آیا حملات اسرائیل به پیجرها و بی‌سیم‌های حزب‌الله غیر هدفمند بودند؟

آیا حملات اسرائیل به پیجرها و بی‌سیم‌های حزب‌الله غیر هدفمند بودند؟[۱]

Marko Milanovic

مترجم: امیر رحیمی ریک

دانشجوی دکتری حقوق بین‌الملل دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات

ویراستار علمی: دکتر مصطفی زارعی

پژوهشگر حقوق بین‌الملل و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بوشهر

      هنوز اطلاعات دقیقی درباره حملاتی که اسرائیل علیه حزب‌الله در لبنان با انفجار صدها پیجر و بی‌سیم( walkie talkie (مجهز به مواد منفجره انجام داده، در اختیار نداریم. این نوع حمله کاملا بی‌سابقه است – شخصا نمی‌توانم نمونه مشابهی برای آن بیابم، هر چند شاید دیگران بتوانند. این نوآوری در حملات، چالشی برای درک چگونگی اعمال قواعد تثبیت‌شده حقوق بین‌الملل بشردوستانه به ‌ویژه اصول تفکیک و تناسب و همچنین تدابیر احتیاطی به وجود می‌آورد. علاوه بر این، سوالات متعددی در زمینه حقوق بین‌الملل بشردوستانه مطرح می‌شود، از جمله این که آیا این پیجرها و بی‌سیم‌ها به ‌عنوان تله‌های انفجاری شناخته می‌شوند یا به نوعی قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه در خصوص استفاده از سلاح‌های خاص را نقض کرده‌اند(برای مطالعه بیشتر به (William H. Boothby) در “Articles of War” و پست برایان فینوکان(Brian Finucane) در “Just Security” که سوالات مختلف حقوق بین‌المللی بشردوستانه را بررسی کرده‌اند، مراجعه کنید).

      در این نوشتار به یک پرسش خاص می‌پردازیم که آیا این حملات غیر هدفمند وکورکورانه بودند؟ تمایز میان اهداف نظامی (اعم از افراد یا اشیا) از یک سو و غیرنظامیان و اموال غیرنظامی از سوی دیگر، از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل بشردوستانه است. انتقادات عمومی از حملات اسرائیل بیشتر بر احتمال نقض این اصل متمرکز شده است. به عنوان مثال کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، فولکر ترک، اظهار داشت:

«هدف قرار دادن همزمان هزاران نفر، چه غیرنظامیان و چه اعضای گروه‌های مسلح، بدون اطلاع از این که چه کسی در لحظه حمله در اختیار دستگاه‌های مورد هدف بوده و مکان و شرایط اطراف آن‌ها در زمان حمله چگونه بوده است، نقض حقوق بین‌الملل حقوق بشر و در موارد قابل اعمال، نقض حقوق بین‌الملل بشردوستانه است.»

      یک روز بعد، گروهی از کارشناسان ویژه سازمان ملل متحد به سرپرستی پروفسور بن ساؤل، گزارشگر ویژه ترویج و حفاظت از حقوق بشر و آزادی‌های اساسی در مقابله با تروریسم، بیانیه‌ای مطبوعاتی صادر کردند که در آن، عملیات اسرائیل را به شرح زیر مورد انتقاد قرار دادند (با استفاده از عباراتی مشابه با کمیسر عالی حقوق بشر):

کارشناسان اظهار داشتند «این حملات حق حیات را نقض می‌کند، در حالی که هیچ نشانه‌ای مبنی بر این که قربانیان در زمان حمله تهدید قریب‌الوقوع و مرگباری برای دیگران محسوب می‌شدند، وجود ندارد». «چنین حملاتی نیازمند تحقیقات سریع و مستقل است تا حقیقت مشخص شود و امکان پاسخگویی برای جنایت کشتار فراهم گردد…

گزارش شده است که پیجرها و بی‌سیم‌ها عمدتا میان افرادی توزیع شده‌اند که ادعا می‌شود با جنبش حزب‌الله در ارتباط هستند. این گروه شامل افراد غیرنظامی و نظامی است که در درگیری‌های مسلحانه با اسرائیل در مرز مشارکت دارند.»

کارشناسان ادامه دادند:«در صورتی که حقوق بین‌الملل بشردوستانه در این موقعیت حاکم باشد، در زمان این حملات هیچ راهی برای دانستن این وجود نداشت که چه کسی این دستگاه‌ها را در اختیار داشته و چه کسانی در نزدیکی آن‌ها حضور داشته‌اند.» «حملات همزمان به هزاران دستگاه، به‌طور اجتناب‌ناپذیری حقوق بین‌الملل بشردوستانه را نقض می‌کند؛ زیرا در تایید هر هدف و تفکیک بین غیرنظامیان محافظت‌شده و افرادی که ممکن است به دلیل مشارکت مستقیم در مخاصمات مورد هدف قرار گیرند، قصور شده است.»

کارشناسان هشدار دادند:«چنین حملاتی می‌تواند به عنوان جنایات جنگی از جمله‌ کشتار، حمله به غیرنظامیان و انجام حملات غیر هدفمند وکورکورانه تلقی شود و علاوه بر آن، نقض حق حیات نیز محسوب می‌گردد.»

      من به شدت طرفدار اعمال حقوق بین الملل بشر در زمان درگیری‌های مسلحانه هستم. با این حال، باید بگویم که نتیجه‌گیری کمیسر عالی و دارندگان ماموریت ویژه مبنی بر این که در این‌جا حق حیات نقض شده، بیش از حد قطعی به نظر می‌رسد؛ به ویژه در مورد این دیدگاه که تنها افرادی که تهدید قریب‌الوقوع و مرگباری برای دیگران ایجاد کرده‌اند، می‌توانند به ‌طور قانونی هدف قرار گیرند. در حالی که این اصل در زمان صلح تا حد زیادی درست است، اما در زمان جنگ این دیدگاه کاملا مطابق با چارچوب حقوقی نیست. حقوق بین‌الملل بشر این قابلیت را دارد که هدف‌گیری مبتنی بر وضعیت را در چارچوب حقوق بین‌الملل بشردوستانه بپذیرند که در حالت کلی به معنای محرومیت خودسرانه از حق حیات محسوب نمی‌شود. واضح است که دست‌کم طی چندین ماه گذشته، یک درگیری مسلحانه شدید و غیر‌ بین‌المللی میان اسرائیل و حزب‌الله جریان داشته است – این موقعیت یک وضعیت مرزی یا مبهم نیست که حتی کشتارهای مطابق با حقوق بین‌الملل بشردوستانه نیز تحت قواعد بین‌المللی حقوق بشر غیرقانونی تلقی شوند. به عبارت دیگر، چارچوب اصلی مرجع در این‌جا باید حقوق بین‌الملل بشردوستانه باشد و نه حقوق بین الملل بشر. عبارت «تا جایی که حقوق بین‌الملل بشردوستانه قابل اعمال است»، به نظر من نادرست و گمراه‌کننده است. حق حیات فرد مورد هدف‌ تنها در صورتی نقض شده است که قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه در خصوص هدف‌گیری به طور خاص نقض شده باشند.

بنابراین مسئله اصلی این است که آیا استفاده از پیجرها و بی‌سیم‌های انفجاری با اصول حقوق بین‌الملل بشردوستانه مطابقت داشته است یا خیر. پرسش کلیدی در این زمینه این است که آیا این حملات با اصل تفکیک سازگار بوده‌اند؟ به نظر من، پاسخ به این پرسش احتمالا منفی است، به این معنا که این حملات شاید غیرهدفمند بوده‌اند. اما این مسئله به اندازه‌ای که در بیانیه‌های فوق نشان داده شده، به وضوح قابل اثبات نیست.

      در ابتدا باید استدلال احتمالی را کنار بگذاریم که هدف حمله، نه خود اعضای حزب‌الله، بلکه دستگاه‌های ارتباطی‌ای بوده که آن‌ها حمل می‌کردند. به بیان دیگر، ممکن است اسرائیل مدعی شود که اختلال در ارتباطات دشمن یک هدف نظامی مشروع بوده و عملیات مورد بحث نیز به دنبال همین هدف بوده است. اما این استدلال به ‌وضوح نادرست است. اگر اسرائیل واقعا قصد داشت ارتباطات حزب‌الله را مختل کند، می‌توانست به ‌سادگی دستگاه‌ها را طوری دستکاری کند که اتصال آن‌ها قطع شود یا از کار بیفتند، کاری که به مراتب آسان‌تر از جاسازی مواد منفجره در آن‌ها بود. تنها توضیح منطقی برای جاسازی مواد منفجره در این دستگاه ها این است که هدف از آن ، کشتن یا مجروح کردن افرادی بوده که از این دستگاه‌ها استفاده می‌کردند. به عبارت دیگر، هدف اصلی حمله خود افراد حامل دستگاه‌ها بوده‌اند. این موضوع کاملا روشن است.

      دوم و شاید مهم‌ترین نکته حقوقی این است که به هیچ وجه نمی‌توان استدلال کرد که هر عضو حزب‌الله صرفا به دلیل عضویت در این سازمان، هدف مشروعی تحت قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه محسوب می‌شود. هدف‌گیری مبتنی بر وضعیت در درگیری‌های مسلحانه غیربین‌المللی پیچیدگی بیشتری نسبت به درگیری‌های مسلحانه بین‌المللی دارد(برای نمونه، به مباحث مربوط به آزمون «وظیفه مبارزه مداوم» کمیته بین‌المللی صلیب سرخ اشاره می‌شود). اما با این حال، روشن است که گروهی مانند حزب‌الله که دارای هزاران عضو با وظایف مختلف سیاسی، مذهبی، اجتماعی و نظامی است، نمی‌تواند به‌طور ساده معادل یک نیروی مسلح در نظر گرفته شود. به بیان دیگر، هدف‌گیری مبتنی بر وضعیت اعضای حزب‌الله باید بر اساس وظایفی که انجام می‌دهند، صورت گیرد – این موضوع در مورد گروه‌هایی مانند حماس، طالبان یا حتی داعش زمانی که بخش‌های وسیعی از عراق و سوریه را اداره می‌کردند، نیز صدق می‌کند. می‌توان استدلال کرد که همه اعضای شاخه نظامی حزب‌الله به دلیل وضعیت نظامیشان قابل هدف‌گیری هستند. اما اعضای حزب‌الله که به شاخه نظامی تعلق ندارند، غیرنظامی محسوب می‌شوند و تنها در صورتی قابل هدف‌گیری‌ هستند که به‌ طور مستقیم در مخاصمات شرکت کنند(برای اطلاعات بیشتر، به این مطلب از مایک اشمیت(Michael N. Schmitt) که درباره «گروه‌های مختلط» بحث می‌کند، مراجعه کنید). اعضای حزب‌الله ممکن است معلم، پلیس، روحانی، پزشک یا سیاستمدار باشند – حتی اگر برخی، آن‌ها را بر اساس تعاریف خاص، تروریست تلقی کنند. از منظر حقوق بین‌الملل بشردوستانه، این افراد تا زمانی که به شاخه نظامی حزب‌الله تعلق نداشته باشند، غیرنظامی محسوب می‌شوند (یا اگر مطابق با دیدگاه کمیته بین‌المللی صلیب سرخ وظیفه مبارزه مداوم را انجام ندهند).

      سوم، پیش از اعمال قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه در خصوص هدف‌گیری – که دامنه آن محدود به «حملات» است – باید تعریف دقیق و روشنی از ماهیت این حملات در چارچوب واقعیت‌های خاص این قضیه داشته باشیم. این موضوع به برخی ویژگی‌های فنی عملیات بستگی دارد که همچنان نامشخص است. سوال کلیدی این است: پس از توزیع پیجرها و بی‌سیم‌ها بین اعضای حزب‌الله، آیا اسرائیل این توانایی را داشت که تنها برخی از دستگاه‌ها را به صورت فردی فعال کند یا مجبور بود همه آن‌ها را به ‌طور همزمان منفجر کند؟ به عبارت دیگر، آیا این یک عملیات «همه یا هیچ» بود که در آن سیگنال فعال‌سازی باید به ‌طور همزمان یا به ترتیب به همه دستگاه‌ها ارسال می‌شد، یا این که اسرائیل می‌توانست انتخاب کند که کدام دستگاه‌ها را منفجر کند؟ اگر دستگاه‌ها تنها به‌طور همزمان قابل فعال‌سازی بودند، در این صورت با یک حمله واحد مواجه هستیم که هزاران نفر را تحت تاثیر قرار داده است (یا دو حمله، در صورتی که بی‌سیم‌هایی را که روز بعد منفجر شدند به ‌طور جداگانه محاسبه کنیم). اما اگر دستگاه‌ها به صورت انتخابی قابل فعال‌سازی بودند، آن گاه ما با مجموعه‌ای از حملات مجزا مواجه هستیم که هر کدام به ‌طور مستقل باید با اصول تفکیک و تناسب منطبق باشند.

      در شرایط فعلی، همچنان مشخص نیست که کدام‌یک از این احتمالات درست است – ما هنوز پاسخ قطعی نداریم. مهم‌ترین مدرک در این زمینه این خواهد بود که آیا علاوه بر دستگاه‌هایی که منفجر شدند، تعداد قابل توجهی از دستگاه‌هایی که مواد منفجره در آن جاسازی بودند منفجر نشده‌اند، احتمالا به این دلیل که نیروهای اسرائیلی مسئول عملیات تشخیص داده‌اند که فرد مربوط هدف مشروعی نبوده است. به عبارت دیگر، اگر هیچ یا تعداد بسیار کمی دستگاه منفجرنشده در لبنان یافت شود، این احتمال قوی است که اسرائیل همه دستگاه‌ها را به ‌طور همزمان منفجر کرده و توانایی انتخاب دقیق اهداف را نداشته است. اما اگر تعداد زیادی از این دستگاه‌های منفجرنشده وجود داشته باشد، این می‌تواند نشان‌دهنده این امر باشد که اسرائیل حداقل به‌ نوعی هدف‌گیری فردی را انجام داده است. بار دیگر، باید گفت که هنوز نمی‌دانیم کدام‌یک از این گزینه‌ها صحیح است.

      چهارم، در فرضیه «انفجار همزمان»، این دو حمله تنها در صورتی با اصل تفکیک سازگار خواهند بود که مقامات اسرائیلی با اطمینان معقول به این نتیجه رسیده باشند که اکثریت قریب به اتفاق دستگاه‌های دربردارنده مواد منفجره به دست اعضای شاخه نظامی حزب‌الله رسیده‌اند که می‌توان به ‌طور قانونی آن‌ها را بر اساس وضعیتشان هدف قرار داد، یا به دست غیرنظامیانی که به ‌طور مستقیم در مخاصمات شرکت داشته‌اند. بنابراین اگر مقامات اسرائیلی معتقد بودند که حدود ۹۰ درصد از این دستگاه‌ها در دست جنگجویان حزب‌الله است، فعال‌سازی آن‌ها به ‌طور نظری می‌توانست با اصل تفکیک مطابقت داشته باشد. این موضوع به نوبه خود بستگی به اطلاعاتی دارد که اسرائیل درباره این که حزب‌الله این دستگاه‌ها را به چه افرادی تحویل داده، در اختیار داشته است. با این حال، این اطلاعات باید از سطح بالایی از دقت و اطمینان برخوردار می‌بود؛ چرا که در غیر این صورت تردیدهای جدی در مورد وضعیت افراد هدف وجود داشت.

      پنجم، در فرضیه «انفجار همزمان»، یک تحلیل واحد از تناسب انجام می‌شود که شامل دو دسته از غیرنظامیان است: دسته اول، غیرنظامیانی که به‌طور ناخواسته خودشان حامل دستگاه‌های انفجاری بوده‌اند، و دسته دوم، رهگذران یا افرادی که ممکن است از انفجار دستگاه‌هایی که کاربرانشان جنگجویان حزب‌الله بوده‌اند، آسیب ببینند. در مورد دسته اول، احتمال آسیب جدی به غیرنظامیان بسیار بالاست، در حالی که احتمال آسیب به دسته دوم (رهگذران) به دلیل محدود بودن قدرت انفجار هر دستگاه کمتر است.

      ششم، در فرضیه «انفجار انتخابی»، هر انفجار به ‌عنوان یک حمله مستقل محسوب می‌شود و هر یک نیازمند تحلیل مستقل در خصوص تفکیک و تناسب است. سوال کلیدی در این‌جا این است که اسرائیل چه شواهدی در خصوص وضعیت هر هدف فردی در اختیار داشته، به ‌جز این که آن‌ها صرفا حامل یکی از دستگاه‌های ارتباطی بوده‌اند. به بیان دیگر، حتی اگر اسرائیل با اطمینان معقول می‌دانست که حزب‌الله این دستگاه‌ها را فقط میان اعضای شاخه نظامی خود توزیع می‌کند، صرف در اختیار داشتن چنین دستگاهی به ‌تنهایی نمی‌توانست مبنای کافی برای هدف‌گیری بر اساس وضعیت باشد. من همچنان مطمئن نیستم که آیا اسرائیل توانایی انفجار انتخابی این دستگاه‌ها را داشته است یا خیر. با این حال، اگر چنین قابلیتی وجود داشته، رعایت اصل تفکیک مستلزم ارزیابی فردی برای هر هدف بوده است – از لحاظ تئوریک، اسرائیل ماه‌ها زمان داشت تا چنین ارزیابی‌ای را انجام دهد، اما تردید دارم که اسرائیل از هویت اکثر افرادی که این دستگاه‌ها را دریافت کرده بودند، آگاه بوده باشد؛ به‌ویژه که این دستگاه‌ها ظاهرا حتی چند ساعت پیش از انفجارها نیز به اعضای حزب‌الله توزیع می‌شدند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد انجام هر گونه ارزیابی فردی در خصوص تناسب تقریبا غیرممکن بوده، چرا که تمامی دستگاه‌ها به‌ طور همزمان منفجر شده‌اند؛ حتی در شرایطی که برخی از اهداف بسیار نزدیک به غیرنظامیان بودند. گمان می‌کنم اسرائیل بار دیگر به اندازه محدود بسته‌های انفجاری استناد کرده و ادعا کند که این حملات متناسب بوده‌اند، زیرا تنها تعداد کمی از غیرنظامیان به‌ طور جدی آسیب دیده‌اند و در مقابل، آسیب رساندن به تعداد زیادی از جنگجویان حزب‌الله مزیت نظامی قابل توجهی داشته که بر آسیب به غیرنظامیان برتری دارد.

      دو مورد اطلاعات کلیدی وجود دارد که برای دستیابی به نتیجه‌گیری دقیق‌تر ضروری است. نخست، باید بدانیم چه تعداد از افرادی که دستگاه‌های حامل مواد منفجره را در اختیار داشتند و مستقیما مورد حمله قرار گرفتند، عضو شاخه نظامی حزب‌الله بودند و چه تعداد برای بخش‌های دیگر این سازمان کار می‌کردند. از گزارش‌های رسانه‌ای می‌دانیم که برخی از افراد آسیب‌دیده، به نظر نمی‌رسد عضو شاخه نظامی حزب‌الله بوده باشند؛ برای مثال پزشکانی که در بیمارستان‌ها مشغول به کار بودند. اما هنوز نسبت جنگجویان به غیرنظامیان در میان آسیب‌دیدگان مشخص نیست. این مسئله برای ارزیابی این که آیا عملیات با اصل تفکیک سازگار بوده یا خیر، بسیار حائز اهمیت است.

دوم، باید بدانیم چند نفر از غیرنظامیان رهگذر بر اثر انفجار دستگاهی که در اختیار فرد دیگری بوده، آسیب دیده‌اند و میزان این آسیب‌ها تا چه حد بوده است. این موضوع برای بررسی این که آیا عملیات با اصل تناسب مطابقت داشته یا خیر، اهمیت دارد.

در هر دو مورد، پرسش حقوقی مهم این است که مجریان اسرائیلی چه قصدی داشتند و چه انتظاری از نتایج عملیات داشتند؛ نه اینکه در عمل، هنگام انفجار دستگاه‌ها چه اتفاقی رخ داده است. با این حال، آنچه واقعا رخ داده، می‌تواند شواهدی قابل قبول – هر چند نه قطعی – از قصد و آگاهی مجریان عملیات ارائه دهد، به‌ ویژه در شرایطی که اسرائیل نه تنها مسئولیت این حمله را نپذیرفته، بلکه هیچ‌یک از اطلاعات مرتبط با آن را نیز در اختیار قرار نداده است.

      به ‌طور خلاصه، با توجه به اطلاعات موجود، به نظر می‌رسد این حملات به احتمال زیاد بدون تمایز یا کورکورانه بوده‌اند، یعنی نتوانسته‌اند میان جنگجویان حزب‌الله و غیرنظامیان تمایز قائل شوند. به نظر من، این مسئله مهم‌تر از تحلیل تناسب در چارچوب حقوق بین‌الملل بشردوستانه است. اگر اسرائیل این دستگاه‌ها را بر اساس این فرض منفجر کرده باشد که تمامی اعضای حزب‌الله قابل هدف‌گیری هستند، این به وضوح یک حمله کورکورانه است. اما اگر اسرائیل تنها اعضای شاخه نظامی حزب‌الله را هدف قرار داده باشد، در آن صورت حملات می‌توانست با اصل تفکیک سازگار باشد. در چنین حالتی، اسرائیل یا باید اطلاعات موثقی در اختیار می‌داشت که نشان دهد تقریبا همه افرادی که این دستگاه‌ها را در اختیار داشتند، اعضای شاخه نظامی حزب‌الله بودند، یا باید نوعی ارزیابی فردی برای هر فردی که تحت تاثیر قرار گرفته، انجام می‌داد. از نظر من، با توجه به شرایط موجود، هر دو گزینه بعید به نظر می‌رسد – اما تا زمانی که اطلاعات بیشتری در دست نباشد، نمی‌توان با قطعیت قضاوت کرد.[۲]

[۱] https://www.ejiltalk.org/were-the-israeli-pager-and-walkie-talkie-attacks-on-hezbollah-indiscriminate/ , September 20, 2024

 ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)[۲]

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *