مورد هدف قرار دادن اسماعیل هنیه در تهران و پرسشهایی درباره مبحث فراسرزمینی بودن در مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی[۱]
Masoud Zamani & Amirabbas Kiani
مترجم: امیر رحیمی ریک
دانشجوی دکتری حقوق بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
ویراستار علمی: دکتر ستار عزیزی
استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان
در ساعات اولیه بامداد چهارشنبه، ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۴، تایید شد که اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، که برای شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید ایران به تهران سفر کرده بود، در پایتخت ایران و بر اثر حملهای به محل اقامت موقت خود کشته شد. جزئیات این حمله همچنان نامشخص است. در زمان نگارش این مقاله، گزارشهای مختلف سناریوهای متناقضی را درباره چگونگی اجرای این عملیات مطرح میکنند(برای جزئیات بیشتر، به اینجا و اینجا مراجعه کنید). ایران و حماس هر دو، اسرائیل را مسئول این حمله دانستهاند.
هدف قرار دادن هنیه در تهران، پرسشهای پیچیده و متعددی را در مورد قلمرو در درگیریهای مسلحانه برمیانگیزد. این پرسشها زمانی پیچیدهتر میشوند که در نظر داشته باشیم حملات در تهران در نقطه تلاقی دو درگیری، یعنی درگیری اسرائیل-حماس و درگیری ایران-اسرائیل، قرار دارند. بدیهی است که تعیین ماهیت این درگیریها برای هر گونه بررسی مرتبط با الزامات حقوق بینالمللی بشردوستانه در چنین عملیاتهای فراسرزمینی ضروری است. از میان این دو درگیری مورد بحث، مناقشه ایران-اسرائیل بهوضوح ماهیتی بینالمللی دارد، در حالی که تعیین ماهیت درگیری میان اسرائیل و حماس به شکلی کمتر صریح و روشن بوده است(برای اطلاعات بیشتر، به اینجا و اینجا مراجعه کنید). ادبیات علمی موجود تمایل دارد درگیری در غزه را به عنوان یک مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی(NIAC) دستهبندی کند(به اینجا نگاه کنید) و این مقاله نیز بر همین فرضیه استوار خواهد بود. با این حال، باید توجه داشت که برخی منابع، این درگیری را مختلط(بینالمللی و غیربینالمللی) میدانند؛ به طوری که دادستان دیوان کیفری بینالمللی نیز در درخواست صدور قرار بازداشت مرتبط با این درگیری، چنین دیدگاهی را اتخاذ کرده است(برای مثال، به اینجا، اینجا و اینجا مراجعه کنید). اگر هدف قرار دادن رهبر حماس در چارچوب یک مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی در غزه تلقی شود، این پرسش مطرح میشود که آیا قواعد حقوق بینالمللی بشردوستانه اجازه میدهد وی در سرزمینی که هم از مناطق درگیری دور و هم با آنها بیگانه است، مورد هدف قرار گیرد. در این مقاله، تلاش خواهد شد تا چارچوب IHL در مورد هدفگیری فراسرزمینی رهبر حماس در تهران مورد بررسی قرار گیرد.
مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی(NIACs) فراتر از میدان نبرد: «رویکرد مبتنی بر قلمرو»
مضیقترین رویکرد در مورد دامنه جغرافیایی حقوق بینالمللی بشردوستانه در NIACها بر این باور است که مقررات IHL تنها بر سرزمینهایی اعمال میشوند که در آنها مخاصمات اصلی در جریان است. مبنای این رویکرد مضیق، ماده ۳ مشترک کنوانسیونهای ژنو ۱۹۴۹ است که NIACرا به عنوان مخاصمه مسلحانهای تعریف کرده که ماهیتی غیر بینالمللی دارد و در قلمرو یکی از کشورهای متعاهد رخ میدهد.
رویکرد مضیق، همانطور که مایکل ن. اشمیت(Michael N. Schmitt) به آن اشاره کرده، از سوی کمیته بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) رد شده است. ICRC رویکردی متفاوت اتخاذ میکند؛ زیرا بر این باور است که مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی اغلب به کشورهای همسایه سرایت میکنند. با این حال، حتی از دیدگاه ICRC، در صورتی که یک NIAC بخواهد به فراتر از قلمرو یک کشور همسایه گسترش یابد، باید شرایط کلاسیک لازم برای آغاز NIAC موجود باشد؛ «یک گروه مسلح با سطح معینی از سازماندهی و آستانه مشخصی از شدت درگیری»(به اینجا نگاه کنید). بهعبارت دیگر، برای این که درگیری تابع حقوق بینالملل بشردوستانه مربوط به NIACها قرار گیرد، هر گونه گسترش فراتر از قلمرو کشورهای همسایه باید به طور مستقل، معیار شدت درگیری را در قلمرو جدید برآورده کند(به اینجا نگاه کنید، صفحه ۱۹). این رویکرد منطقی به نظر میرسد؛ زیرا عدم اعمال محدودیتها در کاربرد مقررات NIAC عملا به ایجاد یک میدان نبرد جهانی منجر میشود؛ سناریویی که نه عملی است و نه مطلوب. طبق گفته ICRC:
«[…] این دیدگاه که یک فرد میتواند مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی را با خود به قلمرو یک کشور غیرمتخاصم «ببرد» نباید پذیرفته شود. چنین برداشتی میتواند به طور بالقوه، بر اساس جابهجاییهای یک فرد در سراسر جهان، آن هم تا زمانی که او در یک مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی مشخص به طور مستقیم مشارکت دارد، به گسترش کاربرد قواعد حاکم بر نحوه انجام مخاصمات در چندین کشور منجر شود. …»(ص. ۲۲).
«بر اساس دیدگاه مضیق، قواعد مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی فراتر از محل وقوع مخاصمات جاری اعمال نمیشوند؛ حتی اگر این مخاصمات از مرزهای ملی کشوری که در آن رخ میدهند عبور کنند؛ مگر این که شرایط لازم برای آغاز یک NIAC از جمله شدت درگیری در قلمرو کشور دیگر فراهم شود». بر اساس این خوانش، یکی از روشهای تحلیل هدف قرار دادن و ترور هنیه در ایران این است که استدلال شود درگیری اسرائیل-حماس به نحوی به قلمرو ایران تسری یافته است. واقعیتهای موجود این فرضیه را تایید نمیکنند؛ زیرا ایران کشور همسایهای نیست که مخاصمات فعلی در آن جریان داشته باشد. بنابراین گسترش NIAC به قلمرو ایران منطقی به نظر نمیرسد. جزئیات بیشتری درباره ماهیت این درگیری با ایران در ادامه ارائه خواهد شد.
مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی (NIACs) فراتر از میدان نبرد: «رویکرد مبتنی بر رفتار»
رویکرد دیگر در حقوق بینالملل بشردوستانه بر ارتباط رفتار یک فرد با مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی(NIAC) موجود متمرکز است. طبق این رویکرد، قواعد NIAC صرف نظر از مکان حضور فرد مورد نظر، در مورد هدفگیری اعمال میشود. به عنوان مثال، در این دیدگاه مطرح شده است که IHL در NIACها در هر مکانی که اعضای متخاصم طرفهای درگیر حضور دارند، قابل اعمال است(ص. ۷۳). بنابراین هنگامی که فردی که به طور مستقیم در مخاصمات مشارکت دارد از مرز بینالمللی عبور میکند، عملا «قانون را با خود به آن سرزمین حمل میکند»؛ به این معنا که IHL در تعاملات میان طرف درگیری و آن فرد اعمال میشود. بر اساس این منطق، حضور هنیه در ایران میتواند به اجرای قواعد NIAC در قلمرو ایران منجر شود. با این حال، کمیته بینالمللی صلیب سرخ(ICRC) به این دکترین با دیده تردید مینگرد و معتقد است که چنین رویکردی به ایجاد یک «میدان نبرد جهانی» منجر میشود(ص. ۲۲)(به اینجا نگاه کنید).
کمیته بینالمللی صلیب سرخ(ICRC) در گزارش خود در سیودومین کنفرانس بینالمللی صلیب سرخ، رویکرد مجاز در مورد استفاده فراسرزمینی از نیروی مهلک(مرگبار) را به شرح زیر بیان کرده است:
«… آنچه تعیینکننده است، محل وقوع اعمال خصمانه نیست بلکه این است که آیا به دلیل ارتباط آنها با یک مخاصمه مسلحانه، در واقع «اَعمال جنگی» محسوب میشوند یا خیر. بنابراین هر گونه استفاده فراسرزمینی از زور به دلایل مرتبط با یک مخاصمه مسلحانه فارغ از ملاحظات سرزمینی، لزوما تحت حاکمیت حقوق بینالمللی بشردوستانه قرار میگیرد…» (ص. ۱۴).
کمیته بینالمللی صلیب سرخ این تفسیر گسترده از استفاده فراسرزمینی از زور را رد میکند. با این حال، طبق این تفسیر موسع، حضور فرد مورد نظر در یک قلمرو مشخص او را هدف حمله توسط طرف مقابل در مخاصمه مسلحانه غیربینالمللی نمیسازد بلکه این رفتار فرد در قلمرو دورافتاده است که اجرای قواعد NIAC را در آن مکان موجب میشود. بنابراین اگر رفتار فرد در قلمروی دور از محل مخاصمات در راستای اهداف نظامی طرف مربوط به آن درگیری باشد، میتوان او را هدف مشروع یک حمله یا هر اقدام دیگری که توسط قواعد IHL مجاز است، قرار داد. در نتیجه، هر کسی که با یکی از طرفین NIAC ارتباط دارد، هدف مشروعی محسوب نمیشود بلکه به نظر میرسد که رفتار او باید با NIAC ارتباط کافی داشته باشد تا هدف مشروع محسوب شود. به گفته برخی از صاحب نظران مانند ساسولی(Sassòli)، IHL در NIACها میتواند به سایر قلمروها نیز تسری یابد، «چه در آنها درگیری واقعی صورت گیرد یا خیر. با این حال، این تنها در صورتی ممکن است که رفتار مورد نظر ارتباط کافی با NIAC داشته باشد»(ص. ۲۰۶)(به اینجا نگاه کنید، صص. ۳۳۷-۳۴۱).
بر این اساس، اگر ثابت شود که سفر ناتمام هنیه به تهران به نحوی با مخاصمات جاری در غزه مرتبط بوده است، او طبق قواعد مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی به عنوان هدفی مشروع شناخته میشود. با این حال، حتی در صورت پذیرش این فرضیه، همچنان با پرسشهای عملی پیچیدهای روبهرو خواهیم بود. برای مثال، چه نوع رفتاری از سوی یک رهبر نیابتی در قلمرو کشوری که از مخاصمه حمایت میکند، هدفگیری را توجیه میکند؟ آیا یک نشست غیررسمی برای برنامهریزی ادامه درگیری کافی است؟ دریافت دستورالعمل در مورد گروگانها چه حکمی دارد؟ و از همه مهمتر، وضعیت فرد به عنوان رهبر سیاسی یک گروه مسلح چه تاثیری بر مشروعیت هدفگیری او دارد؟
هدفگیری رهبران سیاسی در مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی(NIAC)
مسئله هدفگیری رهبران سیاسی در مخاصمات مسلحانه بینالمللی همواره محل بحث بوده است. در این چارچوب، اجماع کلی بر آن است که یک رهبر سیاسی دشمن تنها در صورتی میتواند مورد هدف قرار گیرد که مشخص شود او به عنوان عضوی از نیروهای مسلح فعالیت میکند یا حداقل «کنترل و فرماندهی عملیات نیروهای مسلح» را بر عهده دارد(به اینجا نگاه کنید، ص. ۱۷۷). با این حال، این مسئله در زمینه مخاصمات مسلحانه غیربینالمللی به ویژه در مورد گروههایی مانند حماس که دارای شاخههای نظامی و سیاسی با ساختارهای پیچیده و مستقل هستند، کمتر شفاف است(به اینجا نگاه کنید).
تفسیر ICRC بر پروتکل الحاقی دوم(AP II) از این دیدگاه حمایت میکند که رزمندگان گروههای مسلح غیردولتی را میتوان در هر زمانی مورد هدف قرار داد، فارغ از این که در لحظه هدفگیری، به طور مستقیم در مخاصمات شرکت دارند یا خیر. با این حال، این منطق در مورد رهبران سیاسی گروههای مسلح صادق نیست، بهویژه با توجه به این که هنیه «ظاهرا در زنجیره فرماندهی عملیاتی شاخه نظامی حماس یعنی گردانهای القسام قرار نداشته است» و هیچ مدرکی دال بر این که هنیه معیار «وظیفه نظامی مستمر» مورد نظر ICRC را برآورده میکند یا خیر، وجود ندارد(به اینجا نگاه کنید).
هدف قرار دادن هنیه در پرتو مخاصمه بینالمللی(IAC) میان اسرائیل و ایران
یک دیدگاه دیگر، تحلیل قتل هنیه از منظر درگیری اسرائیل و ایران است. دو استدلال در مورد ماهیت این درگیری با ایران شایسته بررسی است: نخست به عنوان یک فرضیه آیا میتوان ادعا کرد که نقش حماس به عنوان نیروی نیابتی ایران میتواند موجب مسئولیت ایران در قبال اقدامات حماس شود؟ به عبارت دیگر، آیا کنترل ایران بر حماس به اندازهای است که بتوان اقدامات حماس را به ایران نسبت داد؟ در این دیدگاه، اسرائیل و ایران، درگیر یک مخاصمه مسلحانه بینالمللی هستند و در نتیجه، مورد هدف قرار دادن هنیه تحت هر دو مخاصمه قرار میگیرد؛ مخاصمه غیربینالمللی میان اسرائیل و حماس و مخاصمه بینالمللی میان ایران و اسرائیل. با این حال، سطح کنترل ایران بر حماس با هیچیک از معیارهای تثبیتشده برای ایجاد مسئولیت کشور تطابق ندارد(برای بحث در مورد این معیارها، به اینجا مراجعه کنید). این مسئله حتی در مورد معیار «کنترل کلی» که آستانه پایینتری دارد و بسیار مورد انتقاد قرار گرفته نیز صدق میکند و برای این استدلال یک مانع غیرقابل عبور ایجاد میکند.(به اینجا نگاه کنید)
ثانیا ممکن است استدلال شود که هدف قرار دادن هنیه به عنوان نتیجهای از درگیری آوریل میان ایران و اسرائیل در نظر گرفته شده است(به اینجا نگاه کنید). اگر فرض کنیم که درگیری میان ایران و اسرائیل که در آوریل ۲۰۲۴ آغاز شده و همچنان ادامه دارد، در این صورت قواعد مخاصمات بینالمللی بر کشتن هنیه در قلمرو ایران حاکم خواهد بود، به ویژه اگر درگیری آوریل و قتل هنیه به طور نزدیکی با یکدیگر مرتبط باشند. در چنین حالتی، تمرکز از رفتار هنیه در مورد مخاصمه جاری در غزه به پیوند او با درگیری مستمر میان ایران و اسرائیل تغییر میکند. اگرچه مخاصمات آوریل میان ایران و اسرائیل پس از حمله پهپادی ظاهری اسرائیل به یک سایت نظامی خاتمه یافت(به اینجا نگاه کنید)، میتوان گفت که تقابل اخیر ایران و اسرائیل هنوز به مرحله «پایان کامل عملیات نظامی» نرسیده است(برای جزئیات بیشتر، به اینجا مراجعه کنید). این استدلال با این نگرانی تقویت میشود که اگر درگیری آوریل پایانیافته تلقی گردد، ممکن است به وضعیتی منجر شود که در آن قواعد حقوق مخاصمات مسلحانه مدام فعال و غیرفعال شوند(به اینجا نگاه کنید، ص. ۷۰). حتی اگر ادامه درگیری آوریل را نپذیریم، حمله اسرائیل به خاک ایران بدون شک یک مخاصمه مسلحانه بینالمللی جدید را آغاز خواهد کرد(به اینجا نگاه کنید). در هر دو سناریو، وضعیت هنیه در درگیری مسلحانه با ایران قابل مقایسه با درگیری مسلحانه با یک عضو نیروهای مسلح ایران نیست، حتی اگر حماس به عنوان نیروی نیابتی جمهوری اسلامی در نظر گرفته شود. هر چند ارتباط او با اقدامات نظامی ایران ممکن است او را به عنوان یک تهدید فوری برای اسرائیل مطرح کند، اما این موضوع وضعیت او را طبق قواعد مخاصمات بینالمللی از یک غیرنظامی به یک رزمنده تغییر نمیدهد.
در نهایت، مورد هدف قرار دادن هنیه در تهران ممکن است در نقطه تلاقی میان مخاصمه غیربینالمللی بین حماس و اسرائیل و مخاصمه بینالمللی بین ایران و اسرائیل قرار گیرد. با این حال، جالب آن است که وضعیت هنیه در هیچیک از این درگیریها، هدف قرار دادن او را توجیه نمیکند. ممکن است استدلال شود که اتخاذ رویکرد مبتنی بر رفتار، منطق هدفگیری هنیه را تغییر دهد. با این حال، حتی رویکرد مبتنی بر رفتار نیز به طرف متخاصم اجازه نمیدهد که یک رهبر سیاسی هدف قرار گیرد. هر چند این مسئله در زمینه گروههای مسلح پیچیدهتر از موارد مشابه در مخاصمات بینالمللی است، اما نشاندهنده شکافیست که در آن حقوق بینالملل بشردوستانه در زمینه مخاصمات غیربینالمللی به تبیین و روشنسازی بیشتری نیاز دارد.[۲]
[۱] https://www.ejiltalk.org/location-location-location-targeting-ismail-haniyeh-in-tehran-and-questions-of-extraterritoriality-in-niacs/ October 1, 2024
[2] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)