدیم حقوق فردی بوده است اما اینجا به حقوق بشریت جنبه جمعی داده‌شده است، یعنی وقتی می‎گوید اعماق دریاها میراث مشترک بشریت یعنی این حق، متعلق به جامعه ‌بین‌المللی ‎و متعلق به جامعه افراد است؛ نه به‌عنوان فرد، فرد در جمع مطرح است. پس‌ازاین بحث می‌توان گفت که حق بشریت به‌عنوان مفهومی جدیدی از حقوق بشر است اما بااین‌حال با شکل کلاسیک آن ارتباط دارد زیرا درهرحال در بحث میراث مشترک بشریت، باز منافع فرد از طریق جمع تأمین می‎شود؛ بنابراین باز بحث حقوق بشر مطرح است. بحث حقوق بین‌الملل بشر باز در اینجا مطرح می‎شود چون درواقع حقوق بشریت ـ قواعد مربوط به حقوق بشریت ـ تحت ضوابط حقوق بین‌الملل‎ بشر قرار می‎گیرد.
مناسبات متقابل حقوق بین‌الملل بشر با سایر مفاهیم حقوق بشری
درنهایت، مناسبات متقابل حقوق بین‌الملل بشر با سایر مفاهیم حقوق بشری مطرح است. حقوق بین‌الملل بشر شاخه جدیدی از حقوق بین‌الملل عمومی است، حقوق بین‌الملل بشر بخشی از نظم نوین جهانی است و آن مجموعه قواعد ‌بین‌المللی ‎است که موجد حقوق و امتیازاتی برای انسان‌ها‎ در سطح جهانی و منطقه‌ای است.
دو دسته از قواعد حقوقی، حمایت از فرد انسانی را در حقوق بین‌الملل برعهده ‌دارند:

  1. آن‌هایی که بدون ارتباط با زمان یا وضعیت خاص برای حمایت مادی و معنوی افراد قبل اعمال هستند، مانند حق حیات، حق برخورداری از امنیت؛
  2. قواعدی که تنها با وقوع مخاصمات مسلحانه قابلیت اجرا می‎یابند.
    مبنای هر دو دسته قواعد مشترک حفظ منزلت و کرامت انسانی است. شورای امنیت در قطعنامه ۸۲۷ مورخ ۱۹۹۳ اصطلاح حقوق بین‌الملل بشر یا حقوق بشر ‌بین‌المللی ‎را به‌صورت عام به‌کاربرده و شامل سه حوزه مختلف حقوق بین‌الملل کرده است:
  3. حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه؛
  4. جنایات علیه بشریت؛
  5. جنایت کشتارجمعی است که البته این محدودیت به نظر من ناقص است و نمی‌تواند جنبه حصری داشته باشد.
    نتیجه
    حقوق بین‌الملل بشر شامل قواعد مربوط به حقوق بشر، حقوق بشردوستانه، کمک‌های‎ بشردوستانه، حقوق بشریت و بالاخره حقوق مداخله بشردوستانه است. مقررات ‌بین‌المللی ‎حقوق بشر هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ قابل اعمال است، مگر اینکه اجرای آن‌ها در زمان جنگ موضوعیت نداشته باشد. مثلاً وقتی در حقوق بشر صحبت از حق انتخاب نام خانوادگی است این مسلماً در زمان جنگ نمی‌تواند موضوعیت داشته باشد البته این به آن معنی نیست که حقوق بشر و حقوق بشردوستانه یکی است. برخی معاهدات ‌بین‌المللی ‎ ازجمله کنوانسیون ۱۹۴۸ معروف به کنوانسیون ژنو ساید به‌صراحت اعلام می‎دارند که مقررات آن‌ها چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ قابل اعمال است. البته ممکن است برخی از معاهدات برای برخی از افراد در مقررات حقوق بشردوستانه، حقوق خاص و برتری را بشناسند که در غیر این صورت مقررات حقوق بشر رعایت نمی‌شود، مثلاً حقوق ویژه زنان یا کودکان در مخاصمات مسلحانه؛ بنابراین همان‌طور که ملاحظه شد مفاهیم حقوق بشری از منظر حقوق بین‌الملل از جهات مختلف مناسبات متقابل دارند، اما تفاوت‌‌هایی‎ نیز میان آن‌ها ملاحظه می‎شود.

 استاد حقوق بین‌الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، reza.zb.ziai@gmail.com International Humanitarin Law

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *