هراس مشترک ما[۱]
Janina Dill
مترجم: دکتر فرشید سرفراز
عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور
]دیدگاه نویسنده مقاله در مورد تروریست خواندن حماس مورد تایید مترجم و آکادمی بیگدلی نمیباشد.[
یک هفته پس از ورود جنگجویان حماس به قلمرو اسرائیل، ۱۲۰۰ نفر در اسرائیل و ۱۱۰۰ نفر در غزه کشته شدهاند. بیش از ۱۰۰ نفر به گروگان گرفته شده و هزاران نفر دیگر مجروح شده اند. غذا، سوخت و آب آشامیدنی بیش از دو میلیون نفر قطع شده و میلیونها نفر دیگر از آسیبهای روانی ناشی از حادثه رنج میکشند. نیروهای حماس کل اعضای خانوادهها را کشتهاند و در مقابل نیروهای مسلح اسرائیل نیز با کشتار خانوادهها [ی فلسطینی] واکنش نشان دادهاند. در حالی که منتظر پاسخ به برخی از سوالها هستیم، کسی درباره حقایق مذکور شک ندارد. این حقایق گفتمانی را که همیشه سخت بود، کاملا دو قطبی کردهاند. پس از تاکید بر حق بی چون و چرای اسرائیل در دفاع از خود، اکنون برخی سیاستمداران، مفسرین و پژوهشگران آسیب زدن بدون تمایز به فلسطینیان در پاسخ به تروریسم حماس را تایید میکنند. دیگر سیاستمداران، جامعه مدنی، سازمانها و نویسندگان این تروریسم را به عنوان مقاومت موجه در برابر اشغالگری اسرائیل در نظر میگیرند. منطق مجازات جمعی نه تنها شاخصه اقدامات حماس و حکومت اسرائیل بلکه شاخصه بسیاری از بیانات و اظهار نظرهای توجیه کننده اعمال این دو است. آیا هر کاری هنگام دفاع از خود در مقابل تروریستها قابل پذیرش است؟ آیا هر کاری هنگام مقاومت در برابر اشغالگران قابل پذیرش است؟
پاسخهای حقوقی
حقوق بینالملل پاسخی روشن دارد: هدف، وسیله را توجیه نمیکند. حتی اگر فرض کنیم [حماس] دلیل موجه حقوقی برای استفاده از زور علیه اسرائیل داشته، قتل عامدانه و گروگانگیری غیرنظامیان توسط حماس کماکان جنایت جنگی است و حتی ممکن است جنایت علیه بشریت محسوب شود. در طی عملیاتهای نظامی پیشین، نیروهای دفاعی اسرائیل[۲] به شکل هماهنگی ادعا میکردند که برخلاف حماس عامدانه یا بدون تمایز غیرنظامیان را نمیکشند. اینک بیانیههای رسمی این چنینی به سختی یافته میشوند. فعالان شجاع جامعه مدنی اعلام میکنند که حقوق بینالملل بی معنی و بی ارزش نیست. نخست وزیر نتانیاهو در عوض اعلام کرد که آنچه ما نسبت به دشمنانمان در روزهای آتی انجام خواهیم داد برای نسلها آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ اظهار نظری که به شکل قابل توجهی فاقد تمایز میان حماس و شهروندان فلسطین است. آنگونه که گزارش شده است، یوآف گالانت، وزیر دفاع اسرائیل به سربازان گفته که «او تمام محدودیتها را برداشته است». شدت تخریب حملات ویرانگر ساختارهای مسکونی در غزه در مقابل پشت پرده این بیانیهها، این نگرانی را شدت بخشیده است که نظامیان اسرائیل به شکل غیرقابل تمایزی به غیرنظامیان ضربه میزنند. این اتهام توسط هیئت پزشکان بدون مرز[۳] در غزه، گروهی از گزارشگران ویژه و کارشناسان مستقل سازمان ملل و همچنین مرکز غیرنظامیان در درگیری ها مطرح شد.
آیا محاصره غزه به استفاده عامدانه از گرسنگی دادن به غیرنظامیان که به عنوان روش جنگی ممنوع شده است و حداقل در درگیریهای مسلحانه بینالمللی (مطابق زیر بند (ب) بند ۲ ماده ۸ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی) یک جرم جنگی است، منجر میشود یا حکومت اسرائیل بیرحمانه به نیازهای اولیه بیش از ۲ میلیون غیرنظامی بیتوجهی میکند؟ حقوق بینالملل به تمایز میان آسیب زدن تعمدی و بیرحمانه به غیرنظامیان و بیانات ناعادلانه و تقلب آمیز در راستای ترویج عملیات نظامی اهمیت میدهد. به همین مناسبت، وزیر دفاع اسرائیل به شکلی صریح با اشاره به فلسطینیان به عنوان مردمانی وحشی محاصره کامل غزه را اعلام کرد…. نه برق، نه غذا، نه آب و نه گاز. همچنین بنا بر گزارشها به مصر اخطار داده است که اجازه عبور کالا از مرز را ندهد. پس از این که نخست وزیر نتانیاهو گفت که شهروندان از غزه خارج شوند، نیروهای دفاعی اسرائیل مکرراً گذرگاه رفح را که تنها راه خروج بود بمباران کردند. در روشنترین اعتراف در خصوص قصد گرسنگی دادن به جمعیت غیرنظامی، وزیر انرژی اسرائیل، اسرائیل کاتس[۴] در شبکههای اجتماعی نوشت که «هیچ کلید الکتریکی روشن نخواهد شد، هیچ شیر آبی باز نخواهد شد و هیچ کامیون سوختی وارد نخواهد شد تا زمانی که گروگانها[۵] آزاد شوند». همانگونه که یکی از کارشناسان برجسته در مورد ممنوعیت حقوقی گرسنگی دادن بیان داشته است: «واقعیت عینی جنگ با حماس پیگرد این گروه از طریق عملیاتی است که عامدانه معاش جمعیت غیرنظامی را نادیده میگیرد [تاکید اضافه شده]».
گروگان گیری، حملات عامدانه و بدون تمایز علیه غیرنظامیان و گرسنگی دادن به عنوان روش جنگی، صرفا به این دلیل که «طرف دیگر اول این کار را انجام داده» یا این که در وحشیگری بدتری دخیل بوده است قانونی نمیشود. اقدامات تلافی جویانه علیه جمعیت غیرنظامی به عنوان قاعدهای که اینک توسط حقوق بینالملل عرفی (و همچنین بند ۶ ماده ۵۱ پروتکل اول الحاقی به کنوانسیونهای ژنو۱۹۷۷ )[۶] پذیرفته شده، ممنوع شدهاند. حماس تهدید کرده در پاسخ به حملات علیه غیرنظامیان در غزه گروگانهای اسرائیلی را میکشد. سخنگوی نیروهای دفاعی اسرائیل در پاسخ به این سوال که آیا آنها پیش از حمله به نواحی مسکونی مطابق تعهد حقوق بینالملل عرفی (همچنین زیر بند c بند ۲ ماده ۵۷) اقدامات احتیاطی را اتخاذ میکنند، گفت «وقتی آنها آمدند و در آمبولانسهای ما نارنجک انداختند، اخطار ندادند[۷]؛ این جنگ است». تا به حال حقوق بینالملل هیچ جا نگفته است که اقتضائاتش در جنگ به اقدام متقابل بستگی دارد. کاملا برعکس، پروتکل [الحاقی۱۹۷۷] توجه زیادی دارد که تخلف از قانون «نباید طرفین درگیری را از تعهدات حقوقی شان در خصوص جمعیت غیرنظامی از جمله تعهد به اتخاذ اقدامات احتیاطی معاف کند». خلاصه این که حقوق بینالملل بسیاری از اقدامات حماس و نیروهای دفاعی اسرائیل را در چند روز گذشته ممنوع و حتی جرم انگاری کرده است. نه اهداف مفروض شان و نه رفتار طرف دیگر این امر را تغییر نمیدهد.
پاسخهای اخلاقی
آیا حقوق چارچوب درستی برای بررسی این درگیری است؟ آیا نباید یک موضع اخلاقی اتخاذ کنیم؟ از نظر تاریخی، حقوق تکامل یافته جنگ برخی اقداماتی را که اخلاقا موجه هستند را ممنوع کرده است و قطعا در ممنوع ساختن بسیاری از اقدامات غیراخلاقی ناموفق بوده است. از دیدگاه اخلاقی این که توجیه استفاده از زور در مواردی همچون دفاع از خود یا مقاومت در برابر اشغال خارجی موضوعاتی برای جواز استفاده از زور است. احتمالا به لحاظ اخلاقی خشونت در جنگ خطاست، مگر این که توجیح درستی ارائه شود. اما این امر به این معنی نیست که تمامی خشونت ارتکاب یافته در پی علتی درست قابل پذیرش است. برخی اقدامات صرف نظر ازاهدافی که گمان میشود در خدمت آنها هستند، اخلاقا ممنوع میباشند. زیرا آنها در مقوله اقداماتی قرار دارند که ماهیتا خطا هستند – این اقدامات به خاطر نتایج خوبشان نمیتوانند مجاز باشند. برای نمونه قتل عمد یا گرسنگی دادن به ناظران بیگناه مطلقاً خطا است. این اقدامات ممنوع باقی میمانند، حتی اگر برای دستیابی به یک هدف موجه تا حدی ضروری باشند. هنگام صحبت با زبان اخلاقی درباره این درگیری، ترجیع بند رایج این است: «آنها برای دفاع از خود در برابر تروریسم/ اشغال چه کار میتوانستند بکنند؟» پاسخ این است: «هیچ کدام از این اقدامات».
همه ممنوعیتهای کلی و مطلق را نمیپذیرند، اما حتی اگر راهبردی نتیجه گرا را برگزینیم و اقدامات خشونت آمیز را صرفا بر این مبنا که مزایای اخلاقی دارند (عمدتاً مشارکت در یک انگیزه درست) قضاوت کنیم، باز هم هزینههای اخلاقی این اقدامات (همچون آسیب زدن به ناظران بیگناه) بسیار گزاف میشود و متوجه میشویم که حماس و حکومت اسرائیل به شکل غیرمنصفانهای عمل میکنند. حملات عامدانه و بدون تمایز علیه غیرنظامیان با شکست سیاسی در زمینه انواع درگیریهای مختلف مرتبط است. یک دلیل این است که این نوع خشونت رویکردها را سخت میکند. خواه غیرنظامیان توسط بمباران هوایی آسیب دیده باشند یا بوسیله حملات ناشی از ترور یا بوسیله تلافی جویی در مقابل ترور، خواه شاهد تخریب خانهها باشند یا شلیک راکتها را تجربه کنند، این غیرنظامیان کمتر به مصالحه تمایل خواهند داشت، رادیکالتر میشوند و بیشتر تمایل پیدا میکنند که هزینههای مقاومت را بر عهده بگیرند. دلایل کمی وجود دارد که بپذیریم آسیب زدن به هزاران تماشاچی بیگناه عملاً به تسریع برآورده شدن اهدافی که مکرر از آنها سخن گفته شده، همچون پایان دادن به اشغال فلسطین یا حملات تروریستی علیه اسراییل، کمک میکند.
مسائل سودمند
هر تفسیر سیاسی که [با عبارت] «هر دو طرف» پایان یابد اغلب مفید نیست. اما درست به این دلیل که خروجی رسانههای اصلی به کرات تحقیق متوازن را با فزون سازی استدلالهایی که خارج از مرزهای منطق هستند برابر میدانند، هنگامی که یک درگیری در واقع به خاطر خطاهای اخلاقی گسترده «هر دو طرف» برجسته میشود، نباید در توجه کردن به آنها درنگ کنیم. اما آیا واقعاً هیچ چیز بیشتری برای گفتن نیست؟ بله! قتل یک کودک در فاصله نزدیک حتی از تخریب یک مجتمع آپارتمانی به رغم آگاهی از این که کسی درونش است، بدترمیباشد. هدف من بحث بر سر برابر دانستن دقیق اخلاقی اقدامات هر دو طرف در روزهای اخیر نیست، اما مسئله «چه کسی بدتر است؟» به مقایسه تخلف از اصول اخلاقی مطلق، مانند قتل عامدانه یا گرسنگی دادن به بیگناهان نیاز دارد. هنگامی که مقایسه جرایم جنگی لازم باشد، با جواب چه باید بکنیم؟ ضمناً مسئله «چه کسی آن را آغاز کرد؟» عدم توافق ما را درباره درگیری بیشتر خواهد کرد، زیرا پاسخ عمدتا بستگی دارد به این سوال که چه هنگام فکر میکنید «آن» آغاز شد؟ هر چه به زمان قبلتر برویم پاسخ معنادار کمتری خواهیم داشت، زیرا ما نباید جمعیتهای غیرنظامی را برای جرایم نیاکانشان و از آن مهمتر برای جرایم حکومتهایشان مجازات کنیم.
نتیجهای که از بسیاری از مقایسههای اخلاقی و حقوقی بیفایده حاصل میشود در کل هیچ است. هنگامی که حیران میمانیم که درباره چنین درگیریای چه باید گفت، من تمایل دارم که الگوی تماشاچی بیگناهی را تصور کنم که از آسیبهای ناعادلانه درگیری رنج میبرد و میپرسم چه سوالی عملاً به حال او مفید و به شکل آرمانی غیرتهاجمی است. من آن دوست اسرائیلی را تصور میکنم که دههها با هزینه شخصی برای حقوق فلسطینیان جنگیده است و اکنون در حالی که خبر مرگ دوستانش را شنیده و در اتاق امن پنهان شده نمیداند اگر لازم شد چگونه از فرزندانش محافظت کند. من آن مادر فلسطینی را تصور میکنم که بر اثر اشغال همه حقوقش محدود شده و کسی نیست که به کودکانش نفرت نورزیدن را بیاموزد؛ کودکانی که او نمیداند چگونه آنها را از شرّ بمبها حفظ کند. نمیخواهم با هر کدام از این افراد رو به رو شوم و به آنها بگویم: «پس از یک مقایسه مفصل اخلاقی و حقوقی، حکم میکنم که سمت شما تا حدی بدتراست و آغازگر درگیری است».
از منظر فعال حقوق بشر اسرائیلی و والدین فلسطینی، سوال اخلاقی سرنوشت ساز این نیسست که «چه کسی بدتر یا چه کسی آغازگر است؟»، بلکه سوال این است که «چه کسی توانایی متوقف کردن این وضع را دارد؟». البته هر دو طرف توانایی متوقف کردن کشتار غیرنظامیان، آدم ربایی، تحمیل گرسنگی و ترور افراد بیگناه را دارند. هر دو طرف میتوانند این [کار] را امروز و درست همین حالا انجام دهند. اما اگر سوالات عینی تری بپرسیم، پاسخهای جزئی تری از «هر دو طرف» پدیدار میشود. چه کسی قدرت آزاد کردن گروگانها را دارد؟ حماس و هر متحدی که میتواند به او فشار بیاورد. چه کسی قدرت این را دارد که اجازه بدهد کمکهای بشردوستانه به غزه برسند؟ اسرائیل و هر دولتی که بر آن نفوذ دارد و صد البته مصر. چه کسی قدرت سیاسی برای تغییر وضعیت به شکل بنیادیتر را دارد؟ قدرت سیاسی را میتوان به شیوههای مختلف تعریف کرد اما تقریبا صرف نظر از این که کدام روش را انتخاب کردهایم، اسرائیل قدرت بیشتری دارد: ظرفیت نظامی و اقتصادی بیشتر، دوستان بیشتر، یک کرسی در نهادهای مختلف و قلمرو بیشتر. البته هماکنون فعال حقوق بشر اسرائیلی هیچ قدرتی ندارد. بنابراین وقتی این سوالات را برای شهروندان اسرائیل و همچنین فلسطینیان میپرسم، پاسخش را به آنها نمیدهم.
خطاب به دیگران- سیاستمداران، سازمانهای جامعه مدنی، مفسران رسانهها و دانشگاهیان- به ویژه کسانی که وسوسه میشوند تروریسم را به عنوان مقاومت نسبت به اشغال یا اشغال را به عنوان دفاع در برابر تروریسم توجیه کنند: عدم درخواست برای آزادی گروگانها و ارائه دسترسی بشردوستانه به غزه به این دلیل است که ما به واسطه سوالاتی مثل «چه کسی بدتر است» یا «چه کسی آغازگر است» بیش از حد [از اصل موضوع] منحرف شدهایم و این یک شکست اخلاقی است. چگونه میتوانیم مجازات جمعی دو طرف را اینک متوقف کنیم و چگونه میتوانیم وضعیتی را که باعث این امر شده تغییر دهیم. یافتن پاسخهایی برای این سوالات جایی است که باید هراس مشترکمان را به سمتش هدایت کنیم.
[۱] https://www.ejiltalk.org/our-shared-horror/
[2] Israel Defense Forces (IDF)
[3] Médecins Sans Frontières(MSF)
[4] Israel Katz
[5] Abductees
[6] Protocol Additional to the Geneva Conventions of 12 August 1949, and relating to the Protection of Victims of International Armed Conflicts (Protocol I), 8 June 1977.
[7] “knocks on the roof” is a term used by the Israel Defense Forces (IDF) to describe its practice of dropping non-explosive or low-yield devices on the roofs of targeted civilian homes in the Palestinian territories as a prior warning of imminent bombing attacks to give the inhabitants time to flee the attack.
[8] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)