« دشمنان ما مرتکب نسلزدایی میشوند، نه دوستان ما!»:
[هشدار] ویلیام شاباس(William schabas)، حقوقدان و پژوهشگر برجسته نسلزدایی درباره معیارهای دوگانه در محکوم کردن جنایات هولناک اسرائیل در غزه[۱]
Sebastian Shehadi
مترجم: کیان بیگلربیگی
دانشجوی دکتری حقوق بین¬الملل دانشگاه تهران
ویراستار علمی: دکتر رضوان باقرزاده
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا، همدان
«العربی الجدید» (The New Arab Meets) [گزارش می¬کند]: گفتوگو با ویلیام شاباس، حقوقدان، در بررسی این¬ که چرا نسلزدایی اسرائیل در غزه شامل ادعای دفاع مشروع، احتمالاً در دیوان موفق نخواهد شد.
افراد کمی به اندازه ویلیام شاباس بهعنوان یک دانشگاهی و حقوقدان، به مطالعه نسلزدایی آن هم بالغ بر ۳۵ سال پرداختهاند.
او در آغاز دوران حرفهای خود، از نخستین صداهای غربی بود که در سال ۱۹۹۳ در مورد وقوع نسلزدایی قریبالوقوع در رواندا هشدار داد. امروزه او استاد حقوق بینالملل در دانشگاه میدلسکس (Middlesex University) و استاد حقوق بینالملل بشر در دانشگاه لیدن (Leiden University) است.
شاباس که در کانادا متولد شده و بستگانش را در هولوکاست از دست داده است، در هیئت مشورتیِ مطالعات حقوق اسرائیل و مجله عدالت کیفری بین¬المللی نیز عضویت دارد و دهها کتاب از جمله نسلزدایی در حقوق بینالملل: اٌم¬الجنایات (انتشارات دانشگاه کمبریج) را منتشر کرده است.
ویلیام شاباس یکی از کمیسرهای حقوقدان کمیسیون حقیقت و آشتی سیرالئون بود که در سال ۲۰۰۴ گزارش خود را به سازمان ملل متحد ارائه کرد. همچنین در سال ۲۰۱۲، او کمیسر کمیسیون حقیقت-یاب دادگاه ایران بود. دو سال بعد، در سال ۲۰۱۴، به ریاست کمیتهای از سازمان ملل متحد منصوب شد که نقش اسرائیل در جنگ غزه را بررسی میکرد. پس از آن، در قضیهای در دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) میان کرواسی و صربستان درباره ادعاهای نسلزدایی نقش داشت.
در سال ۲۰۱۹، ویلیام شاباس نمایندگی میانمار را در دیوان بینالمللی دادگستری بر عهده داشت و استدلال کرد که جنایات علیه روهینگیا به آستانه نسلزدایی نمیرسد که این امر با انتقاداتی از سوی حامیان و مخالفانش مواجه شد. شاباس در پاسخ به این انتقادات به رویترز گفت:«من بهعنوان یک وکیل استخدام شدهام، آنها موکل من هستند… هر دو طرف حق دارند که نمایندگی شایسته¬ای داشته باشند».
العربی الجدید در گفتوگویی با ویلیام شاباس به بررسی بیشتر این موضوع میپردازد.
العربی الجدید: کنسانسوسِ [یا اجماع] میان پژوهشگران نسلزدایی در مورد غزه چیست؟
ویلیام شاباس: اکنون در بسیاری از مطالعات نسلزدایی افراد کاملاً صریح هستند و آنچه در فلسطین رخ میدهد را بهعنوان نسلزدایی توصیف میکنند. احتمالاً گروه بزرگی از حقوقدانان بینالمللی، هر چند کمتر، نیز همین دیدگاه را دارند؛ چه، معمولاً حقوقدانان بینالمللی رویکرد «بیایید منتظر بمانیم و ببینیم دیوان چه میگوید» را اتخاذ می¬کنند.
اما برای دانشگاهیان، بهویژه در کشورهای غربی، دشوار است که بدون پرداخت هزینهای احتمالی، نسلزدایی اسرائیل را محکوم کنند. این هزینه میتواند در قالب عدم ارتقای شغلی، عدم انتصاب به سمتهای علمی، یا حتی در برخی موارد تهدید به اخراج باشد. بنابراین در میان افراد جوانتر در حوزه دانشگاهی، تمایل شدیدی به سکوت و عدم موضعگیری وجود دارد.
بخشی از مشکل در این حوزه این است که مطالعات نسلزدایی اغلب به دپارتمانهای مطالعات هولوکاست در دانشگاهها مرتبط هستند. به ¬نظر من، این مسئله تمایل [افراد] را برای به شمار آوردن ]جنگ[ غزه به عنوان نسلزدایی تضعیف می¬کند؛ زیرا تمرکز بسیاری از این افراد بر رنجهای یهودیان است و این امر ممکن است اکراه و کم¬میلی آنها به انتقاد شایسته از اسرائیل را سبب شود.
چرا شما نمی¬هراسید که بابت محکوم¬کردن اسرائیل به نسلزدایی شغل خود را از دست بدهید؟
باید بگویم که این امر به¬دلیل پایبندی من به اصول است؛ یا شاید هم به این دلیل است که ۷۴ سال دارم و چیزی برای از دست ¬دادن ندارم.
تحلیل شما از ناتوانی غرب در استفاده از واژه «نسلزدایی» در خصوص غزه چیست؟
ما در دنیایی زندگی میکنیم که واژه «نسلزدایی» بهصورت خلاقانه و گسترده¬ای برای اهداف سیاسی به¬کار گرفته میشود و به همان دلایل نیز رد یا انکار میشود. بهعنوان مثال، ایالات متحده آمریکا چهار سال پیش بیانیههایی صادر کرد و چین را به ارتکاب نسلزدایی علیه اویغورها (Uyghurs) محکوم کرد. ایالات متحده آمریکا هیچ تردیدی در متهم کردن چین به نسلزدایی به خود راه نداد؛ همانطور که بریتانیا نیز تردیدی نداشت؛ حتی با وجود این¬ که چین، بر خلاف اسرائیل در غزه، دهها هزار غیرنظامی را نکشته بود.
آنها زمانی از واژه نسلزدایی استفاده میکنند که از نظر سیاسی برایشان سودمند باشد؛ [در این¬جا نیز] چین را یک تهدید و کشوری برای مقابله میبینند. اما وقتی که موضوع مربوط به یک متحدشان مانند اسرائیل باشد، از بهکارگیری این واژه خودداری میکنند.
بایدن (Biden) درباره ارتکاب نسلزدایی در اوکراین توسط روسها صحبت کرد. این ادعایی مضحک است و سپس زمانی که آفریقای جنوبی اسرائیل را به نسلزدایی متهم میکند، آن را بیاساس و بیارزش میخوانند؛ همچنان¬که افرادی مانند استارمر (Starmer) و لامی (Lammy) در بیانی متناقض میگویند:«چنین ادعاهایی باید به محاکم واگذار شود».
در حالی ¬که این سیاستمداران بهراحتی نسلزدایی علیه یهودیان، ارمنیها، ]توتسیهای[ رواندا و مسلمانان بوسنی را به رسمیت میشناسند، اکنون درباره اقدامات اسرائیل ، زبان به دهان گرفته¬اند و ساکت هستند. اگر آن موارد را نسلزدایی میدانند، پس بر اساس همان منطق، باید آنچه را اسرائیل علیه فلسطینیها انجام میدهد نیز زیر سوال ببرند. این معیارهای دوگانه کاملاً آشکار است.
روزی خواهد رسید که همه کشورهای غربی آنچه در غزه رخ داده را بهعنوان نسلزدایی به رسمیت بشناسند. این وضعیت شبیه به آپارتاید در آفریقای جنوبی است؛ زمانی که غرب برای دههها سال سکوت کرد و سپس ناگهان زمانی که احساس امنیت کرد، وجدانش بیدار شد.
چه عواملی سبب می¬شود که شما آنچه در غزه رخ میدهد را نسلزدایی بدانید؟
زمانی که در اوایل سال ۱۹۹۳، حدود ۱۵ ماه پیش از وقوع نسلزدایی گسترده، بهعنوان بخشی از یک ماموریت حقیقتیاب به رواندا رفتم، ما به سازمان ملل متحد درباره نسلزدایی هشدار دادیم؛ زیرا اظهارات صریحی وجود داشت که خواستار نابودی یک گروه بودند و این اظهارات با کشتارهای واقعی هم همراه شده بود که با تایید عالیترین مقامات کشور انجام میشد.
ترکیب این عوامل باعث شد که ما خطر نسلزدایی را ببینیم و من همان الگو را در غزه مشاهده میکنم. تنها به اظهارات ننگین یوآو گالانت (Yoav Gallant) توجه کنید؛ زمانی که اسرائیل اعلام کرد که آب، غذا، برق و سوخت را از غزه قطع خواهد کرد؛ این فقط یک نمونه است. اما شناسایی نسلزدایی یک فرمول ساده روی تلفن همراه نیست. ما کنوانسیون نسلزدایی سازمان ملل متحد را با توجه به تفاسیر قبلی آن بررسی میکنیم. به ¬نظر میرسد قصد رهبران اسرائیل نابودی مردم فلسطین، بهویژه مردم غزه، است.
کدام استراتژی برای کسانی که اسرائیل را به دیوان میبرند موفقیتآمیزتر خواهد بود؟
اگر دیوان تفسیر گستردهتری از تعریف نسلزدایی نسبت به موارد قبلی داشته باشد، این امر مفید خواهد بود. در قضایای نسلزدایی مربوط به بالکان، دیوان بینالمللی دادگستری تعریفی نسبتاً سختگیرانه اتخاذ کرد. اما دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد این بار چنین نخواهد شد، زیرا کشورهای زیادی در این قضیه مداخله کرده و خواستار تفسیر گستردهتری شدهاند.
اواخر سال ۲۰۲۳، بریتانیا، کانادا، فرانسه، آلمان، هلند و دانمارک در قضیه میانمار مداخله کرده و از دیوان بینالمللی دادگستری خواستند رویکردی منعطف¬تر به کنوانسیون نسلزدایی داشته باشد تا اثبات قصد نسلزدایی آسانتر شود. آن¬ها این موضوع را در مورد میانمار آن¬جایی مطرح می¬کردند که می-خواستند به این نتیجه برسند که میانمار در حال نسلزدایی است. آنها هنگام ارائه این استدلال، نمی-دانستند و نمی¬توانستند پیشبینی کنند که چند ماه بعد آفریقای جنوبی دعوایی علیه اسرائیل مطرح خواهد کرد و تمام استدلالهای آنها به نفع آفریقای جنوبی و به ضرر اسرائیل تمام خواهد شد. این چیزی است که اکنون در دیوان بینالمللی دادگستری آشکار است و به رویکرد گسترده¬تر دیوان در مورد نسلزدایی نیز دامن می¬زند.
نظر شما درباره این استدلال اسرائیل چیست:«ما مرتکب نسلزدایی نمیشویم بلکه در حال جنگ هستیم»؟
اگر به نسلزدایی ارامنه توسط امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول یا نسلزدایی یهودیان توسط نازیها در جنگ جهانی دوم نگاه کنیم، هر دو مورد و مواردی دیگر، در بستر جنگ رخ دادهاند. بنابراین این استدلال در دیوان بینالمللی دادگستری چندان موفق نخواهد بود.
اسرائیل ممکن است استدلال کند افراد دولتی که اظهارات نسلزداییآمیز داشتهاند، افراد فرعی هستند. اما در تمام نسلزداییهای شناختهشده، همواره ترکیبی از افرادی با ایدئولوژی افراطی و کسانی که صرفاً وظایف شغلی خود را انجام میدادند، وجود داشته است. ]همچنین[ ادعای همیشگی اسرائیل مبنی بر «دفاع مشروع» نیز در دیوان چندان موفق نخواهد بود. این استدلالی آشناست؛ ]زیرا[ تقریباً در تمام قضایای شناختهشده نسلزدایی ، مرتکبان مدعی بودند که در حال دفاع مشروع هستند.
«نسبت کشتههای نظامی به غیرنظامی ما بدتر از جنگهای ایالات متحد آمریکا و بریتانیا در عراق نیست»؛ این استدلال اسرائیل را چگونه ارزیابی می¬نمایید؟
آنها در واقع میگویند: «ما به بدی شما نیستیم». این استدلال در دیوان موفق نخواهد بود. قاعده تناسب (Proportionality) (آن¬گونه که در حقوق بین¬الملل شناخته می¬شود)، مربوط به زمانی است که شما به واقع به اهداف نظامی حمله می¬کنید. اما اسرائیل در غزه اهداف نظامی را هدف قرار نمیدهد؛ آنها بیمارستانها، مدارس، خانههای مسکونی و جوامع غیرنظامی را بمباران میکنند.
در چنین شرایطی، بحث تناسب بیمعنا است. آنها نباید این اماکن را هدف قرار دهند و سپس بهانه بیاورند که جنگجویان حماس در زیر هر ساختمان پنهان شدهاند؛ به ویژه وقتی هیچ مدرکی برای این ادعا ارائه نمیشود.
تا چه حد ایالات متحد آمریکا را در قبال اقدامات اسرائیل مقصر میدانید؟
نباید میزان مشارکت مستقیم ایالات متحده آمریکا در این اتفاقات را دستکم بگیریم. آنها دوست دارند ماجرا را این¬گونه جلوه دهند که انگار در تلاشاند تا این وحشی دیوانه را که دوستش دارند، مهار کنند. اما در واقعیت، آنها به این دیوانه گوشت قرمز میدهند. این وحشی دیوانه، متعلق به خودشان است و هیچکدام از این اتفاقات، اگر آنها اجازه نمیدادند، به وقوع نمیپیوست.
این سیاست ایالات متحده آمریکا در عمل است. آنها میخواهند بخشی از جهان را در کنترل داشته باشند. آن¬ها منافع مالی، سیاسی و نظامی متعددی در خاورمیانه دارند و از دهه ۱۹۴۰، سیاست اصلی آنها این بوده که یک متحد نظامی قدرتمند را در این منطقه از طریق اسرائیل حفظ کنند که یک «کشور غربی» محسوب میشود و آنها به آن اعتمادی دارند که هرگز به یک کشور عربی نداشتهاند.
یکی از روشهایی که رسانههای غربی و نخبگان سیاسی برای توجیه اقدامات اسرائیل به¬کار گرفتهاند، استفاده از واژههایی مانند «بَدَوی» برای توصیف آنچه در ۷ اکتبر رخ داد، بوده است. این نمونهای کلاسیک از تلاش نیروهای اروپایی¬شده (Europeanised forces) برای اهریمنی جلوه دادن مردم دیگر نقاط جهان است؛ با این ادعا که آنها غیرمتمدن هستند، طبق قوانین ما نمیجنگند و به شیوهای وحشیانه و بدوی عمل میکنند.
این یک نگاه عمیقاً نژادپرستانه است. چنین روایتی برای مدت¬زمانی طولانی، ویژگی بارز تبلیغات آمریکایی و بریتانیایی بوده است و فکر میکنم این نحوه صحبت آنها درباره فلسطینیها بهطور کلی است و فقط درباره کسانی که در حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شرکت داشتند صدق نمیکند.
استراتژی آتی اسرائیل را چگونه میبینید؟
آنها غزه را به مکانی غیرقابلتصور تبدیل کردهاند و من نگرانم که اوضاع بدتر و بدتر شود. اکنون در کرانه باختری نیز روند مشابهی، همراه با گسترش مداوم شهرکنشینی، درحال رخ دادن است.
اسرائیل کشوری است عمدتاً مبتنی بر توسل به زور علیه مردمی است که زمینهایشان را غصب کرده بود. این واقعیت تمام سیاستهای آن را از آن زمان تا کنون تحت تاثیر قرار داده است. آنها فرصتهایی برای رسیدن به توافق و بازگشت به فرآیند اسلو (Oslo) داشتند. در آن زمان، عناصری در اسرائیل آماده بودند تا راهی مسالمتآمیز پیدا کنند. هیچ دلیل مهمی وجود ندارد که این دو ملت نتوانند در کنار یکدیگر زندگی کنند. اما اسرائیل در پذیرش مصالحههای ریشهای، با هدف زندگی صلح¬آمیز با فلسطینیها، کاملاً ناتوان بوده است.[۲]
[۱] https://www.newarab.com/features/william-schabas-genocide-others-why-not-gaza?s=09
[2] ویراستار ادبی: صادق بشیره (گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)