بربرها در مقابل دروازه ورودی

بربرها در مقابل دروازه ورودی: سازمان نظم نوین اقتصاد بین‌الملل و خطرات کاپیتالیسم نژادپرستانه[۱]

مترجم: پویا یعقوبی راد

دانشجوی دکتری حقوق بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی

ویراستار علمی: دکتر سیامک کریمی

مدرس و پژوهشگر حقوق بین‌الملل

در ۲۷ ژانویه ۲۰۲۳ نمایندگان بیش از ۲۵ کشور جهان در هاوانا گرد هم آمدند تا مسیری برای “نظم نوین اقتصاد بین‌الملل”(NIEO: New International Economic Order) ترسیم نمایند. این پروژه زیر نظر سازمان بین‌الملل ترقی‌خواه(The progressive international) سازماندهی شده که به عنوان بخشی از این پروژه در حال انتشار مجموعه گسترده‌ای از مقالات در مورد گذشته، حال و آینده نظم نوین اقتصاد بین‌الملل است. مقاله ذیل ابتدا در ۵ ژانویه ۲۰۲۳ توسط سازمان بین‌الملل ترقی‌خواه منتشر شد که نوشته واسوکی نسایا(Vasuki Nesiah) از اعضای هیئت مشاوران خودمان است. بازنشر آن در این‌جا با همکاری و همبستگی با سازمان بین‌الملل ترقی‌خواه مایه خرسندی ما است.

واسوکی نسایا نشان می‌دهد که چگونه جنبش تشکیل نظم نوین اقتصاد بین‌الملل چالش‌های مستعمره‌های پیشین در قبال سلسله مراتب دانش و حکمرانی تعبیه شده در نظم اقتصادی و نژادی جهان را به چالش کشید.

“روحیه بربریت که مردم غرب گمان می‌بردند با سال‌ها مبارزه آن را رام کرده‌اند، دوباره در حال گسترش است و فعالیت متمدنانه تمام این قرون را تهدید می‌کند”(ویلهلم روپکه، Against the Tide)[2]

“زمانی که بربرها بیایند، قانون را تعیین می‌کنند”.(کنستانتین پتروس کاوافی، در انتظار بربرها)[۳]

۱۹۷۴ سالی مهم برای مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تصویب اعلامیه نظم نوین اقتصاد بین الملل افتخار آن بود[۴]. بسیاری نظم نوین اقتصاد بین‌الملل را به عنوان پایه‌ریزی اساس خودمختاریِ اقتصادی می‌دانستند که تضمین می‌کرد خودمختاری سیاسی صرفا یک دستاورد تشریفاتی نبوده و یک واقعیت اساسی است که بالاخره پایانی بر ساختار اقتصادی اروپا محور گذاشت. در چارچوب سازمان ملل متحد، نظم نوین اقتصاد بین‌الملل مداخله‌ای رادیکال بود که تجسم وضعیت متناقض حاکمیت‌های ضداستعماری به نمایش می‌گذاشت که به دنبال حل شدن در نظمی جهانی بودند که در عین حال خواستار تغییر آن به شمار می‌آمدند.

در دهه‌های ابتدایی شروع به کار سازمان ملل متحد با این که دولت‌های پسااستعماری تا حد زیادی در سرخوشی رهایی بخشِ شکستِ استعمار اروپایی متحد شده بودند، با این حال وحدت ایدئولوژیک مشابه در مسیر اقتصادی آینده و تعریف افق اقتصادی خود در چارچوب شرایط سرمایه‌داری جهانی یا مقاومت در برابر این اصطلاح بخشی از مشخصه (مشترک) این دولت‌ها نبود. با توجه به این تنوع، تصویب اعلامیه نظم نوین اقتصاد بین‌الملل در مجمع عمومی یک دستاورد قابل توجه است. با این حال این تنها یکی از سلسله قطعنامه‌های قابل توجه مجمع عمومی در سال ۱۹۷۴ بود. در همان سال مجمع عمومی قطعنامه ۳۲۳۶ را تصویب کرد که حقوق مسلم مردم فلسطین را برای تعیین سرنوشت، استقلال ملی و حاکمیت و حق فلسطینیان برای بازگشت به خانه‌ها و اموال خود را تایید کرد. از همه مهم‌تر در همان روز و به دنبال قطعنامه مذکور، قطعنامه ۳۲۳۷ که به سازمان آزادی‌بخش فلسطین وضعیت ناظر میداد تصویب شد. همچنین عضویت آفریقای جنوبی در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۷۴ به حالت تعلیق در آمد. در واقع آفریقای جنوبی در آن سال زمانی که مجمع عمومی در قطعنامه ارائه داده به شورای امنیت خواسته بود که عضویت آفریقای جنوبی را بررسی کند، تقریبا از سازمان ملل حذف شد و فقط وتو سه گانه ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه بود که از اخراج شدن دولت آپارتاید جلوگیری کرد. با دو اقدامِ به عضویت در آوردن سازمان آزادی‌بخش فلسطین و تعلیق آفریقای جنوبی، مجمع عمومی با یاد کردن از آپارتاید به عنوان یک سیستم حکومت استعماری نژادپرستانه و نه فقط حکومتی نژاد پرستانه از بحث امروز ما جلو بود.

نهایتا شایان ذکر است که سال ۱۹۷۴ همان سالی بود که مجمع عمومی قطعنامه ۳۲۹۲ را تصویب کرد و در آن از دیوان بین‌المللی دادگستری درخواست رای مشورتی در مورد استعمارزدایی صحرای غربی را نمود. قضاوت در مورد [قضیه] صحرای غربی، اولین رای قضایی بین‌المللی بود که انسجام، مشروعیت، قانونی یا غیرقانونی بودن مفهوم “سرزمین بلاصاحب”(Terra nullius) که با سلب مالکیت از مردم بومی در سراسر جهان از آمریکا تا استرالیا پدید آمده بود، به چالش میکشید. خود نظم نوین اقتصاد بین الملل زمانی که جایگاهی برجسته به “حاکمیت دائمی هر کشور بر منابع طبیعی و تمام فعالیت های اقتصادی خود” داد این چنین ارزیابی را (هرچند به روایت آماری) به رسمیت شناخت[۵]. از آپارتاید تا استعمار مردم مقیم یک منطقه، مجمع عمومی در آن دوره مملو بود از پروژه‌های اصلاح‌طلبانه که کار ناتمام فرآیند استعمارزدایی در چندین جبهه را انجام می‌داد. این محیط اجتماعی سال ۱۹۷۴ بود که از دل آن اعلامیه نظم نوین اقتصاد بین‌الملل بیرون آمد.

در مورد نظم نوین اقتصاد بین‌الملل اغلب به عنوان دیدگاه‌های اقتصادی جایگزینِ در معرض خطر و از جمله تاثیر آن بر واکنش‌های انضباطی و حرفه‌ای به جبهه پرنفوذ اقتصاددانان مستقر در کشورهای شمالی (Global North) که منجر به کنار گذاشته شدن فهم عرفی مکتب کینزگرایی(Keynesianism) برای پذیرش نئولیبرالیسم شدند، گفتگو می‌شود. البته که طلوع جدید نئولیبرالیسم در دهه ۱۹۷۰ تا حدی به این بحث اقتصادی و مخالفت با تحلیل‌ها و نسخه‌های اقتصادی جایگزین نظم نوین اقتصاد بین‌الملل گره خورده اما تمرکز بر قلمرو و حوزه اقتصادی بیانگر تمام ماجرا نیست. چشم‌انداز اقتصادی نئولیبرالی به طور پیچیده‌ای با بینشی از نظم اجتماعی جامعه بین‌المللی در هم تنیده بود، بینشی که در دیدگاه نژادی و تمدنی از حاکمیت و تخصص ریشه داشت. مخالفان با دیدگاه سیاست اقتصادی نظم نوین اقتصاد بین‌الملل به طور جدایی‌ناپذیری با این دیدگاه اجتماعی [جدید] و پویایی‌های پسامدرن حاکمیت جهانی که مجمع عمومی در سال ۱۹۷۴ نمایندگی می‌کرد، گره خورده‌اند. قطعنامه نظم نوین اقتصاد بین‌الملل با صدای رسا اعلام می‌کرد که “مردم رنگین‌پوست” جهان در حال به دست‌گیری افسار قدرت بودند.

رییس جمهور سوکارنو(رییس جمهور سابق جمهوری اندونزی) حین سخنرانی افتتاحیه خود در کنفرانس باندونگ سال ۱۹۵۵ اشاره کرد که این کنفرانس بزرگترین گردهمایی “رنگین پوستان” از سراسر جهان بود. پارتا چاترجی(دانشمند علوم سیاسی هندی) چنین استدلال کرد که اهمیت واقعی کنفرانس باندونگ، تبدیل این گردهمایی به برابری رسمی ملت‌ها اعم از استعماری و پسااستعماری بود. برای چاترجی برابری حاکمیتی در مجمع عمومی تجسم سازمانی اخلاق باندونگی برای حاکمیت دموکراتیک امور بین الملل است. در سال ۱۹۵۵، بیست و نه کشور در کنفرانس باندونگ نماینده داشتند. بیست سال بعد، زمانی که بیانیه نظم نوین اقتصاد بین‌الملل تصویب شد، ۱۳۹ دولت در مجمع عمومی نماینده داشتند که اکثریت آن‌ها کشورهای تازه استقلال‌یافته بودند. این سیر تعیین‌کننده و قاطعانه که به مستعمره سابق جسارت بخشیده و استعمارگر سابق را تهدید می‌کرد، در سال ۱۹۵۵ پیش‌بینی شده بود.

یکی از چهره‌های کلیدی در مکتب نئولیبرالیسم ژنو، اقتصاددان آلمانی ویلهلم روپکه، خوانش مشترکی نسبت به اهمیت برابری حاکمیتی با چاترجی داشت؛ با این تفاوت که در نظر وی این یک تهدید بود نه یک وعده. روپکه همانند سوکارنو، نهرو و ناصر، دولتمردان مسن کنفرانس باندونگ، زنده نماند تا مجمع عمومی سال ۱۹۷۴ را در عمل ببیند. با این حال اگر نظم نوین اقتصاد بین‌الملل بزرگ‌ترین دستاورد کنفرانس باندونگ بود، ضدحمله نئولیبرالی به باندونگ نیز بزرگ‌ترین دستاوردهای روپکه و همپیمانانش در انجمن مونت پرلین(سازمانی بین‌المللی متشکل از اقتصاددانان من جمله ۸ برنده نوبل اقتصاد، فیلسوفان، تاریخ‌دانان، روشنگران، رهبران کسب و کار و دیگر هواداران لیبرالیسم کلاسیک) بود. در همان سالی که کنفرانس باندونگ برگزار شد-یعنی ۱۹۵۵- روپکه خطر موج جزر و مدی حاکمان جدید را متذکر شد و تاکید کرد که “یکی از نیازهای فوری زمانه ما” دقیقا “تقلیل حاکمیت ملی است” تا کشورهای فاقد “زیرساخت‌های اخلاقی” برای بازار جهانی مسیر جامعه بین‌المللی را کنترل نکنند[۶]. برای روپکه “نگه داشتن بربرها پشت دروازه” از طریق کاهش حاکمیت ملی، پروژه‌ای برای انتقال قدرت به یک رقیب برای قدرت حاکمیت جهانی مانند مجمع عمومی نبود بلکه ایجاد زیرساخت برای نظم اقتصاد نئولیبرالی بود. مجمع عمومی در حال از میان بردن صدای اروپا بود؛ تخصص متمدنانه، مغلوب استبداد اکثریت. برای روپکه، مدافع آفریقای جنوبی آپارتاید، مجمع عمومی سال ۱۹۷۴ عامل اصلی این جریان بود. همان مجمع عمومی که حین نشان دادن راه خروج به آفریقای جنوبی نظم نوین اقتصاد بین‌الملل را تصویب و یک کرسی برای فلسطین در سازمان ایجاد کرد.

در سال ۱۹۷۴ معترضان به قطعنامه‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین(PLO) نسبت به ساختار جدید مجمع عمومی و تهدید آن برای نظم جهانی مقابل درب سازمان ملل متحد شکایت کردند[۷]. روپکه در ترسش از جهان سوم تازه به قدرت رسیده، تنها نبود. آشیل ممبه(مورخ کامرونی) این دوران را با عنوان “اروپامحوری‌های ضد جهان سوم” توصیف می‌کند که در دهه ۱۹۵۰ در عرصه عمومی جهانی ظاهر شد اما “در دهه ۱۹۷۰ در نقد وابستگی و نظریه‌های توسعه نابرابر و تلاش برای ایجاد نظم اقتصادی بین‌المللی عادلانه‌تر به اوج خود رسید[۸]”. این دوره در طبقه‌بندی تاریخی ممبه به دنبال دوره “اروپامحوری بدوی” در عصر امپراتوری و پیش از “اروپامحوری متاخر” که با تثبیت نئوایبرالیسم به وجود آمده است، جا می‌گیرد. قطعا می‌توان اواخر دهه ۱۹۷۰ پس از شکست نظم نوین اقتصاد بین‌الملل را به ‌عنوان نوعی دوره میان‌سلطه‌ای دید که در آن شکوفایی استعمارزدایی در حال زوال بود و امور از هم پاشید[۹].

برای روپکه، هایک(اقتصاددان اتریشی بریتانیایی و از موسسان انجمن مونت پرلین) و دیگران در گروهشان، استعمار‌زدایی باعث انحلال مرکز شده و جهانی که توسط این حاکمان جدید اداره می‌شود، تهدیدی برای تمدن و نظم جهانی سابق است. از سوی دیگر بازار جهانی می‌تواند به عنوان یک منطقه حائل نیروی جمعی این حاکمیت‌های جدید را که اکنون تهدید بر تسلط بر جهان دارند، معتدل کند یا به قول کویین اسلوبودیان(مورخ کانادایی) مفهوم نئولیبرال بازار نمایانگر “سیاست جهانی ستیزه‌جو” بود که “مبتنی بر نهادهای حکومت‌داری چند لایه است که از تصمیم‌گیری دموکراتیک جدا شده‌اند[۱۰]”. دموکراسی در این‌جا دو مرجع داشت. اولا به توده‌های این دولت-ملت‌های جدید که توسط استعمار ضعیف شده و رهبران سیاسی خود را برای اتخاذ سیاست‌های تسهیل‌کننده توزیع مجدد بیشتر تحت فشار می‌گذاشتند، اشاره داشت. ثانیا به دموکراسی در مقیاس بین‌المللی در نهادهای حاکمیتی جهانی مانند مجمع عمومی اشاره می‌کرد. قطعنامه‌های ۱۹۷۴ گواهی بر این واقعیت بودند که “مردم رنگین‌پوست” دنیا با گذر از دروازه‌ها اتحادی به وجود آوردند که اکثریت مجمع عمومی را برای قانون‌گذاری به سوی آینده‌ای متفاوت بسیج کرد. ترس‌های نژادپرستانه از این نیروی جمعی نقش اساسی در تحلیل اقتصادی نئولیبرال داشت. نئولیبرالیسم صرفا مجموعه‌ای از سیاست‌های اقتصادی پیش برده شده توسط اکثر کشورهای سفیدپوست نبوده بلکه نئولیبرالیسم خود تجلی برتری سفیدپوستان و بازار نئولیبرال آخرین دفاع مقابل جنبش حداکثری “رنگین‌پوستان به سوی بیت‌اللحم” بود(اشاره به شعر ویلیام باتلر ییتز نویسنده و شاعر و سیاست‌مدار ایرلندی به معنای شروع دوره و دنیایی جدید).

تضادهای محوری بین نظریه وابستگی متاثر از نظم نوین اقتصاد بین‌الملل(معامله‌ای جدید برای جهان) و و دیدگاه نئولیبرالی در دستور کارهای مختلف برای پیامدهای توزیعی، نژادی و دیگر آثار برنامه‌های جایگزین برای نظم جهانی مشهود بود. مهم‌تر از همه، تفاوت‌هایی در دانش انضباطی و تخصص سیاسی وجود داشت که انتخاب‌های استراتژیک و مبادلات را چارچوب‌بندی و تحلیل می‌کرد. بنابراین هر یک از این انشعابات در سوگیری‌های سیاسی به خصوص(مثلا وضع قانون توسط مقامات دولتی برای اعمال کنترل تعرفه و ایجاد یارانه برای صنایع محلی) می‌تواند در جهت‌گیری تحلیل‌های متضاد در مطالعه اقتصادی سیاسی توسعه مورد توجه قرار گیرند. برای مثال همزمان با دنبال کردن خودکفایی اقتصادی به عنوان هدفی مبنایی در برنامه‌ریزی‌های توسعه‌بخش، چشم‌انداز اقتصادی فراگیر نظم نوین اقتصاد بین‌الملل به سمت توانمندسازی حکومت‌ها برای اعمال چنین اقدامات مصلحت‌اندیشانه‌ای در گزینش تعامل جزئی و استراتژیک با بازار جهانی متمایل شد. مردم جهان سوم به دنبال تغییر قواعد حکمرانی جهانی بودند و قوانین جدید پیشنهادی نظم نوین اقتصاد بین‌الملل از دل تجزیه و تحلیل جایگزین بازارهای جهانی پدیدار شد. چارچوب نظم نوین اقتصاد بین‌الملل به واسطه عملکرد اقتصاددانان جهان‌سومی مانند رائول پربیش آرژانتینی که اولین دبیر اجرایی کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آمریکای لاتین بود، پایه‌‍گذاری شد. کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آمریکای لاتین به عنوان مرکزی برای ایده‌هایی ظهور کرد که از طریق تجزیه و تحلیل چگونگی وابستگی بازارهای جهانی و این که چگونه این وابستگی شیوه‌ای برای بهره‌برداری از استعمار نو است، نظم نوین اقتصاد بین‌الملل را آگاه کرد[۱۱]. پس از آن پربیش اولین دبیرکل کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد شد که فراتر از آمریکای لاتین گسترش یافته و نقشی محوری به عنوان یک اتاق فکر مرکزی برای آنچه که تبدیل به نظم نوین اقتصاد بین‌الملل شد، ایفا کرد. اقتصاددان و دیپلمات سریلانکایی دکتر گامینی کوریا، گروه ۷۷ را در اولین نشست کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۶۴ برای کمک به تضمین حضور جمعی “جهان سوم” در عرصه عمومی جهانی ایجاد کرد و خود در سال ۱۹۷۴ با تصویب اعلامیه نظم نوین اقتصاد بین‌الملل سومین دبیر کل کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد شد. کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آمریکای لاتین و کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد راه‌هایی بنیادین برای استعمارزدایی از سیاست دانش در زمینه اقتصاد سیاسی و توسعه بودند؛ شبکه‌های سیاست اقتصادی “جهان سومی” که این دو از آنان استفاده کرده و بسیج نمودند، منافع کشورهای جنوبی را در تحلیل نظام‌های جهانی در اولویت قرار دادند. این ارتداد پر جنب و جوش [نسبت به نئولیبرالیسم] در اندیشه اقتصادی خود می‌تواند در یک فضای بزرگ‌تر نظریه‌پردازی پسااستعماری در دهه ۱۹۷۰ با مداخلات انتقادی مانند “چگونه اروپا آفریقا را عقب انداخت اثر والتر رادنی” و “مشرق‌شناسی اثر ادوارد سعید” که در همین دوره ظهور کرد، قرار گیرد[۱۲].

وعده‌های سیاسی و بینش‌های فکری نظم نوین اقتصاد بین‌الملل نشان‌دهنده یک ناسیونالیسم انزواطلبانه و محافظه‌کار نبود بلکه یک ناسیونالیسم نهفته در چشم‌انداز همبستگی‌های فراملی و اقدام جمعی آینده‌نگرانه برای تغییر ترتیبات نهادی جامعه بین‌المللی بود. در واقع تمام قطعنامه‌های مجمع عمومی در سال ۱۹۷۴ بیانگر این بین‌المللی‌گرایی سه قاره‌ای اساسا خوش‌بینانه است. نئولیبرال‌ها را می‌توان بین‌المللی‌گرا نیز نامید اما جهانی‌گرایی آن‌ها در تقابل با تاکید جهان سوم بر برنامه‌ریزی اقتصادی ملی و خوانش آن از پویایی مخرب وابستگی استعمار نو ایستاد. رهنمود اصلی دیدگاه نئولیبرال، وابستگی متقابل بازار-محور یا به قول اسلوبودیان “تسخیر بازار با روحیه جهانی‌گرایی ستیزه‌جویانه” بود[۱۳]. به علاوه این گونه از جهان‌گرایی، آن مدلی بود که در آن نژادپرستی در جهان‌شمولی ادغام شد تا دوباره با مفاهیمی همچون تخصص اقتصادی، حکمرانی خوب و دولت‌های شکست خورده، موجب غیرمسموع گشتن جایگزین بین‌الملل‌گرایی “مردم رنگین‌پوست” گردد.

امروزه برخی تحلیلگران سیاست‌ها و خط مشی‌های راست‌گرایانه استدلال می‌کنند که تنشی داخلی بین نئولیبرالیسم و برتری نژادی سفیدپوستان وجود دارد؛ آنان دوگانگی توجیهات عقلانی بازار را در برابر توجیهات عقلانی خاص نژادپرستانه فرض می‌گیرند. بر این اساس یک چارچوب آشنا از این چشم‌انداز، نئولیبرالیسم را بی‌طرف از منظر نژادی و تکنوکرات در بینش توصیف می‌کند(حتی اگر در نتیجه این چنین نباشد)؛ در مقابل، برتری سفیدپوستان اساسا ضد تکنوکراسی و دشمن دانش علمی اجتماعی توصیف می‌شود. تاریخ و شرایط قطعنامه مجمع عمومی در حمایت از نظم نوین اقتصاد بین‌الملل در سال ۱۹۷۴ به ما اجازه می‌دهد تا بهتر درک کنیم که چگونه این چارچوب‌بندی از چشم‌انداز سیاسی و فکری به طور کامل قواعد رژیم نژادی-سرمایه‌داری را که هم برای نئولیبرالیسم و هم برای برتری سفیدپوستان امری درونی است، تسخیر نمی‌کند. نظم اقتصادی و نژادی جهان را نمی‌توان به این آسانی از یکدیگر گسست. همان‌طور که روسی گیلمور(جغرافی‌دان آمریکایی) با ظرافت بیان داشت “سرمایه‌داری به نابرابری نیاز دارد و نژادپرستی آن را تثبیت می‌کند”، نظم نوین اقتصاد بین‌الملل تلاشی بود برای به چالش کشیدن این نابرابری و توزیع منابع و معانی که آن را در مقیاس جهانی تثبیت می‌کرد. این امر نشان دهنده توزیع مجدد مادی رادیکال منابع اقتصادی و همچنین سرمایه اجتماعی بود که بخشی از زیرساخت‌های حکمرانی جهانی است. مهم‌تر از همه، سرمایه اجتماعی در معرض خطر هم شامل ترکیب نژادی اشخاصی بود که سال ۱۹۷۴ در مجمع عمومی نشسته بودند و هم سنت‌های فکری دانش اقتصادی و شبکه‌های خط مشی توسعه که دستور کار اطرافیان میز را اعلام می‌کرد.

حامیان نظم نوین اقتصاد بین‌الملل تشخیص دادند که پیوستگی نظم‌های جهانی استعماری تا پسااستعماری شامل سلسله مراتب و تمایزات نژادی است که تفکر اقتصادی و برنامه‌ریزی اقتصاد کلان را شکل می‌دهد. انحصار این حوزه‌ها(در مورد آنچه “تخصص” را تشکیل می‌داد و آنچه “دانش” اقتصادی را تعریف می‌کرد) بخشی از “مزد سفیدپوستی” بود که توسط قرن‌ها برده‌داری و استعمار که نظم اقتصادی قدیمی را تشکیل می‌داد یا به قول روپکه “آثار تمدنی تمام این قرن‌ها” به وجود آمده بود[۱۴].

با این حال به طور قابل توجهی تداوم نظم جهانی استعماری تا پسااستعماری شامل مقاومت در برابر سلسله مراتب و تمایزات نژادی است که تفکر اقتصادی و برنامه‌ریزی اقتصاد کلان در پروژه‌های شورشی امروز را شکل می‌دهد[۱۵]. فواید مقاومت شامل به ارث بردن سنت‌هایی است که مردم را برای تصور نظام‌های سیاسی بنیادی جایگزین در جهان آگاه کرده و الهام می‌بخشد. برای مثال می‌توان نقاط مربوط به روحیه بین‌الملل‌گرایی سه قاره‌ای که نظم نوین اقتصاد بین‌الملل را با مجمع اجتماعی جهانی که از پورت آلگره(Porte Alegre) و جاهای دیگر در آغاز هزاره جدید پدید آمد، پیوند داد[۱۶]. در همین راستا تبلور تعهد نظم نوین اقتصاد بین‌الملل به خودمختاری اقتصادی را در شبکه‌های اقتصاد تعاونی و شبکه‌های کمک متقابل که در نقاط مختلف جهان از سیتی پلازا(City Plaza) و سایر مهاجران در جنوب یونان در حال گسترش هستند[۱۷]، تا دالیا و طرح‌هایی برای حاکمیت غذا در کرانه باختری[۱۸] به “کشورهای مشترک‌المنافع” در جکسون می‌سی‌سی‌پی می‌توان شنید[۱۹]. در همین راستا می‌توان پیوستگی بین نظم نوین اقتصاد بین‌الملل و درخواست‌های معاصر برای غرامت تجارت برده و استعمار را که در برابر رژیم تجارت و کمک‌هایی که امروزه ناامنی اقتصادی و بی‌عدالتی اقلیمی را شکل می‌دهند مقاومت کرده و بر هم می‌زنند، ردیابی کرد[۲۰]. این طرح‌های جسورانه رویاگون ممکن است با روحیه شورشی و ضد استعماری نظم نوین اقتصاد بین‌الملل هم‌آواز گردند ولیکن تنها پروژه‌های نوستالژیک مقید به چشم‌انداز محدود دولتی دهه ۷۰ نیستند؛ در عوض آن‌ها با نگاهی تاریخی از لحظه کنونی صحبت می‌کنند. نقاط قوتشان این حقیقت است که نسبت به اولویت‌های محلی پاسخگو هستند، توسط جنبش‌های اجتماعی محلی هدایت و توسط همبستگی‌های فراملی زنده می‌شوند. اینکه آیا بتوانند پایه و اساس همبستگی‌های فراملی و مسیری برای یک نظم نوین اقتصادی بین‌المللی هم باشند، چالشی است که در پیش رو داریم.

۱- https://twailr.com/barbarians-at-the-gate-the-nieo-and-the-stakes-of-racial-capitalism/

2- انتشارات VERSO در سال ۲۰۱۹ به نقل از هنری رگنری نویسنده آمریکایی(۱۹۱۲-۱۹۹۶) می‌گوید: من پس از اولین مواجهه با نگرانی‌های روپکه در من باب تمدن تحت خطر غرب کتابی درخشان در مورد زندگی دوگانه نئولیبرالیسم و حقوق بشر در اخلاقیات بازار اثر جسیکا وایت به نام “حقوق بشر و ظهور نئولیبرالیسم”، به خواندن کتاب “خلاف جریان” سوق پیدا کردم. روپکه در مقالات هشدار، پند و مرثیه کتاب “خلاف جریان”، به همان اندازه که نگران تهدیدهای خارج از اروپا است، نگران تهدیدهای داخلی نیز هست. او که پس از جنگ می نویسد، نه تنها در مورد تهدید سوسیالیستی شرق یا موج فزاینده مخالفت از جنوب جهانی بلکه در مورد تهدید کینزی که به خرد هژمونیک در وزارتخانه‌های دارایی اروپای غربی پس از جنگ تبدیل شده بود، به دنبال مطرح کردن این هشدار است.

۳- اشعار کاوافی به ترجمه و ویرایش دنیل مندلسون نویسنده آمریکایی(کتابخانه Everyman، ۲۰۱۴)

۴- قطعنامه ۳۲۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد(S-VI). بیانیه تاسیس نظم نوین اقتصادی بین‌المللی(NIEO): تصویب قطعنامه NIEO با مجموعه‌ای از قطعنامه‌های اجرایی همراه بود؛ با یادآوری قطعنامه‌های ۳۲۰۱(S-VI) و ۳۲۰۲(S-VI) از مه ۱۹۷۴ شامل اعلامیه و برنامه اقدام برای ایجاد نظم جدید اقتصادی بین‌المللی، ۳۲۸۱(XXIX) از ۱۲ دسامبر ۱۹۷۴ شامل منشور حقوق و وظایف اقتصادی کشورها و ۳۳۶۲(S-VII) از ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۵ در مورد توسعه و همکاری اقتصادی بین‌المللی. https://www.refworld.org/docid/3b00f2324.html

5- اصل ۴ – قطعنامه ۳۲۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد

۶- نقل قول از کوین اسلوبودیان در صفحه ۱۱ و ۱۴۹ جهانی‌گرایان: پایان امپراتوری و تولد نئولیبرالیسم(هاروارد، ۲۰۱۹) همچنین مراجعه به صفحه ۲۵۰ از ویلهلم روپک، نظم بین‌المللی و یکپارچگی اقتصادی(کمپانی انتشارات D.Reidel)

7- peter Khiss، «تظاهرات ۱۰۰۰۰۰ نفری در سازمان ملل متحد علیه صدای فلسطین»، نیویورک تایمز، ۵ نوامبر ۱۹۷۴

از ابا ابان، وزیر خارجه سابق اسرائیل نقل می‌شود که با تلخی اعلام کرد:«سازمان ملل متحد با ترکیب و روحیه کنونی خود از حمایت از ده فرمان خودداری می‌کند؛ زیرا آن‌ها از اسرائیل بیرون آمده‌اند».

۸- آشیل ممبه “یادداشت‌هایی بر اروپامحوری اخیر”( ترجمه از کارولین شرد Critical Inquiry 1 جولای ۲۰۲۱)

۹- فرمول اولیه ییتس در شعر خود The second coming این بود که “همه چیز از هم می‌پاشد؛ مرکز نمی‌تواند حفظ شود. تنها هرج و مرج بر جهان حاکم است، جزر و مد خون‌آلود فرومی‌ریزد و در همه جا آیین معصومیت غرق می‌شو‌د.” چینوآ آکبه رمان‌نویس نیجریایی این را به عنوان گزارشی مناسب از غرق شدن معصومیت پسااستعماری می‌دید و از آن برای عنوان گزارش جدید خود از آن سابقه تاریخی همه چیز از هم می‌پاشد(things fall apart)، وام گرفته بود.

۱۰- اسلوبودیان (۲۰۱۹) ۱۵ ۱۲

۱۱- برای توضیحی جذاب از این که CEPAL چگونه آن نقش تاریخی‌محوری را ایفا کرد؛ کتاب مارگاریتا فاجاردو جهانی که آمریکای لاتین ایجاد کرد: کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آمریکای لاتین در عصر توسعه.(هاروارد، ۲۰۲۲)

۱۲- والتر رادنی، چگونه اروپا آفریقا را عقب انداخت(بوگل-ال اوورتور، ۱۹۷۲)؛ ادوارد سعید، شرق‌شناسی(پانتئون، ۱۹۷۸)

۱۳- اسلوبودیان (۲۰۱۹) ۱۶

۱۴- متخصصان جایگزینی که NIEO می‌تواند آن‌ها را به عنوان نماینده معرفی کند، شامل طیف متنوعی از محققان از جنوب جهانی می‌شود؛ مانند آندره گاندر فرانک، سرمایه‌داری و در حال توسعه در آمریکای لاتین(۱۹۶۹); اریک ویلیامز، سرمایه داری و برده‌داری(UNC، ۱۹۹۴); والتر رادنی، چگونه اروپا آفریقا را توسعه نیافته است(بوگل-ال اوورتور، ۱۹۷۲)؛ فرناندو انریکه کاردوسو و انزو فالتو، وابستگی و توسعه در آمریکای لاتین(۱۹۷۰); رائول پربیش، توسعه اقتصادی آمریکای لاتین و مشکلات اصلی آن(۱۹۵۰)

۱۵- پروژه تاریخ جبرانی باید شامل مقاومت در برابر فراموشی تاریخی در مورد درس‌های آموخته شده از ابراز مخالفت در میان مردم مظلوم جنوب جهان و جاهای دیگر باشد.(پریامودا گوپال استاد دانشگاه کمبریج insurgent empire) انتشارات ورسو ۲۰۱۹

۱۶- ادوم گتاچو(Adom Getachew) دانشمند سیاسی در کتاب “جهان پس از امپراطوری: ظهور و سقوط خودکامگی”

۱۷- این پژواک ارتباطی است که مایکل هارت بین روح باندونگ و پورت آلگره در «باندونگ امروزی» ایجاد می‌کند.

۱۸- میزبانان پناهندگان، جایگزینی موفق برای کمپ‌های پناهجویان: اسکات یونانی اتحادیه اروپا و سازمان‌های غیردولتی را شرمنده می‌کند: (https://refugeehosts.org/2018/01/26/a-successful-alternative-to-refugee-camps-a-greek-squat-shames-the-eu-and-ngos/)

19- برای اطلاعات بیشتر در مورد ابتکارات حاکمیت غذایی انجمن دالیا، مراجعه کنید به: کتاب حاکمیت ملی غذایی فلسطین در پرتو زمینه استعماری اثر عبدالعزیز صالحی و https://www.dalia.ps/community-programs/food-sovereignty

22- برای اطلاعات بیشتر در مورد همکاری جکسون مراجعه کنید به https://cooperationjackson.org/

23- مراجعه کنید به صفحه ۱۷۸ تا ۱۸۳ “برداشت مضاعف از بدهی: ادعای جبران خسارت” اثر واسوکی نسایا و همچنین رژیم‌های بقا در سیاست امتناع.

برای پیشنهادات غرامت توسط جامعه کارائیب (CARICOM) مراجعه کنید به: https://caricom.org/caricom-ten-point-plan-for-reparatory-justice/

یا پیشنهاد اتحاد سه قاره‌ای برای حفاظت از جنگل‌های بارانی با رهبری برزیل، اندونزی و جمهوری دموکراتیک کنگو مراجعه کنید به: https://www.theguardian.com/environment/2022/nov/05/brazil-indonesia-drc-cop27-conservation-opec-rainforests-aoe

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *