نگاهی جانبی به نظام بین الملل: واکنشی به فروپاشی حکومت جهانی

 نویسنده: Philip Allott

استاد بازنشسته حقوق  بین الملل عمومی در دانشگاه کمبریج

مترجم: محمد حاجی

دانشجوی دکتری حقوق بین الملل عمومی دانشگاه علامه طباطبایی

ویراستار علمی: دکتر ستار عزیزی

دانشیار دانشگاه بوعلی سینا – همدان

 دنیای ما انسانها به دلیل معضلاتی بی سابقه در وضعیتی از بی نظمی جهانی بی مانندی گرفتار شده است  که مصادیق بسیار زیادی دارد که از جمله عبارتند از:

 الف. تغییرات اقلیمی، نابودی زیستگاه ها ، پایان یافتن منابع طبیعی ، نابودی گونه های جانوری ، تهدیدات جهانی سلامتی انسان از قبیل بیماری های واگیر دار و  پاندمی ها ، جنگ و  تهدید جنگ ، از قبیل اشکال جدید جنگ مانند جنگ سایبری ، جنگ فضایی، جنگ باکتریولوژیکی ، جنگ های داخلی که جنگ هایی نیابتی هستند ، یا کشورهای دیگر به صورت مستقیم و غیر مستقیم در آن دخالت می کنند ، وضعیت های بین المللی که تهدید کننده بوده و هنوز هم تهدید کننده هستند از قبیل وضعیت هایی که در خاور میانه و دریای شمال چین و تایوان و وضعیت های ناشی از کمیابی منابع طبیعی حیاتی.

ب. جرایم منطقه ای و جهانی که در برخی موارد توسط دولت ها پشتیبانی می شوند، فساد و  جرایم سازمان یافته بین المللی که حکومت ها و بازیگران عمده اقتصادی را تحت تاثیر قرار می دهند. دولت های ناتوان، و سقوط دولت های دمکراتیک به ورطه حکومت های استبدادی، سوء استفاده فاحش از قدرت عمومی توسط حکومت هایی که مردمان شان را سرکوب و استثمار می کنند، سیستم های فرا حکومتی منطقه ای و جهانی که در تغییر شکل روابط بین المللی اعضای شان ناکام مانده اند.

ج. اقتصاد جهانی شده که در آن نابرابری اقتصادی و اجتماعی پایا و عمیق، سرچشمه های بی ثباتی بین المللی و داخلی هستند. رسانه های اجتماعی جهانی که باعث ایجاد صدمات عمیق به کیفیت مباحثات و ارتباطات عمومی شده و  و ارتباطات انسانی  میان فردی را  تخریب می کنند، شکلی از عوام گرایی بی ریشه پساسیاسی ملی و جهانی را ایجاد کرده اند.

 د. عدم اجرای گسترده تعهدات معاهده ای بین المللی؛ قانونگذاری بین المللی در مورد حقوق بشر و آزادی های اساسی به طور مرتب نقض می شوند و یا به سادگی نادیده و یا زیر پا گذاشته می شوند. بی میلی گسترده حکومت ها نسبت به انجام تعهدات الزام آور حل و فصل اختلافات.  حقوق بین الملل عرفی رسوب گرفته فاقد قدرت و اختیار برای غلبه بر  ملاحظات نهایی خودخواهانه از سوی بخشی از حکومت ها.

{با ملاحظه تابسامانیهای فوق الذکر} خوشبینانه ترین ناظر وضعیت کنونی دنیای انسانی، از باور به این اعتقاد ناتوان است که جهان انسانی در وضعیت کنونی اش قادر به توافق موثر  در خصوص چالش های وجودی  خود ساخته است که گونه های انسانی با آنها روبه رو است.

 موارد فوق الذکر همگی در یک سیستم بین المللی درحال رخ دادن هستند که ما از قرن هجدهم به ارث برده ایم.

 سیستمی که متشکل از همزیستی به اصطلاح دولتها است، به طور متداول حدود دویست دولت، که هر یک از آنها به منظور دفع اعمال  قدرت سایر دولت ها در آن قلمرو  سرزمینی ( استقلال)،  به عنوان تجسم  قدرت حکومتی کاملی در یک قلمرو سرزمینی مشخصی (حاکمیت) در نظر گرفته می شوند، همه آن ها صرفنظر از تفاوت های واقعی_جهانی شان (برابری)، از وضعیت مشابهی به نام دولت برخوردار هستند.

دولت های حاکم، مستقل و  برابر،  تابع قالبی از حقوق هستند که منشاءاش به رضایت شان بر می گردد،  رضایتی که ذاتا به عنوان یک وضعیت ضمنی  از دولت بودن شان ( حقوق بین الملل عرفی) ناشی می شود و یا که به نحو ویژه ای در روابط بین خودشان در قالب معاهداتی ایجاد می شود که به موجب حقوق بین الملل عرفی دارای اثر حقوقی هستند. حکومت های شان در اجرای اختیارات خارجی شان نماینده انحصاری هر دولت هستند.

بهره ای که یک حکومت از اختیارات دولت می برد به موجب نظام قانون اساسی آن دولت تعیین می شود که تعیین کننده مسوولیت حقوقی دولت به موجب حقوق داخلی در اجرای اختیارات بین المللی اش و نیز مشارکت اش با سایر ارگان های اساسی دولت در اجرای شان نیز هست.

 این سیستم عمودی از بالا به پایین در توزیع اختیارات عمومی در سراسر جهان  از فضیلت سادگی ظریفی برخوردار است. این سیستم هم چنین دارای پیامدهای واقعی- جهانی است که عمیقا تمام بشریت، تمامی جوامع انسانی و همه موجودات انسانی را تحت تاثیر قرار می دهد.

 این سیستم، اولویت را به منافع شخصی دولت ها آنگونه که از سوی حکومتها تعیین میگردد، میبخشد. تعامل میان آن ها آنجاکه که میان منافع شخصی متعارض آنها در پوشش موافقتنامه های ویژه، سازشی برقرار میشود. آنها ضرورتی نمی بینند منافع مشترکی را مورد ملاحظه قرار بدهند که ممکن است  بر منافع شخصی شان  سبقت جوید. حقوق بین الملل تنها می تواند از رهگذر ابزارهایی که خود دولت ها نسبت به آن ها رضایت داده اند و یا در غیر این صورت، نهایتا از طریق توسل به زور، با  شرایطی که حقوق بین الملل برای توسل به زور وضع کرده است نسبت به دولت ها اجرا شود.

پیامدهای دنیای_واقعی سیستم در تاریخ دو قرن اخیر برای همگان قابل مشاهده هستند. در مقایسه با وضعیت بشر در سراسر تاریخ بشریت، به لحاظ کیفیت زندگی موجودات انسانی در هرجایی، زندگی بشر به انحای مختلف و به نحو چشم گیری پیشرفت کرده است، هر چند که این پیشرفت با نابرابری مستمر و افراطی توزیع شده است.

با این حال تجربه جهانی در قرن بیستم، ابعاد ناپیدا و تاریک سیستم را آشکار کرده است. وحشت ناشی از دو جنگ جهانی و جنگهای بی شمار دیگر، سوء استفاده گسترده از قدرت عمومی توسط حکومت ها به منظور سرکوب و استثمار مردم خودشان و در معرض تبعیض، اخراج و حتی محکوم به مرگ ساختن  مردمانی که بومی سرزمین شان هستند و یا کسانی که به عنوان دشمنان داخلی دولت تلقی می شوند، نادیده گرفتن منافع مشترک بشریت،  رها کردن خیر مشترک بشریت، به ویژه در تباه ساختن جهان طبیعی تا آن جا که تهدید کننده حیات و نیک بختی خود بشریت است.

***

 در بررسی شکل گیری یک جامعه ملی خاص، به لحاظ اکتشافی تفکیک بین سه جنبه یا خط سیر، مفید فایده است. ۱. قانون اساسی آرمانی که حاوی ایده هایی است که توزیع قدرت عمومی را تشریح و توجیه می کند از قبیل  ایده های کمونیست، لیبرال دمکراسی یا ایده های حاکمیت دینی ۲. قانون اساسی واقعی،  فعالیت روزمره واقعی در جامعه از قبیل واقعیت توزیع و اجرای قدرت عمومی در هر مقطع زمانی مشخص است. ۳. قانون اساسی موضوعه، پل ارتباطی بین قوانین اساسی آرمانی و واقعی است که  ایده های قانون اساسی آرمانی که در فعالیت های روزمره جامعه، به ویژه در سیاست های اش تجلی می یابند را به منظور حفظ منافع عمومی و خیر مشترک جامعه، اعمال و اجرا می کنند.

اِعمال چنین تجزیه و تحلیلی برای جامعه بین المللی این فرصت را مهیا می سازد تا چرایی فروپاشی حکومت جهانی را درک کنیم. قانون اساسی واقعیِ جامعه بین المللی، دیگر در قانون های اساسی آرمانی  و  حقوقی اش نمود پیدا نمی کند. توزیع و اجرای قدرت در جامعه بین المللی در حال حاضر بسیار پیچیده تر از توزیع قدرت  بین دولت ها است.

 فعالیت جنون آمیز دنیای در حال جهانی شدن، حکومت ها را به پدیده هایی شبه_ وابسته تبدیل کرده است، فعالیت های دولت ها به شدت توسط فعالیت های جتماعی تعیین می شوند که بسیار فراتر از آن ها است. فعالیت های دولت ها ممکن است هنوز تیتر اول روزنامه ها و برنامه های خبری تلویزیونی باشد زیرا می‌تواند با رفتار سیاستمداران فردی برای ساختن داستان‌های نمایشی مرتبط باشد.. اما حکومت ها خود کاملا از وابستگی شان به سیستم ها و  ساختارهای خارجی قدرت اگاه هستند که اکنون فراتر از دایره کنترل شان قرار دارند.

 هدف اولیه قانون اساسی واقعی جامعه بین المللی، بشریت است که در همه جوامع انسانی و همه موجودات انسانی را فی المجموع در بر می گیرد و هدف غایی آن هم هر جامعه انسانی منفرد است که خانواده و هر موجود انسانی فردی را در بر می گیرد. به عباراتی دیگر یکی و بسیاری.

بین این دو، لایه های نامتناهی از فعالیت انسانی جدای از فعالیت حکومتها وجود دارد.فعالیت  ادیان جهانی ممکن است هر جایی تاثیر گذار باشند. علوم طبیعی، ریاضیات، فلسفه و  فرهنگ اعلا، ذاتا جهانی هستند.

 صدها سازمان بین الدولی از قبیل سازمان ملل متحد و  کارگزاری های تخصصی اش و نیز کارگزاری های آنها وجود دارد. سازمان هایی که فعالیت های قضایی، قانونگذاری و اجرایی شان، جمعی هستند، یعنی به عبارتی آن فعالیت ها صرفا ادامه دیپلماسی از طرق دیگر نیستند.   خدمات مدنی بین المللی وسیعی وجود دارند که به سازمان های شان وفادار هستند و نه به هیچ دولتی.

بنابراین انبوهی از فعالیت های اقتصادی وجود دارد که توسط بازیگران اقتصادی انجام می شوند که ممکن است در  بیشتر از یک سیستم حقوقی داخلی مستقر باشند، و فعالیت های روزمره شان ممکن است به وسیله انبوهی از سیستم های حقوق ملی رقیب اداره شوند و نیز تعداد غیرقابل شمارشی از سازمان های بین المللی غیر دولتی وجود دارند که آزادانه و رها از هر قید و بندی، جامعه مدنی بین المللی را تشکیل می دهند و به دنبال تغییر دیدگاه ها یا ترویج منافع خاصی هستند. و نیز رسانه های اجتماعی وجود دارند که بی اعتنا به فرهنگ ها و آرمانهای سنتی، هم در سطح جهانی و هم در سطح ملی در شکل دهی دیدگاهها و رویکردها، نقش دارند.

 پس از آن دولت ها و به اصطلاح حکومت هایی وجود دارند که فعالیت های شان ممکن است به ویژه از رهگذر دیپلماسی و جنگ در هر جایی از جهان تاثیر گذار باشند. و دولت ها دارای سیستم های حقوقی ملی که صلاحیت شان اصولا محدود به قلمرو ملی شان است، اما ممکن است با استناد به ملیت افراد و یا شرکت های مربوطه و یا به دلیل تاثیرات داخلی رویدادهای خارجی و  تعاملات خارجی، در عمل صلاحیت شان را برای تحت پوش قرار دادن رویدادهای و تعاملات خارجی گسترش دهند.

پیامد قابل توجه همه اینها این است که اکنون دنیای انسانی در معنای واقعی، دنیایی بی قانون است اما نه صرفا به خاطر  فراوانی نقض های حقوق بین الملل، بلکه بدین خاطر  که  زمین لم یزرع حقوقی وجود دارد که کسانی که به نحوی درگیر  رویدادها و تعاملات ان هستند می توانند در میان سیستم های حقوقی رقیب و  متعارض، آن سیستم هایی را انتخاب و گزینش کنند که  برای تحقق اهداف شان مناسب هستند. همچنین رویدادها و تعاملات بی شماری وجود دارند که در خلائی حقوقی، بدون هر ارتباط روشنی با هر سیستم حقوقی روی می دهند. زمانی  که دولتی به صورت مستقیم درگیر رویداد و یا تعامل مشخصی نیست حقوق بین الملل هم مستقیما اعمال نمی شود.

درسی که از تجربه قانون اساسی ملی گرفته می شود این است که جامعه، اهمیت قانون اساسی حقوقی خود را از رهگذر تعامل بین آرمان های  متغیر در قانون اساسی آرمانی اش واقعیتِ هر دم در حال تغییر قانون اساسی واقعی اش توسعه می دهد. این امر ممکن است در یک دوره زمانی قابل ملاحظه روی دهد، همانند مورد بریتانیا یا که ممکن است به واسطه رویدادهای انقلابی برانگیخته شود، شبیه موارد فرانسه یا روسیه  یا چین.

***

 این امر در جریان ساخت مدل عمودی حقوق بین الملل در اواخر قرن هجدهم میلادی رخ داده است. ایده حاکمیت داخلی جامعه ملی به ویژه در پادشاهی های های مطلقه اروپا،  با ظهور الگاریشی تعدادی از قدرت های اروپایی با منافع جهانی خودخواهانه در ارتباط بود. ایده وحدت بشریت مصر و روم باستان به عنوان جامعه طبیعی که توسط بنیانگذاران اسپانیایی حقوق مدرن ملتها به عاریت گرفته شد، حقیقتا، در لبه سقوط قرار گرفته است.

ابتدئا در زبان انگلیسی، متعاقب پیشنهاد مطرح شده توسط جرمی بنتام در سال ۱۷۸۹  به منظور تایید این که حقوق بین الملل متمایز و متفاوت از حقوق ملی است،  عبارت حقوق بین الملل جایگزین حقوق ملتها شد.

 ممکن است امیدوار باشیم که طرح و ایجاد  قانون اساسی جدیدی برای جامعه بین المللی نیازمند رخ دادن جنگ جهانی سوم نباشد. ممکن است امیدوار باشیم که  ایده های مربوط به خیرهای مشترک و خیر مشترکی که در وجدان جهانی در حال ظهور هستند، خلائی که در ساختار ایده ال جامعه بین المللی وجود دارد را به وسیله برانگیختن شناسایی اندوهبار چالش هایی پر کند که بقا و رفاه بشریت را تهدید می کنند. این ایده ها ممکن است با طرح مدل جدیدی از حقوق بین الملل به عنوان حقوق واقعی یک جامعه بین الملل واقعی که تحت لوای حاکمیت بین المللیِ واقعی قانون قرار دارد با واقعیت جنون آمیز  دنیای انسانی معاصر در تعامل قرار گیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *