بازآرایی حقوق بین الملل از زاویه دید آموزه‌های گاندی       

به نام خدا

بازآرایی حقوق بین الملل از زاویه دید آموزه های گاندی

                                                        بخش اول

ترجمه و تحقیق:حامد ملکی پور

فرآیند صدور قطعنامه ی مصوب مجمع عمومی [۱] با معرفی روز دوم اکتبر به عنوان «روز بین المللی عدم خشونت»[۲] و متصف کردن عدم خشونت[۳] در این قطعنامه به یک اصل، بی تردید نمی تواند قرین و قریب به نام «موهانداس کارمچاند گاندی» متولد دوم اکتبر ۱۸۶۹ نباشد. هم چنانکه قطعنامه مصوب شورای حقوق بشر[۴] با عنوان پنل روز بین المللی نلسون ماندلا، خلف صدق گاندی در استمرار میراث ماندگار عدم خشونت نیز نشانه ای روشن از نفوذ و وجود نوعی نگاه مبتنی بر محور انسانی کردن تدریجی حقوق بین الملل نوین در جامعه ی بین المللی است. گاندی، اما آموزه هایی جهان شمول، پراگماتیک و مبین توصیف جدیدی از قرارداد اجتماعی بین المللی دارد که می ارزد در این نوشتار کوتاه، فقط جهت فتح بابی ملیح به آن پرداخت وبا عینک گاندی صرفا از جهت آشنایی، به مسایل و چالش های روز حقوق بین الملل نگریست . آنچه یادآوری آن ضروری به نظر می رسد سنخ و پارادایم کاملا متفاوت فلسفه ی عدم خشونت گاندی است چنانکه درک آن، اتمسفر ذهنی خاص خود را می طلبد و الا بدون مبالغه می توان گفت که فهم درونمایه و ذات ایده های او برای یک ذهن نامأنوس امری دشوار است. لذا نگارنده ی متن حاضر،در ابتدا می کوشد که مخاطب گرانمایه را هر چند اندک با قاموس واژگان کلیدی نگاه گاندیستی آشنا نماید.اما پیشاپیش تذکر یک نکته ضروری است:گاندی یک قدیس یا فرشته نبوده است .گاندی همچون ما یک انسان بوده ولی همچون اکثریت ما نزیسته است .او زیستن خردمندانه را انتخاب کرده و هیچ گاه از نقد و چالش به دور نبوده است و شاید همین او را شخصیتی هیجان انگیز می نماید .

آهیمسا[۵] قاعده ی طلایی:

آهیمسا به معنی عدم خشونت است و گاندی دلیل شور بختی و ناکامی های انسان را کاهش تدریجی اعتقاد به عدم خشونت می داند. آنچه بر کل نگاه و ذهن و اقدام گاندی سایه افکنده و فرآیند نیرومند سازی جامعه ی مدنی را از طریق نافرمانی مدنی رهبری می کند، آهیمسا است.گاندی البته همه چیز را از فرد آغاز می کند .

عدم خشونت روش زندگی و راهی برای درک مدیریت رابطه ی بین انسان ها است[۶]. قاعده ای رفتاری که با صلح پرستی [۷] به شکل فراگیری متفاوت است.

عدم خشونت، امروزه دیگر یک تاکتیک مقاومت ساده نیست بلکه در پرتوی نوگاندی گری امروزی، یک انتخاب عقلانی است که به طور جدی قابلیت آن را دارد که ابتکاری دموکراتیک با تأکید بر حقوق بشر به حساب آید.

ساتیاگراها[۸]:

در معنای عام «ساتیا» به معنای حقیقت و «اگراها» به معنی استواری و پافشاری است پس ساتیاگراها یعنی پافشاری بر حقیقت .به طور اخص گاندی نافرمانی در مقابل قوانینی را که ناعادلانه هستند، ساتیاگراها نامید. در نظر او، نافرمانی مدنی، وسیله ای خالی از خشونت، برای یافتن حقیقت است.[۹] گرچه با تدقیق بیشتر، مفاهیم ساتیاگراها و نافرمانی مدنی در چارچوب ایده ی گاندیستی، کاملا یکی نیست، زیرا گاندی با تأکید بر اخلاق مدنی، «ساتیاگراها» را جستجوی «حقیقت»[۱۰] از طریق «آهیمسا» می داند و با ایجاد پیوستگی بین این سه مفهوم، گونه ای کثرت گرایی مذهبی و رواداری را می آموزد.

و هم اکنون ساتیاگراها، یک روش است که از «درون» و «خود» افراد انسانی آغاز می شود و ظرفیت آن را دارد که بین حقیقت (ساتیا) و واقعیت (سات) پیوندی ناگسستنی ایجاد کند. در این پارادایم، اتحاد خلاق تنوع ها، مستلزم دموکراسی و توانمند سازی جامعه‌ی مدنی جهانی است.[۱۱]

در این اثنا، ادراک یک گزاره، بسیار ارزشمند و کلیدی است. ساتیا گراها فراتر از نافرمانی مدنی، عدم همکاری، اعتصاب و روزه داری و راهپیمایی (چنانکه گاندی از آن ها به خوبی بهره می برد) جنبه‌ی پدیدار شناختی اغلب نادیده گرفته شده ای دارد و آن ایجاد نوعی «خود تحقق یافتگی اجتماعی»[۱۲] در انسان ها، به عنوان موضوع اصلی حقوق بین المللِ در حال تکوین، از طریق خویشتنداری فردی یا خود شکوفایی فردی [۱۳] است.

روشن تر آنکه، محتوای معنایی و کارکردی ساتیاگراها تعالی یافته است، آنچنانکه هیچ تغییری و هیچ پایبندی به اصول بنیادین حقوق بشر اتفاق نخواهد افتاد، مگر آنکه «خود» و «درون» فردی به گونه ای تربیت یافته باشد که بتواند تقید و نگاهداشت آن اصول را در عمل و رویه اجرا کند و فلسفه ی گاندیستی را باید از این نقطه آغاز نمود و با آن افق دید نگریست. و این همان مقصود گاندی است که گفت «تغییری باش که می خواهی در جهان ببینی»[۱۴] از این رو موضوعات عدالت جهانی و گفت و گوی تمدن ها ضمن پذیرش تنوع صلح آمیز که از پیش نیازهای حقوق همبستگی است، در این فلسفه می گنجد و دارای راهکار است.

سواراج[۱۵]:

یکی از مفاهیم رابط زاویه دید گاندیستی با حقوق بین الملل، «سواراج» است. سواراج یعنی خود مختاری انسان ها که از مبانی دموکراسی امروز است ، به گفته ی رامین جهانبگلو: «فکر نمی کنم وقتی که می گویم دریافت گاندی از سیاست مبتنی بر ایده ی “شهروند فعال”، ارزشمندی و اهمیت تعهد مدنی و رایزنی جمعی است، چندان از حقیقت فلسفه ی او دور شده باشیم.»[۱۶] و این تحلیل پشتوانه ی جریان فکری سواراج است.

گاندی ذیل خودمختاری، حامی دولت محدود بود. دولت محدود او نه با لیبرالیسم و نه با آنارشیسم قابل توجیه است. او حرکت از حکومت دموکراسی به سمت حکومت قانون[۱۷] را با طریقیت حقوق بنیادین بشر با سواراج همراه می نمود، خود مختاری و حق تعیین سرنوشت برای همگان باید تجربه شود و البته با عدم خشونت و اگر درست است که دادگاه های نورنبرگ، یوگسلاوی سابق، رواندا، حادثه هیروشیما و اردوگاه آشویتس نشانی از یک واقعیت تلخ دارند و آن جایگزینی خشونت با عدم خشونت است اما همه در برابر ایده آل های نظری و عملی گاندی ناشنوا نیستند. ماندلا در آفریقای جنوبی، مارتین لوترکینگ در آمریکا، دالایی لاما در تبت، واتسلاو هاول در چک و بسیاری دیگر مثال نقض غلبه ی خشونت و پیام آور ارائه تعاریف جدیدی از استانداردهای اخلاقی جهانشمول هستند و مهم تر آنکه این ها همه مدل های تمرینی فلسفه ی گاندی بر شمرده می شوند.

سارودایا[۱۸]:

این مفهوم کلیدی در اندیشه ی گاندی از دو واژه سانسکریت «همه»[۱۹]و «بیداری و توسعه »[۲۰]به وجود آمده است و معنی آن «خوشبختی همگانی »است .به نظر نگارنده آنچه که می تواند تا حدی برخی انتقادها به گاندی در خصوص عدم موضع گیری قاطع او در مورد طبقه نجس ها یا لمس ناپذیر ها در هند را توضیح دهد همین اصل در اندیشه گاندی است .گاندی با این مفهوم تاکید بر برابری و در واقع عدالت توزیعی دارد .گاندی نه به شکلی کاملا سوسیالیستی و نه همراه با نفع گرایی نظام سرمایه داری غرب،حداقل های بنیادین را برای همگان به عنوان خیر عمومی مطالبه می کرد.گاندی با سارودایا،نه خوشبختی یک گروه خاص بلکه خوشبختی را برآیندی از خوشبختی همه افراد انسانی می دانست و در این خصوص تاکیدات و نظرگاه اقتصادی ویژه خود را داشت .

 

آموزه های گاندی از زاویه دید رهیافت ایده آلیستی

در برابر حقوق بین الملل موجود[۲۱] که پوزیتیویستی و مبتنی بر رهیافت رئالیستی و حقوق موضوعه است، در رهیافت ایده آلیستی، حقوق بین الملل، حقوقی در حال تکوین و انسان محور  است. به این معنا که دولت ها و سازمان های بین المللی دیگر تابعان منحصر به فرد حقوق بین الملل نیستند [۲۲]بلکه بشریت و کرامت انسانی موضوع اصلی خواهد بود و لذا عدالت و موازین بشر دوستانه محوریت پیدا می کند. نگاه های حقوق موجود همچنان در سایه مصلحت های حقوقی و سیاسی در برابر رویکرد انسان محور تاب آورده اند . به عنوان نمونه نظرمشورتی دیوان بین المللی دادگستری راجع به تهدید یا توسل به سلاح های هسته ای (۱۹۹۶) ذیل مفهوم دفاع مشروع جهت بقای دولتها و نیز رای دیوان در قضیه آلمان و ایتالیا با ارجح دانستن مصونیت قضایی دولت خارجی (۲۰۱۲)علیرغم وجود بحث قواعد آمره،به واقع مثبت وجود ضرورت های حیاتی درحقوق بین الملل با رویکردی ایده آلیستی هستند و در نتیجه زمان استفاده ی حقوق بین الملل از جعبه ابزار های فکری و فلسفی خود برای نیل به حقوق مطلوب بین المللی فرا رسیده است .مسلما یکی از آن ابزار های مفید ،سازنده و پیش برنده، آموزه های انسان مدارانه گاندی است . خوانشی جدید از فلسفه و تکنیک های گاندی می تواند حداقل در حیطه ی نظری ما را به یک بازآرایی حقوق بین الملل از منظری متفاوت برساند.قطعا همه ی دعواها بر سر دستیابی به حقیقت است .چنانکه در همین آرای مورد اشاره، «حقیقت» از زاویه دید افرادی چون قاضی ترینداد با لحاظ اصالت و برتری قاعده آمره با نگاهی حقوق بشری،متفاوت از یافته های دیوان تعریف می شود.واقعا کدام راه حل، همکاری و همزیستی مسوولانه برای تفوق عدم خشونت در جامعه بین المللی را تقویت می کند؟تمام اهتمام گاندی یافتن «ساتیا» بود.

وجود یک تورم هنجاری در حقوق بین الملل و فربهی معاهدات و کنوانسیون های بین المللی در مواقع مدیریت بحران نتوانسته است یک پای لنگ اجرای حقوق بین الملل موضوعه را ترمیم کند.

بد نیست به مواد ۱۲ و ۱۵ میثاق بین المللی  حقوق اقتصادی اجتماعی فرهنگی و مواد ۲۵ و ۲۷ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر به عنوان تضمین های دسترسی برابر انسان ها و تحقق حق سلامت آن ها توجه کنیم. اما آیا در بحران همه گیری کرونا و توزیع عادلانه ی واکسن مطابق قطعنامه ۱۷ دسامبر ۲۰۲۰ سازمان ملل متحد[۲۳] و تأکیدات آن بر حقوق بشر و دسترسی به واکسن های کووید ۱۹ برای همه انسان ها عمل شد؟همچنان تعارض حقوق مالکیت فکری و استناد دولتها به موافقتنامه تریپس) (TRIPS و حقوق بین الملل بشر نیاز به حل و فصل مساله مسئولیت دارد حتی بدون ارتکاب و انتساب تخلف .  خوانش دوباره ی گاندی ضرورت دارد.

فلسفه ی گاندی با یادآوری دایره ی واژگانی ویژه ی خود، از این نظرگاه، مقوم رهیافتی ایده آلیستی برای حقوق بین الملل خواهد بود.آهیمسا،ساتیاگراها،سواراج و سارودایا همه  به لحاظ مفهومی یعنی پذیرای دیگران بودن،یعنی همبستگی،همزیستی و همکاری برای تبدیل ایده آل به رئال در جامعه ی بین المللی با تاکید بر انتشار وآموزش مبانی و مبادی عدالت به مثابه یک حقیقت جهانی از طریق برنامه عدم خشونت .

گاندی پلی ارتباطی بین خود[۲۴] (درون- ذات) هر انسان  وتحول اجتماعی برقرار می کند و به نوعی ثابت می کند که صرف ساختار مادی گرایانه و بدون زیر ساخت های تقویت شده ی خود اخلاقی و معنوی تکامل یافته، نمی توان حتی جامعه ی بین المللی قراردادی متفاوتی داشت. چنانکه دنیای بهتر بدون ارزش گذاری خودِ تحقق یافته هر انسان مبتنی بر آهیمسا و ساتیاگراها، توسط حقوق بین الملل موضوعه ساخته نخواهد شد.

پر کردن خلأ ساختار رئالیستی حقوق بین الملل با تدقیق در نقد گاندی بر تمدن مدرن شدنی است تا روایتی نو از حقوق بین الملل به دست آید.

سواراج گاندی می گوید چون تمدن مدرن از خود شناسی [۲۵] و خود حاکمیتی [۲۶] فاصله گرفته لذا کارایی لازم را برای تشکیل و ساخت نهادهای عادلانه ی جهانی ندارد.

در نظر گاندی، عبارت تعهد و وظیفه[۲۷] بیش یا حداقل هم اندازه ی حقوق [۲۸] مورد تأکید قرار گرفته است.گرچه گاندی هیچ گاه اعلامیه جهانی را ندید اما انگار که مواد ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ اعلامیه ی جهانی حقوق بشر برای گاندی جذابیت بیشتری داشته است. ضمن آنکه اصل بحث برانگیز منع سوء استفاده از حق و تجلی آن در ماده ی ۱۷ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر را نباید از حیطه ی انگاره های این چنینی گاندی دور دانست. از نظر گاندی حقوق واقعی، جنبه ای از اجرای وظیفه هاست.وظیفه نتیجه ی توجه به خود انسانی است .

ساتیاگراها یا استواری بر حقیقت، در حقوق بین الملل امروز به دنبال تکامل بحث «مسئولیت» است. یا شاید علت تأکید افراطی گاندی بر وظیفه موضوعیت اساسی بحث مسئولیت در حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی باشد و ایجاد تعهدی در برابر انسانیت و طبیعت.

گاندی و غایت شناسی در حقوق بین الملل

یکی از نکات کلیدی در رهیافت ایده آلیستی – گاندیستی حقوق بین الملل، بازآرایی، بازتعریف و بازشناسی فرجام و غایت [۱] حقوق بین الملل است. گویی گاهی حقوق بین الملل دچار فراموشی غم انگیزی در مورد غایت و کارکرد واقعی خود می شود. مسلما یکی از فرجام های غالب حقوق بین الملل جهانشمولی[۲]آن است. مفاهیم جهان گرایانه اما تأثیر اقناعی فراوانی در جامعه ی بین المللی دارد، تعریف غایت برای حقوق بین الملل می تواند آن را از انتقاد «بیش از حد قانونی بودن» رهایی بخشد. گاندی به همین دلیل ارزش بررسی دارد که می توان دریافت که چه عناصری از زندگی و فلسفه ی او، استعداد جهانی بودن و شدن را دارد. گرچه مطالعات سیستماتیک و جدی در مورد تأثیرات گاندی بر حقوق بین الملل نادر بوده است ولی این واقعیت را باید پذیرفت که در سیر زندگی اجتماعی و سیاسی، گاندی با مسائل حقوق بین الملل در بسیاری از موقعیت های روبرو بوده و بسیاری از اصولی که به آن ها پای بند شده و آرمان هایی که او از آن ها دفاع کرده است، بدون شک، تبدیل به اصولی در حقوق بین الملل شده اند و البته  که حقوقدان بودن او را نباید ناچیز انگاشت.

کاسکنمی[۳] بدبینانه، غایت حقوق بین الملل را حفظ نظام دولتی می داند و حقوق بین الملل امروزی را به عنوان یک پروژه ی مدرنیستی، یک طرح دولت ساز به شمار می آورد با یک معماری هنجاری و با شکوه، برای حفظ سیستم دولتی، فیلیپ آلوت[۴] با لحنی آرام تر حقوق بین الملل را تأمین کننده ی منافع عمومی جامعه ی بین المللی و نماینده ی خواسته های بالقوه و بالفعل همه ی نوع بشر و همه ی جوامع انسانی می داند. اما آنچه که می تواند به رفع خلاء غایت شناسی حقوق بین الملل کمک کند، شناسایی ظرفیت ها و پتانسیل های ارکان تشکیل دهنده ی فلسفه ی گاندی است.

برای پاسخ به  این که رهاورد گاندی برای فرجام حقوق بین الملل چیست، برخی نویسندگان بر ساتیاگراها متمرکز شده اند. ساتیاگراها بدوا، هر چند ابزار مؤثر تغییر اجتماعی و وسیله ای برای حل و فصل تنش های ملی هند بوده و ظاهرا با روش های سخت هنجاری حقوق بین الملل نمی تواند از فرآیندهای پوزیتیویستی آن عبور کند اما ماهیت اصلاح طلبانه و تحول خواه ساتیاگراها، با چاشنی نوگرایی و ذیل غایت جهانشمولی حقوق بین الملل، استعداد جهانی شدن را دارد زیرا حداقل وسیله ای است برای تأمین عدالت جهانی و توجیه منطقی این امر ممکن نیست جز این که پدیدار شناسی اجتماعی [۵] آن را بپذیریم. در سطور قبل گفتیم که ساتیاگراها استواری بر حقیقت است، حقیقت و پافشاری بر آن در ساتیاگراها در مقیاس جهانی همان دستیابی به عدالت است .بدین  معنا که ساتیاگراهای فردی و درونی گاندی، وقتی جنبه ی اجتماعی و حتی فرصت ظهور و بروز جهانی پیدا می کند که حقیقت مطلوب این فلسفه را عدالت جهانی بدانیم. آنگاه غایتی جهانشمول برای حقوق بین الملل تعریف کرده ایم به نام عدالت که همان حقیقت نهایی مورد خواست گاندی در ساتیا گراها است. جستجو برای حقیقت، جستجوی برای عدالت جهانی است، از طریق قواعد و فرآیندهای حقوق بین الملل: در واقع حقیقت به مثابه عدالت و عدالت به مثابه حقیقت .شاید تهیه گزارش های زایاس کارشناس مستقل شورای حقوق بشر تحت عنوان نظم بین المللی منصفانه و دموکراتیک هم در جست و جوی حقیقت یا همان نزدیک شدن به عدالت به عنوان پایه صلح بین المللی باشد .

ساتیاگراها در حقوق بین الملل نوین با رهیافتی ایده آلیستی، یک طرح جهان گرا است که می تواند حقوق بین الملل را تعالی بخشد. تعالی در قالب آرمان جدید، خودسازی انسان که انسانیت را به ارمغان می آورد. در واقع یک خود سازی بر مبنای اموزش و درونی کردن احترام به حقوق بشر به دور از تعصبات و یکجانبه گرایی در جامعه ی بین المللی به عنوان بخشی اساسی از خود آفرینی و خود تکاملی انسانی اتفاق می افتد.

حقوق بین الملل غایتی جهانشمول و ذیل حقیقتی واحد به نام عدالت را می یابد. گرچه طبیعتا ساتیاگراها به معنای اخص خود نیز مقاومت در برابر رویه های ناعادلانه ی جهانی را به همراه خواهد داشت.

رهیافت رئالیستی، آموزه های گاندی و مبانی حقوق بین المللی کیفری

امکان مقایسه ارزش ها و پایه های اساسی حقوق بین الملل کیفری با گاندیزم وجود دارد. علی رغم این که رابطه ی مستقیمی برقرار نمی شود ولی مفهوم و درونمایه ی خشونت پرهیزی گاندی اساس علمی و عملی برای عملکرد دادگاه کیفری بین المللی [۶] است. تناسب و تشابه جذابی در این مقوله به چشم می آید. هر دو (دادگاه و حقوق بین الملل کیفری) به عنوان ساتیاگراهای فلسفی (جویندگان حقیقت) به دنبال حذف مصونیت [۷] از طریق استفاده از روش های قضایی و پیگیریهای دادستانی هستند. دادگاه کیفری بین المللی عمل کننده ای بر مبنای اصل عدم خشونت است و نقش مهم در تبدیل جهان به مکانی امن تر دارد. رهیافت رئال حقوق بین الملل نیز علیرغم زمختی و واقع بینی رنج دهنده ی روح ایده آلیست ها،اکوسیستم مناسبی برای پرورش فلسفه ی گاندی است.

مبانی تشکیل دادگاه کیفری بین المللی با تأکید بر تلاش برای ایجاد یک نظم عادلانه جهانی، ریشه در اندیشه های عدم خشونت او دارد. با استفاده از امر قضاوت و دلایل حقوقی و با پیشبرد ارزش های گاندی، عدالت و عدم خشونت و با توسل به وجدان اخلاقی طرفین درگیر دراتهام انتسابی، به ترمیم عدالت انتقالی[۸] کمک می کند. دادگاه کیفری با تأکید بر حقیقت از طریق محکومیت یا تبرئه، گاندی و ایده های او را با حاکمیت قاعده ی طلائی عدم خشونت از طریق ایجاد نظم حقوق بین الملل کیفری طنین انداز می کند.

کوشش برای احیای زاویه دید گاندی،تا حدودی خلأ ادبیات حقوقی را در زمینه های پیش گفته پر می کند. علیرغم وجود پروژه های صلح سازی و عدالت ترمیمی و انتقالی از طریق رسیدگی قضایی، رابطه ی مفید و مؤثری با اصول اخلاقی فکری و عملی ارزش های گاندی هنوز برقرار نشده است. حمله های انتقادی بحران زا علیه دادگاه کیفری بین المللی و در واقع تهاجم به فلسفه ی عدالت بین المللی با توجه به جستجوی حقیقت عدالت از سوی دادگاه از طریق ایجاد صلح و برای  عدم خشونت تعجب آور نیست و این در حالی است که می توان از گاندی بهره گرفت و اثبات نمود که خشونت زودبازده است ولی عدم خشونت پایدار و ماندگار است و با جعبه ابزار فلسفه گاندی پاسخگوی بسیاری از نقد ها بر موجودیت این دادگاه بود . محکومیت افراد به دلیل ارتکاب جرائم مصداق اساسنامه رم  تنها وسیله ای برای رسیدن به هدف متعالی صلح و ایجاد مسئولیت عدم خشونت جهانی است.

حقوق بین الملل کیفری تحقق عقلانی و کارکردی حقیقت مطلوب گاندی در سطح جهانی است. قالبی غیر کلیشه ای در قالب اقدامی اخلاقی که مقصودی فراتر از صرفا مسئول دانستن افراد در برابر جرائم انتسابی و ارتکابی را پیگیری می نماید.

نهادهای حافظ صلح و نهاد های کیفری بین المللی با نگاه گاندیستی، صرفا درگیر جرائم نسل کشی، جنایت علیه بشریت و  جنایات جنگی و تجاوز نیستند، بلکه بازیگران ساتیاگراهی فعال در فرآیند ترویج و تعالی بخشی صلح و خشونت پرهیزی هستند. در واقع دادگاه با  خلق یک نیروی مبتنی بر عدم خشونت در مقابل خشونت ایجاد شده است. جاذبه ی این نهاد بین المللی برای اندیشه گاندی، خدشه ای است که تا حدودی به تفکر دولت محوری [۹] در حقوق بین الملل وارد می گردد. به این معنا که  پایداری و پایبندی به صلح دیگر در انحصار دولتها نیست و افراد انسانی ، سازمان های بین المللی و کنشگران مدنی  سازندگان و پایندگان واقعی آن می شوند. منطق دستیابی به حقیقت و رسیدن به احراز مسوولیت به دلیل عدم پرهیز از خشونت، قاعده مصونیت مقامات عالی سیاسی از محاکمه در دادگاه خارجی را نیز چالش پذیر خواهد کرد.قاعده ای که همچنان به دلیل رعایت اصل تساوی حاکمیت دولتها،نقض های فاحش حقوق بشری را بی پاسخ می گذارد.

گاندی و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات

از جمله ممیزات ادبیات گاندی و مستعد پرورش آن،کاربرد دکترین ساتیاگراها در حل تعارض منافع طرفین درگیر اختلاف می باشد.فرآیند شکل گیری ساتیاگراها مبتنی بر حل مساله است .فلسفه گاندی تا حدی بر مبنای بازی برد –برد تنظیم شده و به طور جدی از برد بر اساس زور و بازی با حاصل جمع صفر دوری جسته است .اصل برای گاندی مدیریت منابع تعارض است و حتی بدون تعارف در مواقعی بدون حل مساله فی نفسه .گاندی خشونت را محصول تحقیر و نادیده انگاری طرفین اختلاف می داند و با آهیمسا و ساتیاگراها و تکنیک های مربوط،مسایل را با نگاه مدیریت منافع و ایجاد فهم مشترک حل می کند.رسیدن به درک مشترک از راه دستیابی به حقیقت به کاهش بدفهمی ها و توهمات می انجامد و حل اختلاف را تسهیل می کند .

ساتیاگراها عموما به دنبال کشف و فهم عناصر اختلاف است و به واضح سازی و شناسایی منافع و علایق مشترک دو طرف می پردازد و همه ی این فرایند با نفی خشونت همراه است .گاندی با دکترین خود به دنبال تقویت نهاد های میانجی برای حل مسالمت آمیز اختلافات است .ترویج اصول مسالمت آمیز حل اختلاف،به نوعی بهزیستی بشر را در نبود جنگ تضمین می کند.

به هر حال آنچه که به نظر نگارنده در فلسفه عدم خشونت و ساتیاگراهای جهانی گاندی مطلوب است جنبه عملیاتی و کارکردی اندیشه های اوست .پیروزی های بزرگی را همفکران او در به دست اوردن عدالت در جوامع خود رقم زده اند و این یعنی استعداد گاندی برای تمرین دموکراسی در جامعه بین المللی .حداقل دریافت و برداشت از آموزه های گاندی سبب افزایش پهنای باند حقوق بین الملل و تنفس جدید در اکو سیستم آن است .

 

[1] Telo

[2] Universalism

[3] Martti Koskenniemi

[4] Philip Allott

[5] Socio- Phenomenology

[6] International Criminal Court

[7] Immunity

[8] Transitional Justice

[9] Statist

منابع

فارسی:

  1. جهانبگلو،رامین،گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت ،ترجمه ی هادی اسماعیل زاده ،تهران ،نشر نی ،چاپ چهارم،۱۳۸۸
  2. جهانبگلو،رامین،روح هند،ترجمه ی حسین فراستخواه،زهرا قیاسی،تهران،نشر نی،چاپ اول،۱۳۸۹
  3. جهانبگلو،رامین،عدم خشونت:فلسفه ای برای قرن ۲۱
  4. فلسفی،هدایت الله،سیر عقل در منظومه حقوق بین الملل،اصول اساسی روش شناسی حقوق بین الملل.تهران.فرهنگ نشر نو .چاپ اول ۱۳۹۶

انگلیسی:

BOOKS and ARTICLES:

 

  1. ChimnB.S. Chimni, The Self, Modern Civilization, and International Law: Learning from Mohandas Karamchand Gandhi’s Hind Swaraj or Indian Home RuleEuropean Journal of International Law, Volume 23, Issue 4, November 2012, Pages 1159–۱۱۷۳, https://doi.org/10.1093/ejil/chs075

2. Cohen, E.J. (2002). Gandhi’s Concept of Nonviolence in International Relations. Glendon Journal of International Studies۲. Retrieved from https://gjis.journals.yorku.ca/index.php/gjis/article/view/35145

3.Desierto.D.(2021). Equitable COVID Vaccine Distribution and Access: Enforcing International Legal Obligations under Economic, Social, and Cultural Rights and the Right to Development, https://www.ejiltalk.org/equitable-covid-vaccine-distribution-and-access-enforcing-international-legal-obligations-under-economic-social-and-cultural-rights-and-the-right-to-development/

4. Jahanbegloo R. Gandhi and the Global Satyagraha. Social Change. 2021;51(1):38-50. Doi:10.1177/0049085721993162

  1. Joseph.A.(2018). Gandhism and International Criminal Law. Philosophical Foundations of International Criminal Law: Correlating Thinkers Morten Bergsmo and Emiliano J. Buis,Editors, 2018 Torkel Opsahl Academic epublisher Brussels,Pages:545-562
  2. 6. Sreejith S.G. (2018) Gandhi and International Law: Satyagrahaas Universal Justice. In: Burra S., Rajesh Babu R. (eds) Locating India in the Contemporary International Legal Order. Springer, New Delhi. Https://doi.org/10.1007/978-81-322-3580-4_2

7. Weber, Thomas. (2001). Gandhian Philosophy, Conflict Resolution Theory and Practical Approaches to Negotiation. Journal of Peace Research – J PEACE RES. 38. 493-513. 10.1177/0022343301038004006.

 

 

 

 

 

[1] مصوب مجمع عمومی،۱۵ ژوئن ۲۰۰۷،قطعنامه شماره A/RES/61/271

[2] International  Day of Non Violence

[3] Principle of Non Violence

[4] قطعنامه ی مصوب شورای حقوق بشر، ۱۷ جولای ۲۰۱۲: A/HRC/RES/20/18

[5] Ahimsa

[6] جهانبگلو،رامین،عدم خشونت:فلسفه ای برای قرن ۲۱:

https://www.radiofarda.com/a/f3_nonviloence_philosophy_for_21_century/24544801.html

[7] Pacifism

[8] Satyagraha

[9] جهانبگلو،رامین،گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت ،ترجمه ی هادی اسماعیل زاده ،تهران ،نشر نی ،چاپ چهارم،۱۳۸۸،ص۷۳

[۱۰]Satya

[11]جهانبگلو،رامین،روح هند،ترجمه ی حسین فراستخواه،زهرا قیاسی،تهران،نشر نی،چاپ اول،۱۳۸۹،ص۵۶

[۱۲] Social Self Becoming

[13] Self Perfecting

[14] همان.ص۲۵

[۱۵]Swaraj

[16] همان. ص۳۲

[۱۷] Rule of Law

[18] Sarvodaya

[19] Sarva

[20] Udaya

[21] Lex Lata

[22] Lex Ferenda

[23] Human Rights and access to covid-19 vaccines   ۱۷/dec/2020 United Nations Human Rights office of the High Commissioner/ ohchr.

 [۲۴] self

[25] Self Knowledge

[26] Self Regulation

[27] Duty

[28] Rights

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *