هنر حقوق بین الملل و نوع دوستی حقوقدانان بین المللی: پاسخ نهایی 

 

 

 

نویسنده: Mary Ellen O’Connell[۲][۱]

ترجمه:الهه سادات موسوی نژاد

( دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی)

 

در مقاله مقدماتی، من به دنبال بکارگیری ایده مطرح در کتابم موسوم به “هنرحقوق بین الملل در جامعه بین المللی” [۳]نه تنها در واکنش به ناهنجاری هایی نظیر توسل به نیروی نظامی بلکه مقابله و مبارزه با همه گیری کوید ۱۹ بودم.چهار نفر ازهمکارانم در هنگامه  بروز این چالش خارق العاده و با روحیه متعالی برای نیل به هدفی که همه ما به دنبال آنیم یعنی شکوفایی جهان آفرینش در خصوص این که تالیف مذکور چگونه است و چه طورمی توانست بهتر باشد نظراتی ارائه کردند.

پروفسور کارل ولنز[۴] در مقاله خود به روح و جوهره  “هنر حقوق” دست یافته است. او دیدگاه مرا در خصوص امکان بالقوه کاربرد زیبایی شناسی بعنوان پلی به حقوق طبیعی و سودمندی نظریه حقوق طبیعی بازاحیاء شده برای حمایت از هنجارهای قاعده آمره و اصول کلی به اشتراک گذاشته است. حقوق طبیعی جدید، می تواند دوباره جهان ما را برای ممنوعیت توسل به زور متعهد سازد. پروفسور ولنز برای طرح این موضوع دو مساله را پیش کشیده است. ابتدا وی نکته مطروحه توسط مرا در این خصوص که ممنوعیت توسل بزور نمی تواند برای پیشبرد هنجاری دیگر، حتی قاعده آمره دیگری نقض گردد، بازتبیین کرده است. سپس می پرسد که دلایل اخلاقی و حقوقی برای برتری قاعده ممنوعیت توسل بزور نسبت به سایر قواعد آمره  را در کجا می توان یافت. او با من موافق است که این برتری را نمی توان در حق بر حیات که خود قاعده آمره دیگری است یافت. او معتقد است که حق بقا مفهومی است که در ذهن همه هست، تمامی قواعد آمره، از جمله ممنوعیت ژنوسید، آپارتاید و توسل به زور، هریک به جنبه هایی از حق حیات و بقا مربوط می شوند. دلیل  این برتری را باید در جای دیگری جست که آن  نیاز بشر به اجتماع است که جز در گرو صلح محقق نمی شود. حقوق با ارائه جایگزین هایی برای خشونت و نزاع در حل اختلافات به ایجاد صلح کمک می کند. همانطور که لوترپاخت[۵] می گوید و پرفسور دزیرتو در مقاله خود عنوان می نماید، نخستین کارکرد یک سازمان حقوقی در اجتماع تامین صلح است ( لوترپاخت صص۶۵ و ۷۲). لذا ممنوعیت توسل بزور تنها اصلی است که بدون آن حقوقی وجود نخواهد داشت. قواعد آمره دیگرکه دارای نقشی اساسی هستند و کارکردی نزدیک به ممنوعیت توسل به زور در حفظ حیات، هویت و شان بشریت دارند. اما آنها موجد حقوق نیستند.

پروفسور ولنز همچنین در خصوص مجوز شورای امنیت به مداخله بشردوستانه به پرسش می پردازد. من [در کتابم] توضیح دادم که شورای امنیت ملزم به رعایت اصل ضرورت است و توسل بزور برای تامین حقوق بشر چنین شرطی همسو نیست. اما در مورد شورای امنیت و ممنوعیت توسل بزور چطور؟ پاسخ پروفسور ولنز مشابه دیدگاه من در خصوص قواعد آمره احتمالا صحیح باشد که این قواعد برای همه الزام آورند. هیچ شکی نیست که شورای امنیت که ملزم به رعایت قواعد آمره دیگر همچون منع ژنوسید است نسبت به رعایت قاعده آمره منع توسل بزور نیز ملزم است. این بدان معنی است که مواد ۳۹ تا ۴۲ منشور ملل را نباید به صورت موسع تفسیر کرد. شورا می تواند اقدامات ضروری را برای اعاده صلح و امنیت بین المللی اتخاذ نماید. رویه بعدی یا توافق هایی همچون سند نهایی اجلاس جهانی ۲۰۰۵، نمی تواند صلاحیت شورا را توسعه دهد و نباید اینچنین باشد. می توان با جایگزین های مناسبتر از توسل بزور، از حقوق بشر حمایت کرد. من از پوفسور ولنز بابت اشاره اش به این نتیجه گیری سپاسگذارم.

پروفسور نها جین[۶] نیز سوالاتی را در خصوص تئوری حقوقی مطرح نموده است. من از علاقه اش درباره بحثی عمیق تر در خصوص ادعاهای نظری کتابم استقبال می کنم.  او [ نقد خود را ] از بحث های آغازین کتاب در مورد تقابل میان حقوق طبیعی و موضوعه آغاز می کند. وی در خصوص دیگر صورتهای حقوق موضوعه که به تمجید حقوق طبیعی می پردازد سوال می کند. [ محور استدلال نویسنده کتاب هنر حقوق بر صورتی از پوزیتیویسم که امروزه برای توجیه توسعه حق توسل به زور نظامی بکار می رود تمرکز دارد. این مباحث بر یک مفهوم کاملا ابتدایی از پوزیتیویسم و حقوق بین الملل عرفی مبتنی است که در چارچوب آن نه تنها قاعده آمره مورد تمجید نیست بلکه مورد تصدیق و تایید هم قرار نمی گیرد.

آن دسته از پوزیتیویست ها که توصیف دقیق تری دارند، لزوما گفتمان خود را بر پوزیتیویسم محض بنا نمی نهند. همانگونه که در فصل دو کتاب به طور مفصل بدان پرداخته ام، دیگرصورت های پوزیتیویسم که از رضایت محض فراتر رفته اند، قابلیت تطبیق با حقوق طبیعی را دارند. حقوق طبیعی تنها گفتمان دیگری است که فراتر از رضایت پوزیتیویستی قابلیت تبیین حقوق را دارد. بعنوان مثال، وقایع اجتماعی که پروفسور جین اشاره می کند مستلزم ارائه تئوری فراتر از پوزیتیویسم مبتنی بر رضایت است و تئوری فراتر از رضایت [همانا] تئوری حقوق طبیعی است.  من در اینجا با تاکید دوباره براهمیت این نکته که حقوق موضوعه بخش اعظم کلیه حقوق است، نتیجه میگیرم که حقوق موضوعه دارای اهمیت اساسی است و همانگونه که پروفسور جین ترجیح می دهد باید به طرقی انسانی تفسیر و تاویل گردد، اما دوام چنین تفسیری مستلزم همزیستی با تئوری حقوق طبیعی است.

همچنین پروفسور جین تحلیل بیشتری از اصول کلی ذاتی[۷] را لازم می داند. کمیسیون حقوق بین الملل (ILC) این موضوع را در دستور کار خود قرار داده است و من هم امیدوارم که ارزیابی من از اینکه برخی از اصول کلی مانند برابری[۸] و ضرورت[۹]، جهت تبیین نیازمند گفتمانی از نوع حقوق طبیعی است مورد توجه قرار گیرد. آنطور که وی معتقد است، تحقیقات من منجر به غنی شدن ادبیات این حوزه نشده است بلکه اتفاقا منجر به ایجاد نوعی عقب نشینی در اشاره به اصول کلی حقوق طبیعی از سوی دیوان بین المللی دادگستری و دیگر مراجع قضایی گردیده است. البته قاضی کوتارو تاناکا ازاین قضیه مستثنی است. در فصل دوم کتاب، من به نظریه جداگانه وی در قضیه آفریقای جنوب غربی پرداخته ام که در آنجا به صراحت اظهار می کند که ماده ۳۸ اساسنامه، عناصری از حقوق طبیعی را در بردارد. وی  براین نظر است که ماده ۳۸ با توسعه منابع حقوق بین الملل فراتر از محدودیت پوزیتیویسم حقوقی و با اشاره به اصول کلی حقوقی در ماده C (1) 38  که بر همه دولتها حتی آن دسته که این اصول را مورد شناسایی قرار نداده اند الزام آور است، بر این نکته تصریح دارد.(Ch.2,p.87)

همچنین من از سوال پروفسور جین در مورد عدم اشاره من به کار کمیسیون حقوق بین الملل در موضوع قواعد آمره، قدردانی می کنم. با توجه به فعالیتم در این باره قبل از در دستور کار قرار گرفتن این موضوع در دستور کار کمیسیون حقوق بین الملل، این سوال باید اینطور مطرح شود که چرا کمیسیون صحبت درباره حقوق طبیعی را بعنوان مبنای قواعد آمره از مباحث خود حذف نمود. در هر دو کتاب ” هنر حقوق بین الملل” و ” دفاع مشروع در برابر بازیگران غیر دولتی  ( با همکاری تلادی[۱۰] و کریستین تامس[۱۱])، من به تاریخ حقوقی مفهوم قواعد آمره از جمله ارجاعات سابق کمیسیون به حقوق طبیعی پرداخته ام. ارمنستان اخیرا پرسیده بود که چرا حقوق طبیعی از دستور کار کمیسیون حقوق بین الملل حذف شد. پروفسور جین این مطلب را می پذیرد که کمیسیون تلاش دارد تا از مباحث تئوریک در خصوص منابع قواعد آمره چشم پوشی کند. اما کمیسیون سپس با استناد به معاهدات و حقوق بین الملل عرفی بعنوان منبع قواعد آمره  که هر دو پوزیتیوستی هستند،سوال برانگیز عمل میکند.

هنجار های عالی را نمی توان در رویه دولتها و اعتقاد عمومی دولت ها استخراج کرد. بلکه از طریق درک اخلاقیات انسانی و فلسفه هنر و همینطور خداشناسی قابل تشخیص هستند.من متوجه فشار سیاسی وارد بر کمیسیون حقوق بین الملل هستم، ولی اکنون زمان به خرج دادن جرات و ادراک نقش حقوق طبیعی در تئوری قواعد آمره در دنیایی است که پنجره ی آن اخیرا به سوی نوع دوستی باز شده است. تحولات عمده مربوط به کوید ۱۹ می تواند نهایتا به باز شدن اذهان کمک کند. و ممکن است بتواند دیدگاه های  متکبرانه را در خصوص اینکه چه چیزی حقوق بین الملل بشمار می رود متزلزل کند.

پروفسور انزو کانیزارو[۱۲] به طریقی مشابه نیاز به حمایت حقوق از نوع بشر را در هنگامه این بحران ضروری می داند، اما بمانند کمیسیون حقوق بین الملل در خصوص مباحثه در خصوص حقوق طبیعی مردد است. او می نویسد که درخواست برای عدالت و انصاف می تواند به تحول حقوق بین الملل منجر شود، البته بنا به شرایطی که ان ابتنای بر شروط پوزیتیوسیتی است. او حقوق طبیعی را درمنشور ملل متحد و کنوانسیون وین حقوق معاهدات مورد شناسایی قرار می دهد، در حالیکه به حقوق پوزیتیویستی تمایل بیشتری نشان می دهد، رویکردی مشابه آنچه کمیسیون حقوق بین الملل در گزارش هایش در خصوص قواعده آمره پیش گرفته است. نگرانی عمده پروفسور کانیزارو این است که او تحولات حقوق طبیعی را درک کرده است و من خیر. اینگونه نیست. حقوق طبیعی تغییر می کند ولی نه آنگونه که حقوق موضوعه تغییر می کند. فرایند فهم هنجارهای جدید مستلزم درک بیشتری است. این فرایند یک جریان مستمر است، ولی نه از نوع رویه دولت. زمانی که حسن اخلاقی قواعد آمره شناسایی می شود رو به گسترش نهاده و تضعیف نمی شود. این تغییرات مداوم به سمت و سوی انسانی شدن است. و این مساله آنطور که او می گوید یک خواست است.

[کتاب]هنر حقوق؛ شایستگی محاکم را برای تفهیم اصول و هنجارهای حقوق طبیعی توضیح می دهد. ما صریحا نیازمند تجدید محاکم و سایر شیوه های حل و فصل اختلاف برای این امر مهم هستیم. هنر حقوق تایید می کند که محدود نمودن توسل به زورمستلزم جایگزین های جذاب است. صحبت از رویکردی جدید برای حل و فصل اختلافات مورد توجه پروفسور داین دزیرتو[۱۳] قرار گرفته است. وی با اشاره به پدیده شناخته شده بسط و توسعه محاکم و دادگاهها،  از درخواست من برای جلب توجه دادگاه ها به این امر شگفت زده است. هنر حقوق نیازی به دادگاههای کیفری یا تجاری بیشتری نمی بیند، اما به دنبال یافتن جایگزینی برای توسل به نیروی نظامی است.

