تولد زیست‌بوم‌گرایی جهانی

تولد زیست‌بوم‌گرایی جهانی

یادی از سال ۱۹۷۲ و ثمرات (حقوقی) آن برای رابطۀ انسان و طبیعت

نوشتۀ Jasper Mührel

ترجمۀ فاطمه ایران‌نژاد پاریزی

دانشجوی دکتری حقوق بین‌الملل عمومی، دانشگاه علامه طباطبایی

ویراستار علمی

دکتر مهشید اجلی لاهیجی، پژوهشگر حقوق بین‌الملل

پنجاه سال پیش، حداقل سه رویداد به وقوع پیوست که تأثیری عمده و پایدار بر رابطۀ (حقوقی) انسان و طبیعت داشت. انتشار عکس «مرمر آبی»، انتشار گزارش باشگاه رم تحت عنوان «محدودیت‌های رشد»، و کنفرانس سازمان ملل متحد راجع به محیط‌زیست انسانی (کنفرانس استکهلم)، برای اولین‌بار آسیب‌پذیری طبیعت و وابستگی انسان به محیط‌زیست طبیعی خود را در مقیاسی جهانی آشکار کرد. در همین اثنا، این سه رویداد، منادی مرحلۀ جدیدی در عصر انسان شدند که مشخصۀ آن احساس مسئولیت جهانی انسان در قبال محیط‌زیست طبیعی بود، و این سال ۱۹۷۲ را به سالی سرنوشت‌ساز برای رابطۀ میان انسان و طبیعت، و به ویژه برای حقوق بین‌الملل محیط‌زیست تبدیل کرد. پنجاه سال بعد، در دوم و سوم ژوئن ۲۰۲۲، نشست بین‌المللی محیط‌زیستی «استکهلم+۵۰: سیاره‌ای سالم برای بهروزی همگان ــ مسئولیت ما، فرصت ما»، که توسط سازمان ملل متحد در «دهۀ اقدام» گنجانده شده بود، در پایتخت سوئد برگزار شد. هدف آن بزرگداشت کنفرانس ۱۹۷۲ استکهلم و تسریع در اجرا و پیشرفت حقوق بین‌الملل محیط‌زیست و اقدامات مرتبط با آن بود. این مناسبت، فرصتی برای بازنگریستن به مراحل آغازین زیست‌بوم‌گرایی جهانی و بررسی وضعیت ۵۰ سال گذشتۀ آن فراهم کرد.

مرمر آبی: سیاره‌ای فانی

با تولید نخستین نقشه‌های کروی از سطح زمین در خاک اروپا، در آغاز دوران مدرن در قرن پانزدهم، فصل جدیدی در رابطۀ میان انسان و طبیعت در مغرب‌زمین آغاز شد. در حالی که انسان قبلاً خود را به عنوان بخشی از طبیعتِ تحت فرمان خدا می‌دید، این نقشه‌های کروی از زمین، جهان را به صورت مدلی کروی و گوی‌سان و در نتیجه به عنوان جسمی مادی و ملموس ارائه کرد؛ جسمی که می‌توان راجع به آن تأمل نمود، مورد کاوش قرار داد و آن‌گاه توسط سوژۀ انسانی تصاحب کرد و مورد بهره‌برداری قرار داد (نک. این‌جا). در همان زمان، حقوق بین‌الملل با تسهیل دسترسی و تخصیص قلمرو و مشروعیت بخشیدن به بهره‌کشی استعماری از انسان و طبیعت، شروع به تحکیم حقوقی این جهان‌بینی کرد، چنان‌که به عنوان مثال، در پیمان ۱۴۹۴ توردسیلاس یا کتاب «آزادی دریاها» نوشتۀ هوگو گروسیوس در ۱۶۰۹ می‌توان دید (نک. این‌جا).

نیم هزاره بعد، در ۷ دسامبر ۱۹۷۲، آپولو ۱۷ ناسا در مأموریت خود، تصویر «مرمر آبی» را ارسال نمود؛ نخستین عکسی که کل سیاره زمین را به طور کامل و واضح نشان می‌داد. درست مانند نقشه‌های کروی زمین که در قرن پانزدهم ساخته شده بود، این تصویر نیز زمین را به عنوان جسمی قابل تشخیص و ملموس نشان داد. با وجود این، به واسطۀ افزایش شواهد علمی دال بر تخریب محیط‌زیست و متعاقباً با افزایش فعالیت‌های محیط‌زیست‌گرایانه در دهۀ ۱۹۶۰، این تصویر در آن زمان به نمادی برای بهره‌برداری از سیارۀ زمین تبدیل نشد، بلکه برعکس، به تصویری تبدیل شد که فانی بودن، شکنندگی و آسیب‌پذیری زمین را نشان می‌داد. به تعبیر پتسکو: «در این تصویر، تمام سیارۀ ما ناگهان در برابر ظلمت بیکران کیهان، کوچک، آسیب‌پذیر و به طرزی باورنکردنی تنها به نظر می‌رسید. همچنین به گونه‌ای کامل به نظر می‌رسید که گویی هیچ نقشه‌ای نمی‌توانست آن را به تصویر کشد. می‌شد منازعات منطقه‌ای و کشمکش‌های بیهوده را در مقایسه با خطرات ‌زیست‌محیطی که همۀ بشریت را تهدید می‌کرد و گرداگرد این مرمر شکننده‌گون می‌چرخید، ناچیز شمرد و نادیده گرفت». از چنین منظری، این عکس به وضوح جدایی تصنعی میان انسان و طبیعت و خودبرتربینی انسان را که تا آن زمان بر رابطۀ میان انسان و طبیعت حاکم بود، بی‌اعتبار کرد.

محدودیت‌های رشد: فشار آوردن بر مرزهای سیاره‌ای

چند ماه پیش از آنکه مأموریت آپولو ۱۷، تصویر سنگ مرمر آبی را ارسال کند، باشگاه رم گزارش خود را تحت عنوان «محدودیت‌های رشد» منتشر نمود که، در مورد تأثیر سیاست‌های اقتصادی و صنعتی بر زندگی آینده روی زمین هشدار می‌داد. به بیان دقیق‌تر، تیم پژوهشگران محاسبه کردند که چنان‌چه روند رشد جمعیت جهان، صنعتی‌شدن، آلودگی، تولید مواد غذایی و کاهش منابع، همچنان بدون تغییر ادامه یابد، محدودیت‌های رشد در روی زمین، تا پیش از سال ۲۰۷۲ پدیدار خواهد شد (ص ۲۳). به عنوان یک گزارش مبتنی بر اعداد و ارقام در خصوص تأثیر فعالیت‌های انسانی، که توسط چندین دانشمند بسیار معتبر گردآوری شد و توجه رسانه‌ها را به خود جلب نمود و به چندین زبان منتشر شد، گزارش «محدودیت‌های رشد» موجب شد سیاستگذاران و جامعۀ مدنی، بازاندیشی‌هایی داشته باشند و به این آگاهی برسند که برای فعالیت‌های انسان محدویت‌هایی وجود دارد. حتی اگر برخی از پیش‌بینی‌های این گزارش به واقعیت بدل نشده باشد یا همچنان راجع به آنها مناقشاتی وجود داشته باشد، پیام اصلی این گزارش به همان اندازه که در سال ۱۹۷۲ اهمیت داشت، همچنان درست است. همان‌طور که به واسطۀ مفهوم علمی امروزین مرزهای سیاره‌ای ــ که متأثر از گزارش سال ۱۹۷۲ است ــ نشان داده می‌شود، فعالیت‌های انسانی در حال رشد و گسترش، در حال عبور از آستانه‌های اصلی زیست‌محیطی است و در نتیجه از فضای امن فعالیت خود دور می‌شود.

استکهلم ۱۹۷۲ و پیدایش‌ حقوق بین‌الملل محیط‌زیست مدرن

مهم‌ترین رویداد سال ۱۹۷۲ در رابطه با حقوق و سیاست بین‌الملل محیط‌زیست، در استکهلم به وقع پیوست. کنفرانس سازمان ملل متحد راجع به محیط‌زیست انسانی، اولین کنفرانس بین‌المللی بود که محیط‌زیست طبیعی را به موضوعی مهم و درخور توجه بدل کرد، که در نهایت به پذیرش اعلامیه‌‌ای مشتمل بر ۲۶ اصل، و همچنین تشکیل برنامۀ محیط‌زیست سازمان ملل متحد (UNEP) منجر شد و در عین حال موجب شد که سیاستگذاران، ارتباط میان انسان و طبیعت را مورد بازاندیشی قرار دهند. مقدمۀ اعلامیۀ استکلهم تصدیق می‌کند که نوع بشر «آفریده و آفرینندۀ محیط‌زیست خویش است»، و «این قدرت را به دست آورده که محیط‌زیست خود را به طرق بی‌شمار و در مقیاسی بی‌سابقه تغییر دهد» (بند ۱) و «می‌تواند آسیب‌های بسیار زیاد و جبران‌ناپذیر به محیط‌زیست زمین وارد کند، محیطی که زندگی و رفاه ما بدان وابسته است» (بند ۶). اصل یکم این اعلامیه، نخستین مقررۀ بین‌المللی بود که در صدد وضع یک حق بشری برای برخورداری از محیط‌زیست سالم برمی‌آمد و بر «مسئولیت انسان در حفاظت و آبادانی محیط‌زیست برای نسل‌های کنونی و آینده» تأکید می‌کرد.

برخلاف صد سال گذشته، حقوق و سیاست بین‌الملل محیط‌زیست، دیگر حمایت از محیط‌زیست را صرفاً با هدف تضمین بهره‌برداری اقتصادی پایدار توجیه نمی‌کرد. در عوض، این رویکرد آغاز شد که طبیعت به عنوان زیستگاهی حیاتی به رسمیت شناخته شود که شرایط سالم آن، زمینۀ اصلی زندگی، سلامت و بهزیستی بشر را فراهم می‌کند. در این زمینه، کنفرانس استکهلم، پیام‌آور آغاز دوره‌ای شد که در طول آن، جامعۀ بین‌المللی چندین معاهدۀ بین‌المللی راجع به حفاظت از محیط‌زیست منعقد نمود و با موفقیت به برخی از مشکلات عمدۀ جهانی در زمینۀ محیط‌زیست مانند تخریب لایۀ اوزون پرداخت. نوع بشر دریافت که تخریب لایۀ اوزون، تأثیری نامطلوب بر محیط طبیعی دارد و اقدامات مقتضی را آغاز نمود.

مرحلۀ سوم عصر بشر و بشرمداری موجود

در چنین ‌زمینه‌ای، کنفرانس استکهلم همچنین پیام‌آور مرحلۀ جدیدی از عصر بشر شد. با انقلاب صنعتی و به ویژه استفادۀ گسترده از سوخت‌های فسیلی در آن دوران، جهان وارد دورۀ عصر بشر شده بود؛ دورۀ زمین‌شناسی جدیدی که در آن بشریت به نیروی اصلی زمین‌شناسی تبدیل شده است. (نک. اینجا. ص ۱۷ به بعد). پس از جنگ جهانی دوم، رشد سریع اقتصادی و رشد سریع جمعیت، در کنار افزایش تصاعدی مصرف و حمل‌ونقل، به بالا رفتن شدید تأثیر انسان بر طبیعت منجر شد که زمین را وارد مرحله دوم عصر بشر نمود (این‌جا، صفحات ۶۱۷ به بعد). در سال ۱۹۷۲، کنفرانس استکهلم به عنوان اولین تلاش جهت «ایجاد نظام‌های حکمرانی جهانی برای مدیریت رابطۀ بشریت با سیستم زمین» (این‌جا، ص ۸۵۶) نشانگر آغاز مرحلۀ سوم و کنونی عصر انسان بود؛ دوره‌ای که مشخصۀ آن وجود یک «وجدان اکولوژیک مدرن برای سیاره زمین» است (این‌جا، ص ۸۴۵) و ویژگی آن این است که تلاش‌های جهانی فزاینده‌ای برای مدیریت و کاهش تأثیر انسان بر طبیعت انجام می‌شود.

علی‌رغم این پیشرفت‌های قابل توجه در استکهلم، این کنفرانس به تغییری ریشه‌ای در رابطۀ انسان و طبیعت منجر نشد، بلکه آشکارا همچنان انسان‌محور باقی ماند. چنین موضوعی، از جمله، در نامگذاری عنوان کنفرانس و همچنین در بند ۵ مقدمۀ اعلامیه مشهود است، که اعلام می‌کند «در میان تمامی امور موجود در جهان، انسان‌ها گرانبهاترین هستند» و همچنین اصل ۱ نیز مؤید رویکرد بشرمدارانه است، که بر مسئولیت انسان در زمینۀ حفاظت و آبادانی محیط‌زیست «برای نسل‌های کنونی و آینده» تأکید می‌کند. به طور خلاصه، ارزش طبیعت، ارزشی ابزارگرایانه باقی ‌ماند، محیطی که به عنوان تأمین‌کنندۀ خدمات برای سلامتی و بهزیستی انسان تلقی می‌شود. همزمان، در سال ۱۹۷۲، کریستوفر استون با مقالۀ بدیع و نوآورانۀ خود راجع به حقوق طبیعت، منادی سرآغاز تفکر حقوقی غیر انسان‌محور شد. از سال ۱۹۷۲، ارزش ذاتی طبیعت صرفاً گاهی اوقات در معاهدات بین‌المللی زیست‌محیطی به رسمیت شناخته شده است (به عنوان مثال، مراجعه کنید به مقدمۀ کنوانسیون برن ۱۹۷۹، مقدمۀ کنوانسیون تنوع زیستی ۱۹۹۲ و مقدمۀ موافقتنامۀ پاریس ۲۰۱۵). از این رو، حقوق بین‌الملل محیط‌زیست عمدتاً انسان‌محور باقی مانده است، همان‌طور که می‌توان این موضوع را در بسیاری از مفاد معاهدات بین‌المللی محیط‌زیست، مفاد مرتبط با حقوق بشر موجود و در حال ظهور در ارتباط با محیط‌زیست یا در آرمان‌های توسعه پایدار مشاهده نمود.

بازگشت به استکهلم

پنجاه سال پس از کنفرانس پیشگامانۀ استکهلم، جامعۀ بین‌المللی دوباره در استکهلم گردهم می‌آیند. و دلیل چندانی هم برای این بزرگداشت وجود ندارد. این واقعیت که چنین کنفرانسی در حال برگزاری است، به نوبۀ خود نشان می‌دهد که نه استکهلم ۱۹۷۲ و نه کنفرانس‌های متعددی که در سال‌های پس از آن برگزار شد، نتوانست به راه‌حلی جامع برای حل بحران‌های ‌زیست‌محیطی برسد. این مسئله، در عین حال به دلیل ناتوانی عام حقوق بین‌الملل محیط‌زیست است، که نشانگر وجود شکاف‌ها و کمبودها در سطوح مختلف می‌باشد. هرچقدر واقعیت‌های سیستم کرۀ زمین در دهه‌های اخیر به‌ طرز چشمگیری تغییر کرده‌ است، علم حقوق، به سختی توانسته است تغییرات در حال وقوع و دانش ما را راجع به این واقعیت‌ها نشان دهد، که همین امر سبب شده علم حقوق از همگامی با واقعیت‌های موجود عقب بماند. علاوه بر فقدان کلی اثربخشی، علم حقوق همچنان بر دوگانه‌انگاری سخت و غیرقابل دفاع میان انسان و طبیعت استوار است. بدین ترتیب، علم حقوق به سختی قادر خواهد بود که با بحران‌های زیست‌محیطی معاصر مقابله کند. با وجود این، پرتو امیدی وجود دارد که حقوقدانان به طور روزافزون در خصوص نقش حقوق در عصر انسان تأمل می‌کنند و آگاهی رو‌به‌رشدی در این زمینه وجود دارد که علم حقوق، ابزاری خنثی و عاری از ارزش نیست، بلکه خود علم حقوق است که می‌تواند از عدم توازن قدرت موجود محافظت کند و در عین حال آن را بازآفرینی کند و تغییر دهد، این موضوعی است که در عین حال در زمینۀ رابطۀ میان انسان و طبیعت صدق می‌کند.

پس از ۵۰۰ سال جدایی انسان از طبیعت و دست‌اندازی بشر بر طبیعت، در سال ۱۹۷۲ این بینش در سطح جهانی و در سطحی نهادی مطرح شد که انسان بخشی از طبیعت است، و اینکه انسان‌ها تأثیری زیان‌بار بر طبیعت دارند و در عین حال وجودشان به طبیعت وابسته است. از این رو، سال ۱۹۷۲ با سه رویدادی که به طور خلاصه بیان شد، نه تنها به نقطۀ عطفی برای حقوق بین‌الملل محیط‌زیست بدل شد، بلکه به طور کلی‌تر، بر ارتباط میان انسان و طبیعت تأثیر گذاشت. هرچند با در نظر گرفتن وضعیت فعلی کرۀ زمین، رویدادهای سال ۱۹۷۲ نتوانست تحولی اساسی و لازم توأم با پیشرفت‌هایی بلندمدت و قابل‌توجه در حقوق و سیاست محیط‌زیستی ایجاد کند و همچنین تغییری اساسی در رفتار اجتماعی و فردی در پی نداشت، اما هنوز هم این امر به تصمیم و ارادۀ بشریت، از جمله حقوقدانان (بین‌الملل)، بستگی دارد که تغییراتی ایجاد کنند که جهان در سال ۲۰۷۲ صورتی متفاوت داشته باشد و در آن زمان می‌توان سال ۱۹۷۲ را به عنوان زمان شروع پایان دادن به تخریب محیط‌زیست توسط انسان و پایان خودتخریبی بشر گرامی داشت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *