راهکار «اردوگاه Zeist» برای مسئله هستهای ایران
دادگاه اسکاتلند در هلند چگونه میتواند الگویی برای توافقی جدید با ایران باشد[۱]
Jens Iverson
مترجم: دکتر موسی کرمی
دکتری حقوق بین¬الملل دانشگاه قم
ویراستار علمی: دکتر محمد حبیبی مُجنده
دانشیار حقوق بین¬الملل دانشگاه مفید قم
مسئله عدم اشاعه هستهای ایران: غنیسازی کجا انجام گیرد؟
اصلیترین مورد اختلاف در راه دستیابی به توافق عدم اشاعه سلاحهای هستهای با ایران، موضوع غنیسازی اورانیوم در داخل خاک این کشور است. این مسئله غیرقابل حل به نظر میرسد؛ ولی شاید این گونه نباشد.
ایران به روشنی اعلام کرده که برای توافق جدید آمادگی دارد، ولی تأکید میکند که باید اجازه داشته باشد اورانیوم را در داخل کشور خود غنی کند. ایران ظرفیت فرآوری در داخل را به عنوان «حقوق هستهای» خود مطرح میکند. ایران پیشنهادهایی را که طبق آنها غنیسازی در درازمدت در قلمرو کنسرسیومی متشکل از کشورهای عربی همسایه انجام شود، رد کرده است؛ ولی موافق است که چنین کنسرسیومی را به داخل خاک ایران دعوت کند. برخی از کارشناسان برجسته حوزه عدم اشاعه پیشنهاد کردهاند که مرکز غنیسازی چنین کنسرسیومی در کشور عمان دایر شود.
ایالات متحده اصرار دارد که در بلندمدت نباید هیچگونه غنیسازی اورانیوم در داخل ایران مجاز باشد و تأکید میکند اگر هدف ایران تنها تولید انرژی صلحآمیز باشد، میتوان اورانیوم غنیشده را از خارج برایش تأمین کرد. هیچیک از دو طرف نمیتواند بدون از دست دادن وجهه خود از مواضعش عقبنشینی کند. همچنین هیچیک رهبری ندارد که بتواند از دست دادن وجهه خویش را تاب بیاورد.
راهکار «دادگاه اسکاتلند در هلند» برای حل مسئله سرزمین [محل غنی¬سازی]
این اولین بار نیست که حقوق بینالملل و دیپلماسی با مجموعهای از خواستههای ظاهراً غیرقابل حل مبتنی بر مکان روبه¬رو میشوند. در سال ۲۰۰۰، بیش از ۱۱ سال پس از انفجار «هواپیمای پاناَمریکن ۱۰۳» بر فراز لاکِربی اسکاتلند، دادگاهی اسکاتلندی محاکمه مأموران لیبیایی را … در خاک هلند برگزار کرد. لیبی حاضر نبود متهمان را به ایالات متحده تحویل دهد. آنها حاضر به استرداد متهمان به اسکاتلند هم نبودند. لیبی تأکید داشت که باید دادگاه در خاک خودشان برگزار شود. این حق آنان بود و [به این خاطر] بر آن پای می¬فشردند. نتیجه [این وضعیت] بنبست دیپلماتیک و گسستگی در روابط بینالملل بود. ولی سرانجام لیبی موافقت کرد که متهمان را به هلند تحویل دهد؛ چرا که میدانست هلند اجازه خواهد داد اتاقی در پایگاه نظامیاش، یعنی «اردوگاه Zeist»، از لحاظ عملی و حقوقی به قطعهای از [خاک] اسکاتلند تبدیل شود. در نهایت، توافقی به دست آمد و راهکار «دادگاه اسکاتلند در هلند» پا به عرصه وجود گذاشت. [به این شکل] وجهه همه طرفها حفظ شد.
راهکار عدم اشاعه: «سرزمین» ایران در خارج از کشور
چه میشود اگر برای حل این مشکلِ به ظاهر غیرقابل حلِ غنیسازی اورانیوم ایران در خاک خودش، راهکاری مشابه در نظر گرفت؟ یک کشور نسبتاً بیطرف میتواند همان نوع مصونیتی را که برای یک سفارت، کنسولگری یا مقر سازمان بینالمللی قائل است، برای یک تأسیسات غنیسازی اورانیوم نیز برقرار کند. برای همه مقاصد و اهداف، این تأسیسات میتواند به لحاظ کارکردی بخشی از خاک ایران به حساب آید. این مرکز غنیسازی همان نقشی را ایفا میکند که دادگاه اسکاتلند در هلند داشت: یک راه حل خلاقانه حقوقی که خاطر همه طرفها جمع می¬شود.
رهبری ایران میتواند با طیب خاطر به مردم و خود اعلام کند که جهان در برابر مطالبه بر حق آنها برای حفظ حق غنیسازی در «خاک خودشان» سر تعظیم فرود آورده است. ایالات متحده میتواند ادعا کند که «بهترین توافق تاریخ» را به دست آورده است. همه طرفها میتوانند وجهه خود را حفظ کنند. بازگشت به جنگ قابل پیشگیری خواهد بود و نگرانی از اشاعه هستهای نیز به طرز چشمگیری کاهش خواهد یافت.
چارچوب حقوقی
چارچوب حقوقی این مسئله چیست؟ بسیاری از مردم این تصور اشتباه را دارند که وقتی یک شهروند ایالات متحده وارد سفارت آمریکا میشود، وارد خاک ایالات متحده شده است؛ به این معنا که از قلمرو «کشور میزبان» خارج شده و به قلمرو «کشور فرستنده» (یعنی آمریکا) وارد شده است. برخی می گویند وقتی وارد مقر سازمان ملل متحد میشوند، وارد «قلمرو بینالمللی» شدهاند. در اصل، سفارتخانهها و اماکن مشابه همچنان جزء خاک کشور میزبان باقی میمانند؛ اما این تصور عوامانه که سفارت، خاک کشور فرستنده است و مقر سازمان بینالمللی «قلمرو بینالمللی» است، از لحاظ کارکردی خالی از معنا نیست؛ چون اصولاً تنها با رضایت کشور فرستنده یا سازمان بینالمللی و طبق حقوق بینالملل می¬توان به آنها وارد شد.
وقتی بمب¬گذاران قضیه لاکِربی وارد دادگاه اسکاتلندی در اردوگاه Zeist شدند، از لحاظ فنی خاک هلند را ترک نکرده بودند. ولی دادگاه طوری عمل میکرد که گویی ترک کردهاند. بر اساس یک معاهده دوجانبه میان پادشاهی متحده [بریتانیا] و هلند، اماکن دادگاه تحت کنترل دادگاه بود؛ یعنی عملاً قضات اسکاتلندی بودند که امور را در دست داشتند. آنها میتوانستند به نیروهای اجرایی دادگاه اسکاتلند دستور بدهند. حمایت از آنها فقط از جانب حقوق اسکاتلند یا تعهدات معاهدهای هلند و بریتانیا نبود بلکه با قطعنامه ۱۱۹۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد که «از ابتکار محاکمه دو نفر متهم به بمب¬گذاری پرواز پان امریکن ۱۰۳ (…) نزد یک دادگاه اسکاتلندی در هلند استقبال می¬کرد» و لیبی را به تبعیت از آن فرامی¬خواند نیز تأمین میشد. آیا این شیوه ، ترتیبات معمول قدرت کشورها بود؟ مطلقاً چنین نبود. ولی هیچ چیز مانع چنین رویکرد خلاقانهای نیست.
کشورهای ثالثِ داوطلب [میزبانی محل غنی¬سازی]
آیا یک کشور میتواند نقشی مشابه در ارتباط با غنیسازی اورانیوم ایران ایفا کند؟ آیا هیچ کشوری داوطلبانه حاضر است حاکمیت بر خاک خود را محدود و حتی زیرساخت¬های غنیسازی موجود را به ایران واگذار نماید؟ گمان میکنم چنین است. این گونه ترتیبات میتواند حتی از صفر، در یک کشور عربی همسایه آغاز شود، هر چند شاید ایران به آن اعتراض کند. غنیسازی غیرنظامی شناختهشده در روسیه، چین، فرانسه، ایالات متحده، هلند، بریتانیا و آلمان انجام میشود؛ توسط چهار شرکت اصلی روس اتم (Rosatom)، «شرکت ملی هسته¬ای چین» (CNNC)، یورنکو (Urenco) و اورانو (Orano). از میان این کشورها ایالات متحده و بریتانیا به دلایل بدیهیِ تاریخی و سیاسی اصلاً گزینه مناسبی نیستند. ولی دیگر کشورها عمدتاً مشتاقاند خود را به عنوان رهبران جهانی که پرکننده خلأ قدرت پس از تکقطبیِ دوران پساجنگ سرد هستند، مطرح کنند. هیچ مدرکی وجود ندارد که هیچیک از این کشورها بخواهد ایران بمب هستهای داشته باشد. هزینه¬های کشورها و شرکتهای دخیل را می¬توان در صورت لزوم از سوی ایران و سایر کشورهای علاقهمند جبران کرد. «از دست دادن خاک» که در نتیجه اجازه به ایران برای فعالیت به مثابه سرزمین ایرانی رخ میدهد، تفاوتی با اجازه به سفارتخانهها، کنسولگری ها یا سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد یا سازمان بینالمللی انرژی اتمی برای استقرار محل در داخل خاک یک کشور ندارد. این در برابر کسب وجهه و مشارکت واقعی در نظام عدم اشاعه هستهای هزینه اندکی است. چین شاید بهترین گزینه برای ایفای این نقش باشد؛ نه عضو ناتو است و نه متحد ایران؛ و پس از روسیه دومین ظرفیت غنیسازی را دارد. چین احتمالاً بیش از همه علاقهمند است که نقشی بیطرف، مهم در سطح جهانی و حلکننده مشکلات ایفا کند. برای سادگی، میتوان این مرکز پیشنهادی را «تأسیسات ایرانی در کشور میزبان» (یا فقط «تأسیسات»)، مشابه مدل «دادگاه اسکاتلند در هلند» نامید.
غیرقابل تعرض ولی قابل بازرسی: نقش مداوم آژانس بینالمللی انرژی اتمی
برای موفقیت چنین توافقی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید دسترسی کامل به تأسیسات داشته باشد. با این که کشور میزبان (مثلاً چین) باید مصونیت تأسیسات را محترم بشمارد، طبق توافقی که برای ایالات متحده قابل قبول باشد، ایران اجازه نخواهد داشت مانع ورود بازرسان و نظارت خودکارِ آژانس شود. این نکته برای علاقه¬مندان به عدم اشاعه یک مزیت است؛ عملاً هیچ شانسی برای راهاندازی برنامه مخفی یا جلوگیری از حضور بازرسان بینالمللی به شکلی که در طول تاریخ در ایران روی داده است، وجود نخواهد داشت. ایران همچنین باید تأسیسات کنونی خود را هم به روی بازرسان آژانس باز کند.
رو کردن دست ها
یکی از مزیت¬های این راهکار، همین است که دست کشورهای دخیل را رو میکند. ایران میگوید به دنبال یک برنامه صلحآمیز هستهای با غنیسازی داخلی است؛ آیا این یک ادعای فریبکارانه (بلوف) است؟ آیا واقعاً توافقی با این شرایط را میپذیرد یا تنها خواهان رسیدن به آستانه یا حتی تبدیل شدن به یک قدرت هستهای است؟ اگر چنین پیشنهادی را رد کند، دستکم برای همه از جمله مردم خود آن کشور روشنتر میشود که این موضوع فقط مسئله غرور یا «حقوق هستهای» نیست بلکه به نقض تعهدات و قطعنامههای شورای امنیت ربط دارد.
اسرائیل توجیه جنگ را تهدید هستهای ایران میداند؛ آیا این هم یک ادعای فریبکارانه (بلوف) است؟ اگر اسرائیل چنین توافقی را رد یا کشورهای دیگر را به رد آن ترغیب کند، مشخص میشود هدف واقعی اسرائیل صرفاً نه نداشتن سلاح هستهای از سوی ایران بلکه ضعف یا تغییر رژیم ایران است. ایالات متحده هم میگوید خواهان توافق است. ولی آیا دولت فعلی واقعاً حاضر است به توافق پایبند بماند یا هیچ توافق واقع¬گرایانه¬ای نمیتواند رضایت آن را جلب کند؟
حتی اگر این طرح از سوی یک کشور هم ارائه شود، هیچ تضمینی برای پذیرش و اجرای آن وجود ندارد. ولی حتی در صورت شکست هم، [ماهیت واقعی امور را برای همگان] بیشتر روشن میکند.
گزینههای اجرا
گزینههای گسترده¬ای در حقوق و روابط بینالملل برای اجرای چنین توافقی وجود دارد. توافق قبلی، یعنی «برنامه جامع اقدام مشترک» [ برجام]یک معاهده نبود بلکه توافقی سیاسی میان هفت کشور و اتحادیه اروپا بود که بعدها با قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد پشتیبانی شد. تأسیسات [غنی¬سازی ایران] میتواند با یک معاهده دوجانبه، معاهده چندجانبه یا حتی توافقی غیررسمی، تعرض¬ناپذیر (ولی قابل بازرسی برای آژانس) اعلام شود. یک معاهده یا توافق در صورت پشتیبانی توسط قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد متقن¬تر و الزامآورتر خواهد بود. معاهدات میتوانند سازِکار حل اختلاف الزامآور داشته باشند تا یک نهاد بیطرف مانند هیئت داوری یا دیوان بینالمللی دادگستری، اختلافات را بدون نیاز به توسل به زور حل¬وفصل کند. سادهترین راه سه مرحله دارد: اول، توافق سیاسی برای حفظ آتشبس و ارائه چارچوب [کلی]؛ دوم، معاهده میان کشور میزبان، ایران و آژانس به همراه داوری الزامآور؛ سوم، پشتیبانی شورای امنیت سازمان ملل متحد. این یک طرح است، ولی امکان [استفاده از] گزینههای دیگری نیز وجود دارد؛ هر جا اراده سیاسی باشد، راه حقوقی هم یافت میشود.
هنوز ضرورتاً خیلی دیر نیست
انتخاب برای هر دو کشور ایران و ایالات متحده روشن است. از یک¬سو، راه دشوار ولی قابل تحققِ دستیابی به توافقی مذاکره شده وجود دارد که تا حد زیادی امکان دستیابی ایران به سلاح هستهای را از بین میبرد. از سوی دیگر، بازگشت تقریباً گریزناپذیر به جنگ امکان دارد. اولویت نخست ایران، حفظ نظام است و اولویت دوم آن، حفظ آبرو. از سرگیری جنگ ممکن است هر دوی این اهداف را به خطر اندازد. ایالات متحده و اسرائیل به اهداف مرتبه دوم خود، یعنی تسلط موقت بر تشدید بحران و تضعیف مقطعی ظرفیتهای ایران دست یافتهاند. ولی هدف مرتبه اول آنها که جلوگیری پایدار از اشاعه هستهای است، بیشتر از هر زمان دیگر در معرض خطر قرار دارد؛ بهویژه اگر ایران تنها راه حفظ نظام را در ساخت سلاح هستهای ببیند. یک توافق میتواند احتمال تشدید تنش و خونریزی را برای ایران و اسرائیل کاهش دهد و در بلندمدت به نفع امنیت هر دو کشور باشد. ممکن است بمباران اخیر، برخی، بهویژه ایران را قانع کند که یک توافق نامطلوب و نیمه ¬بهینه بهتر از عدم توافق است.
ایران و ایالات متحده هر دو نشان دادهاند که خواهان دستیابی به یک توافق هستند و ممکن است این بهترین و واپسین فرصت برای تحقق آن باشد. در حال حاضر، با توجه به حمایت علنی ایالات متحده از آتشبس و کاهش توان سامانههای ضد موشکی اسرائیل، احتمال یا توانایی اسرائیل برای مختل کردن روند تازه دیپلماسی، کمتر از دوران پیش از آخِرین دور بمباران است. ایران نیز هنوز الزاماً تصمیم قطعی برای ساخت سلاح هستهای نگرفته است.
توافق صرفاً به سود ایران و آمریکا نیست؛ اکثر کشورهای جهان خواهان توافقی قابل اجرا و عدم اشاعه هستهای در عمل هستند، نه جنگ دوباره یا رقابت تسلیحاتی. زمینه توافق وجود دارد؛ مسئله واقعی این است که آیا ایران و آمریکا واقعاً خواهان راه حلی پایدار و مورد توافقاند یا خیر. اگر چنین نباشد، دیر یا زود یا جنگ بازمیگردد یا ایران به سلاح هستهای مجهز خواهد شد، یا هر دو.[۲]
[۱] https://opiniojuris.org/2025/07/22/the-camp-zeist-solution-to-the-iranian-nuclear-problem-how-the-scottish-court-in-the-netherlands-could-be-a-model-for-a-new-deal-with-iran/ (July 22, 2025)
[2] ویراستار ادبی: صادق بشیره (گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)