باید توجه داشت که اعضای دایم شورای امنیت بطور گسترده ای از نیروی نظامی استفاده کرده اند و تنها یکی از این اعضا یعنی بریتانیا صلاحیت اجباری دیوان بین المللی دادگستری را پذیرفته است ، و در عین حال نیز شروط گسترده ای را نسبت به پذیرش صلاحیت دیوان اعلام داشته است.

اکنون زمانی است که باید توجه این دولتها و سایر دول را به لزوم ظرفیت سازی برای رفع مسالمت آمیز اختلافات جلب نمود. این سوال مطرح است که چرا در ۱۹۲۰ دیوان دائمی دادگستری بین المللی شوق، تعهد و خوشبینی بیشتری را برای حل و فصل مسالمت آمیز را نسبت به اکنون داشته است؟ ما می توانیم دوباره آن دیدگاه ها را احیا کنیم، هماهنگونه که قبلا اینگونه بوده ایم و اینجا جایی است که حقوقدانان بین المللی می توانند اثر بخشی فوری داشته باشند. ما میتوانیم با حرف زدن در این باره، توصیه برای آن و ارج نهادن برای طرق مسالمت آمیز اختلافات، تغییرات را ایجاد کنیم .

هنر حقوق برنقش محاکم تاکید دارد. من باید درباره کلیه جایگزین های مسالمت آمیز حل اختلاف بحث بیشتری را ارائه می کردم. دیوان بین المللی دادگستری یک نمونه اثبات شده برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات مرزی است. این دیوان می تواند برای حل و فصل اختلاف دریای جنوبی چین  ایده آل باشد، از آنجا که نمونه های حل اختلافات مرزی را در سابقه کار دیوان شاهد هستیم. برای سایر اختلافات نظیر آنچه میان ایالات متحده، سازمان بهداشت جهانی و چین می بینیم نیزسایر روش های حل و فصل اختلاف مانند سازش می تواند نتیجه قطعی تری داشته باشد. اساسنامه سازمان بهداشت جهانی مقرره ای برای حل و فصل اختلافات از طریق دیوان بین المللی دادگستری دارد. که ممکن است به برد و باخت چین و یا حتی ایالات متحده بدلیل نقض برخی تعهدات سازمان بموجب فرمان های رئیس جمهور ترامپ در برخی آرا بینجامد . حجم زیادی از دعاوی از سوی ایالات متحده علیه چین و یا بعدتر سازمان بهداشت جهانی در راه است. چگونه خواهد بود اگر یکی از این دادخواست های جبران خسارت مالی از پندمی بعدی جلوگیری کند؟ سازمان بهداشت جهانی منابع بیشتری برای حل و فصل نیاز دارد. طریقه سازش در مورد این اختلافات می تواند به توصیه هایی برای یک سازمان بهداشت جهانی بهتر و مسئولیت های شفاف تر از سوی اعضای سازمان منجر شود.

هنر حقوق در جامعه بین المللی به داستان اینکه چطور و چگونه ما، در تاریخ مشترکمان به این حد تنزل پیدا کردیم مربوط است. داستان حرکت از حقوق طبیعی به سوی حقوقی که تنها از طریق تنزل بشر به ثروت طلبی و امنیت نظامی قابل تبیین است.این تالیف همچنین داستان این است که چگونه میتوانیم به تبیین نوع دوستی ، ایثار و تعالی که هر کدام از ما قادر به انجام آنیم برسیم.

حقوق طبیعی جنبه متعالی و ایثار گونه حقوق است. که بر مبانی هنجاری بنیادین از جنس از خود گذشتگی استوار است. در جریان شیوع پندمیک با فداکاری کادر درمان در به خطر انداختن جان خود برای دیگران، این ظرفیت بیشتر خود را به نمایش گذاشته است.

هرچند جریان سرکش مخالف همچنان قدرتمند است و نیاز به تضعیف  دارد.

حقوقدانان بین المللی، مشاوران دولتها، مربیان نسل آتی از رهبران و نویسندگان طرح ها و ایده های آینده هستند که می توانند جریان را از حرص و طمع به سمت تعالی جهت دهند، هستند. لوترپاخت و آلوت[۱۴] بعد از جنگ جهانی، ایده هایی را برای دو نسل بعد از خود به یادگار گذاشتند. هنر حقوق چنین ایده هایی را برای زمان حال ارائه می دهد.

دانشمندان رقابت شدید خود را برای همکاری برای درمان ویروس کنار گذاشته اند. برخی از ما که حقوق را تدریس می کنیم و در زمینه حقوق تحصیل و مطالعه می کنیم و به حقوق عمل می کنیم نیز حتما می توانیم مشابه رفتار کنیم. همکاران من، کارل ولنز، نها جین، انزو کانیزارو و دیان دزیرتو نمونه ای از همکاری سازنده را جهت بهبود هنر حقوق، الگو سازی کردند. آنها مرا ترغیب کردند تا عمیقتر و گسترده تر بیاندیشم و درباره جایگاه نوع دوستی در حقوق بین الملل بیشتر تامل کنم. آنها به من  این اطمینان را می بخشند که بخش اعظم جامعه بین المللی می توانند به سمت و سوی راهی برای اصلاح و احیاء رهنمون شوند.

 

 

 

[۱]  Concluding Rejoinder; The Art of International Law and Altruism of International Lawyers,  https://www.ejiltalk.org/concluding-rejoinder-the-art-of-international-law/, ۲۹ April 2020.

ماری الن اکنل ( Mary Ellen O’Connell) در این نوشتار به نقد برخی از حقوقدانان بین الملل در خصوص تالیف اخیرش موسوم به هنر حقوق در جامعه بین المللی (The Art of Law in the International Community )، پاسخ می دهد. این استاد دانشگاه و حقوقدان بین المللی در این کتاب که نخستین بار در سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر شده است معتقد است حقوق بین الملل تحول یافت تا بیشتر از هرموضوع دیگری به درگیری های نظامی پایان دهد. اما اکنون شاهد آنیم که حقوق در برابر جنگ در موضع ضعیفتری نسبت به قبل در تاریخ بلند خود قرار دارد، شاهد مدعی افزایش درگیری های نظامی است که در آن انسان های بیگناه مجروح، کشته و یا ناپدید می گردند، محیط زیست رو به تخریب بیشتر و سیاره ما رو به فرسایش است. این شرایط می تواند نتیجه غلبه ایدئولوژی رِئالیسم باشد. در ۱۹۴۶ لوتر پاخت، این ایدئولوژی را با تقابل آن با ایده حقوق بین الملل مرکب از حقوق طبیعی، حقوق پوزیتیویستی و تئوری فرایند (process theory) به چالش کشاند. هنر حقوق بین الملل در جامعه بین المللی تجدید دیدگاه وی با بازسازی این اندیشه است که چرا حقوق بین الملل الزام می آورد ، هنجارهای آن مستلزم چه هستند و چگونه دادگاه ها جایگزین های ایده آل برای جنگ خواهند بود. راز احیای حقوق بین الملل در تجدید حیات بنیان اخلاقی و ارزشی حقوق طبیعی از طریق ترسیم آن بر مبانی فلسفه زیبایی شناسی و هنر است.

[۲] Mary Ellen O’Connell is the Robert and Marion Short Professor of Law at the University of Notre Dame Law School and a Research Professor of International Dispute Resolution at Notre Dame’s Kroc Institute for International Peace in Studies, O’Connell’s research is in the areas of international law on the use of force, arms control, international dispute resolution, international legal theory, and international art and cultural heritage law. She is the author or editor of numerous books and articles on these subjects, including, The Art of Law in the International Community (Cambridge University Press, 2019); Self-Defense against Non-State Actors (with C. Tams and D. Tladi, Cambridge University Press, ۲۰۱۹); and The Power and Purpose of International Law, Insights from the Theory and Practice of Enforcement (Oxford University Press, 2008, paperback 2011).

[۳] The Art of Law in the International Community, Mary Ellen O’Connell, Cambridge University Press, ۲۰۱۹ – ۳۲۸ pages.

[۴] Carel Wellens

[۵] Lauterpacht

[۶] Neha jain

[۷]                منظور اصول کلی حقوقی است که هم اکنون در دستور کار کمیسیون حقوق بین الملل است.

[۸] equality

[۹] nessesity

[۱۰] Dire Teladi

[۱۱] Chiristian Tams

[۱۲] Enzo Cannizaro

[۱۳] Diane Desierto

[۱۴] Allott

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *