غیرنظامیسازی فضا: ناکامی پنهان معاهدات فضایی]۱[
Advik Rijul Jha
مترجم: محمدرضا مددی
دانشآموخته کارشناسی ارشد حقوق بینالملل دانشگاه تهران
ویراستار علمی: دکتر منصور جباری
استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
از دیرباز پهنه بیکران آسمان، همواره بارقه کنجکاوی بشر را برانگیخته است. انگیزه برای کشف اسرار نهفته گیتی روز به روز قویتر و نیرومندتر شده است. این انگیزه، در سرعت تقریباً غیرقابلباور توسعه فناوریهای مورد نیاز انسان برای کاوش آن قلمرو پهناور و بیانتهای ورای سیاره زمین تجلی یافته است.
با این پیشرفتهای خیره کننده فناوری، شاهد استفاده از حوزه فضا به شیوههایی بودهایم که حتی یک دهه پیش قابل تصور نبود. با توجه به نوآوریهای پرشتاب در حوزه فضا، پرداختن به این پرسش حائز اهمیت است که آیا فناوریهای پیشران حرکت بشر به فضا، به حدی توسعه یافتهاند که برخی از اصول بنیادین حقوق فضا، به ویژه در رابطه با نظامی سازی آن زائد و نادیده انگاشته شده است؟!
وضعیت کنونی، تصویری کاملاً ناامیدکننده ارائه میدهد، گویی فضا به عرصهای برای اعمال نفوذ و سلطه بر حوزههایی که چندان پیشرفته نیستند بدل شده است. علاوه بر این، به نظر نمیرسد که رژیم نظارتی موجود در حقوق فضا پویائی و انعطافپذیری کافی برای رسیدگی مناسب به وضعیت جاری و معضلات آن را داشته باشد.
پیدایش حقوق فضا
پیش از هر چیز، درک پیشینه حقوق فضا و اهداف شکلگیری آن حائز اهمیت است. سال ۱۹۵۷با پرتاب ماهواره عجیب و غریب و کروی شکل اسپوتنیک توسط اتحاد جماهیر شوروی به مدار زمین که اولین گام بشر به قلمرو فضا را رقم زد نقطه عطفی در تاریخ بشر به شمار میرود. با توجه به فضای خصمانه ناشی از جنگ سرد، بسیاری این بیم و گمانهزنی را داشتند که فضا به زودی به عرصهای برای نبرد مبدل شود و ابرقدرتهای جهان عرصهای دیگر برای جنگ افروزی به برتری بیابند. همچنین نگرانیهای جدی وجود داشت که کشورهای کمتر توسعهیافته و فقیرتر در رقابت برای کاوش فضا، با در نظر گرفتن حجم عظیم منابع و ثروت مورد نیاز برای ورود به این عرصه، عقب بمانند. بدینترتیب، فرض بر این بود که اگر فضا بدون نظارت رها شود، به عرصهای برای بهرهبرداری معدود کشورهای قدرتمند مجهز به منابع لازم برای کاوش آن مبدل خواهد شد.
با در نظر گرفتن این موضوع، اندکی پس از پرتاب اسپوتنیک، سازمان ملل متحد، کمیته استفاده صلحآمیز از فضای ماورای جو (کوپوس)» را تشکیل داد. این کمیته نقش اساسی در تدوین و ایجاد پنج معاهده مهم بینالمللی در خصوص فضا ایفا کرده است. لازم به ذکر است که این معاهدات ستون فقرات و اساس حقوق بینالملل فضا را تشکیل میدهند که مهمترین و مبسوط ترین آنها، معاهده فضای ماورای جو است.
معاهده فضای ماورای جو – ممنوعیت تسلیحاتی سازی فضا
این معاهده یکی از اسناد بنیادین حقوق فضای ماورای جو است. انعقاد آن با فرود لونا ۹]۲[ بر روی ماه در سال ۱۹۶۶ سرعت گرفت. این معاهده پس از معاهده قطب جنوب، دومین معاهده «غیر تسلیحاتی» محسوب میشود. علاوه بر این، چندین مقرره آن براساس مفاد معاهده قطب جنوب وضع شده است. هدف این معاهده، پیشگیری از آسیب یا خسارت احتمالی به فضا بود که امکان داشت در صورت اعطای حقوق و امتیازات انحصاری به کشورها برای بهرهبرداری از منابع اجرام آسمانی برای منافع خود، به فضا وارد شود. همانگونه که ذکر شد، این موضوع در آن زمان یکی از دغدغههای فزاینده جامعه بینالمللی به شمار میرفت. همچنین این معاهده با هدف پیشگیری از تبدیل شدن فضا به میدان نبرد جدید به شکل یک «رقابت استعماری» نوین، تدوین شد. چهار کنوانسیون و معاهده دیگر که متعاقباً در حوزه حقوق فضا پدید آمدهاند، بر اساس اصول مندرج در معاهده فضای ماورای جو ایجاد شدهاند. بدون تردید میتوان از این معاهده بهعنوان بنیادیترین و مهمترین معاهده بینالمللی در زمینه تنظیم فعالیتها در فضای ماورای جو یاد کرد.
یک اصل اساسی مطرح شده در ماده ۴ این معاهده، ممنوعیت استقرار سلاحهای انهدام فراگیر در مدار زمین یا استقرار آنها به هر شکل دیگری در فضای ماورای جو است که این ممنوعیت به سایر اجرام آسمانی نیز تسری یافته است. هدف اساسی این اصل، حصول اطمینان از صلحآمیز بودن هرگونه نوآوری و اکتشاف در عرصه فضای ماورای جو و در نهایت به نفع کل بشریت بودن آن است.
رویکردی محدود و ناکافی
تلاش برای پیشگیری از نظامی سازی قلمرو فضا به صورت جامع صورت نگرفته است. شیوهای که مفاد این معاهده بر اساس آن تدوین شده، نتوانسته است با پیشرفتهای فناوری نظامی همگام شود. ماهیت انعطافناپذیر تدوین این معاهده، به اهداف بنیادین آن آسیب میرساند که پیشتر به آنها اشاره گردید.
برای بسط این موضوع، بررسی پیدایش و گسترش شاخهای خاص از جنگافزارها به نام موشکهای بالستیک قارهپیما]۳[ ضرورت مییابد. پیش از پرداختن به این موضوع، لازم است ماهیت فیزیکی و ویژگیهای این تسلیحات مورد بحث قرار گیرد. موشک بالستیک قارهپیما اساساً موشکی بالستیک با بردی بیش از ۵۵۰۰ کیلومتر است که برای پیشرانش خود در مسافتهای بسیار طولانی از خلاء وسیع فضا استفاده میکند. اوج یا بالاترین نقطهای که چنین موشکهایی به آن میرسند اغلب در حدود ۲۰۰۰ کیلومتر است. شایان ذکر است که خط کارمان]۴[، که به عنوان مرز آغاز فضای ماورای جو پذیرفته شده است، در حدود ۱۰۰ کیلومتری سطح زمین قرار دارد.
بنابراین، واضح است که میتوان این موشکهای بالستیک قارهپیما را در زمره تسلیحات بحثبرانگیزی قرار داد که از منابع فضا (در این خصوص، گرانش صفر) برای ایجاد خسارتهای عظیم استفاده میکنند. با این حال، به رغم سرعت فزاینده ساخت و آزمایش چنین سلاحهایی]۵[ در سراسر جهان، حقوق فضا هرگز نسبت به آن واکنشی نشان نداده است.
این امر را میتوان به تدوین سهلانگارانه یا غفلت احتمالی تدوینکنندگان معاهده نسبت داد، که هر دو آنها انتقاداتی هستند که در موارد متعدد به این معاهده، از جمله ماده مورد بحث وارد شده است. در این معاهده به طور خاص ذکر شده است که «طرفهای معاهده متعهد میشوند که اشیاء حامل سلاحهای هستهای یا هرگونه سلاح انهدام فراگیر دیگری را در مدار زمین قرار ندهند، چنین سلاحهایی را بر روی اجرام آسمانی یا به هر شکل دیگر در فضا مستقر نکنند. در اینجا واژگان انتخاب شده بسیار حائز اهمیت هستند، استفاده از اصطلاحاتی نظیر «نصب»، «استقرار»، و «ایستگاه» حاکی از دائمی بودن بکارگیری این سلاحها در قلمرو فضا میباشد.
این بدان معناست که از طریق تدوین معاهده فضای ماورای جو، این معاهده عامدانه یا غیرعامدانه بکارگیری سلاحهایی را که به طور موقت از فضای ماورای جو عبور میکنند تا به هدف خود برسند را از شمول خود خارج کرده است. براساس آنچه میتوان استنباط کرد، استفاده از موشکهای بالستیک قارهپیما در تعارض با اصول مندرج در معاهده نیست.
وهمی مخاطرهآمیز
از طریق این «خلاء قانونی» است که برخی کارشناسان با افتخار اعلام کردهاند که معاهده فضای ماورای جو یکی از آن مقرراتی است که در طول تاریخ طولانی خود هرگز نقض نشده است. این ادعایی است که بسیاری هنگام ذکر «موفقیتِ» به اصطلاح این مقررات به آن استناد میکنند. با این حال، فقدان آشکار مقررات حاکم بر استفاده از چنین سلاحهایی، همراه با قابلیتهای ویرانگر آنها، این ادعا و تمجید را زود هنگام و نسنجیده جلوه میدهد.
در این مقطع، اشاره به این نکته حائز اهمیت است که صرفاً یک معاهده بینالمللی جامع و الزامآور وجود دارد که با هدف منع گسترش و استفاده از سلاحهای هستهای تدوین شده است و آن «معاهده منع سلاحهای هستهای» است. با این حال، در میان پنج کشوری که در جهان دارای ظرفیت ویرانگر پرتاب موشکهای بالستیک قارهپیما هستند، هیچ یک از آنها معاهده مذکور را امضا نکردهاند.
بنابراین، عبارت محدودکننده معاهده فضای ماورای جو ۱) به دلیل فقدان هرگونه محدودیت مؤثر دیگری در مورد این نوع از تسلیحات، امکان آزمایش و توسعه آزادانه چنین سلاحهایی، به ویژه آنهایی که ماهیت هستهای دارند را فراهم کرده است و ۲) به بنیان خود حقوق فضا ضربه وارده کرده است. همانگونه که پیشتر بیان شد، دلیل اصلی ایجاد حقوق فضا همواره تسهیل استفاده صلحآمیز از فضای ماورای جو به نفع کل بشریت بوده است. این موفقیت و بیتفاوتی، توانایی این حقوق را برای تطبیق و تغییر در جهت نیل به این هدف محدود میسازد. بدون تردید، در این وضعیت، تلاشها باید معطوف به بازنگری جامع این مقررات، به منظور دربرگرفتن جنبههای فناوری شود که ممکن است در آن زمان به آسانی توسط تدوینکنندگان معاهده قابل پیشبینی نبوده است.
راه پیش رو
روحیه سرسخت و تسلیمناپذیر بشر، تضمینکننده تداوم تلاشهای بشر برای گستردن ردپای خود در پهنه گیتی خواهد بود. معاهده فضای ماورای جو از زمان تصویب آن در سال ۱۹۶۷ تا حدود زیادی بدون تغییر باقی مانده است، با این حال پیشرفتهای فناوری از آن زمان تاکنون بیسابقه و سریع بوده است. از آنجایی که چندین کشور دیگر ادعای مالکیت بر آن منطقه اسرارآمیز ورای سیاره زمین را دارند، تطبیق و همسویی حقوق فضا با نیازهای به سرعت در حال تغییر و محیط ژئوپلتیکی، امری حیاتی است.
[۱] https://www.starlawblog.com/uncategorized/guest-author-advik-rijul-jha-the-non-militarization-of-space-the-understated-failure-of-space-treaties/
[2] Luna IX
[3] نامیده میشود ICBMs اختصاراً
[۴] Karman Line
[5] ICBMs