غزه و حقوق بین‌الملل: تاملات انتقادی در مورد وضعیت کنونی

غزه و حقوق بین‌الملل: تاملات انتقادی در مورد وضعیت کنونی[۱]

Tor Krever

مترجم: مهریار راشدی

دانشجوی دکتری حقوق بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی

ویراستار علمی: دکتر ستار عزیزی

استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان

نظریه مشورتی دیوان بین‌المللی دادگستری درباره پیامدهای حقوقیِ ناشی از سیاست‌ها و اقدامات اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی فلسطین از جمله بیت‌المقدس شرقی، بار دیگر توجه بین‌المللی را به لاهه و نهادهای حقوقی آن معطوف کرد. از زمان حملات در اکتبر ۲۰۲۳، توجه افکار عمومی به دیوان بین‌المللی دادگستری و دیوان کیفری بین‌المللی به سطحی رسیده است که شاید هرگز پیش از این دیده نشده باشد؛ یک هم‌صدایی جهانی که از این نهادها می‌خواهد به وحشت‌هایی که اسرائیل بر غزه تحمیل کرده است، پایان دهند. این ‌که لاهه مرکز توجه معترضان به تهاجم اسرائیل قرار گرفته است، بازتابی از یک سرمایه‌گذاری عمومی‌تر در حقوق بین‌الملل و زبان قانون به عنوان چارچوب غالب گفتمان‌های عمومی و سیاسی است. امروزه تعداد کمی از مفسران از غزه یا فلسطین سخن می‌گویند بدون این که به زبان قانون استناد کنند. البته این خیلی نامتعارف نیست.

در سال ۲۰۰۳، مخالفت با تهاجم آمریکا و انگلیس به عراق نیز با استدلال قانونی بیان شد، جنگ به عنوان استفاده غیرقانونی از زور محکوم شد، محاکمه جنایتکاران جنگی در لاهه مطرح شد. گروهی از محققان منتقد با تامل در مورد استناد خود به حقوق بین‌الملل برای مخالفت با تهاجم، احتمال می‌دادند که این تهاجم می‌تواند عواقب ناخواسته و حتی تاسف‌آوری داشته باشد. برخی دیگر هشدارهای خود را با ابهام کمتری مطرح کردند. دو دهه بعد، این‌ها مانند کاساندرا(Cassandra)[2] ایستاده‌اند، به‌طور مکرر مورد استناد قرار می‌گیرند اما به ندرت مورد توجه قرار می‌گیرند. حتی پژوهشگران حقوق انتقادی نیز قابلیت شگفت‌انگیزی را آشکار می‌کنند، به ستایش وعده‌های حقوق بین‌الملل می‌پردازند، در حالی که انتقادات از عدم تعیین جای خود را به فرمالیسم پیش پا افتاده می‌دهد. آن‌ها نامه‌های سرگشاده‌ای را به نام متخصص حقوقی می‌نویسند و امضا می‌کنند و در سیلابی از نامه‌نگاری غرق می‌شوند. آن‌ها از دیوان کیفری بین‌المللی خواستار صدور رای بازداشت توسط کریم خان هستند و این که او درخواست صدور تعداد بیشتری از آن‌ها را داشته باشد؛ با اعتقاد به این که به دلیل جانبداری یا احتیاط دادستان یا به دلیل موانع قانونی، با سابقه عینی این نهاد ناهمخوان است.

ما از این موج علاقه و توسل به حقوق بین‌الملل چه چیزی باید بسازیم؟ چگونه باید در مورد حمایت پر سر و صدا از لاهه و نهادهای آن به عنوان منادی عدالت فکر کنیم؟ بدون شک در ماه‌ها و سال‌های آینده مطالب زیادی نوشته خواهد شد، اما برخی بازتاب‌های اولیه را می‌توان در شماره بعدی London Review of International Law مشاهده کرد.

ما مجموعه‌ای از ۴۷ متنِ رویکردی کوتاه منتشر کرده‌ایم؛ نسخه دسترسی پیشرفته اینجا و برای کسانی که دسترسی سازمانی ندارند، نسخه «پیش‌چاپ» اینجا موجود است. آن‌ها منعکس‌کننده طیف گسترده‌ای از دیدگاه‌ها و به طور قابل توجهی در سبک متفاوت هستند؛ از رویکرد شاعرانه – به عنوان مثال، مارینا ولیچکوویچ(Marina Veličković) که به طرز قدرتمندی خاطرات دوران کودکی‌اش در سارایوو را با حال حاضر مقایسه می‌کند – تا تفاسیر علمی متعارف‌تر. آن‌ها همچنین از نظر سبک متفاوت هستند، از تاملات نظری گرفته تا انتقادات تند.

این مجموعه طیف وسیعی از موضوعات را در بر می‌گیرد. نقش حقوق بین‌الملل در غزه/فلسطین و به عنوان پاسخی به آن، البته یک نگرانی اصلی است. فردریک مگرت(Frédéric Mégret) از فلسطینی‌ها درخواست می‌کند که به جای سرمایه‌گذاری روی حقوق، درباره تشکیل کشور خود مذاکره کنند. کارن انگل(Karen Engle) و فیونولا نی اِلن(Fionnuala Ní Aoláin) به سازماندهی ادعاهای خشونت جنسی سیستماتیک و گسترده و استفاده از انتخاب دادگاه مناسب(forum shopping) برای شکل دادن به روایت‌های درگیری نگاه می‌کنند. رابرت ناکس(Robert Knox) به اتهام آشنا و شناخته‌شده ریاکاری و رابطه آن با نژادپرستی در حقوق بین‌الملل می‌پردازد. شهد حموری(Shahd Hammouri) می‌پرسد که وکیل بین‌المللی (فلسطینی) بودن در زمان ژنوسید(نسل‌زدایی) به چه معناست؟

برخی از نویسندگان، علی‌رغم تصدیق محدودیت‌ها، نسبت به ظرفیت بالقوه پیش رونده حقوق بین‌الملل خوش‌بین هستند. جان کویگلی(John Quigley) در شرایط کنونی چشم‌انداز حقوق بین‌المللی را ترسیم می‌کند که برای صلح جهانی بسیج شده است، در حالی که روتی تیتل(Ruti Teitel) اشاره می‌کند که تدابیر کنونی دیوان بین‌المللی دادگستری و دیوان کیفری بین‌المللی ممکن است حس مشروعیت را به نظم حقوقی بین‌المللی بازگرداند. بیل بورینگ(Bill Bowring) بر «اهمیت عمیق سیاسی و اخلاقی» مداخلات حقوقی اخیر نیز تاکید می‌کند. دیگران با تردید ضمنی که در سخنان ابتدایی من در بالا ذکر شده و در نوشته خودم تکرار کردم، در مورد این که وقتی ما بارها و بارها به لاهه می‌رویم، چه چیزی از دست می‌رود، همسو هستند. به عنوان مثال، نورا جابر(Nora Jaber) استدلال می‌کند که حقوق بین‌الملل فایده چندانی نخواهد داشت مگر این که در خدمت مبارزه گسترده‌تر ضد امپریالیستی علیه ساختارهای فاجعه‌بار مادی کنونی بسیج شود.

چندین نویسنده نقدهای ظریفی از نقاط کور خاص حقوق بین‌الملل یا تمرکز کوتاه‌مدت آن در سازماندهی ارائه می‌دهند. سوفی ریگنی(Sophie Rigney) در پاسخ به درخواست‌ها برای مداخله در دیوان کیفری بین‌المللی، می‌پرسد که چگونه می‌توانیم بدون تکیه بر سیستم آسیب‌پذیر حقوق بین‌الملل کیفری، پاسخگویی ایجاد کنیم. به‌طور مشابه اوتی کورهونن(Outi Korhonen) نسبت به تلاش برای رسیدگی به بی‌عدالتی از طریق جرم‌انگاری هشدار می‌دهد و به تمایل رسانه‌ها به تمرکز بر بی‌عدالتی در صورت تلقی به‌ عنوان جرم اشاره می‌کند. سارا کندال(Sara Kendall) و کلر داسیلوا(Clare da Silva) می‌پرسند که آیا جبران بی‌‌عدالتی ممکن است در جایی غیر از دیوان بین‌المللی دادگستری و دیوان کیفری بین‌المللی پیدا شود؟ آیا حقوق بین‌الملل می‌تواند به‌عنوان مثال، با زنجیره تامین تسلیحات که از درگیری‌های مسلحانه حمایت نموده و سود می‌برد، مقابله کند؟ کریستین شوبل-پاتل(Patel Christine Schwöbel)، ناهد سامور(Nahed Samour) و میشل بورگیس-کاستالا(Kasthala Michelle Burgis) از یک دسته بندی حقوقی بین‌المللی جدید از استعمار شهرک‌نشینی حمایت می‌کنند تا آن اقدامات غیرقانونی تلقی شود.

مجموعه دیگری از نوشته‌ها به گفتمان عمومی و جایگاه و کارکرد حقوق بین‌الملل در آن گفتمان می‌پردازد. لوری آلن(Lori Allen) به تنش‌ها در توسل فزاینده به حقوق بین‌الملل در مورد غزه توجه کرده، در حالی که دیوید چندلر(David Chandler) ظهور آن به‌عنوان چارچوب غالب تحلیل را نشانه فرسودگی سیاست بین‌الملل می‌داند. واسوکی نسیا(Vasuki Nesiah) نگاه لاهه را از طریق داستان کتاب مقدس ابراهیم و اسحاق می‌خواند. ایلان پاپه(Ilan Pappé) معتقد است، تقابلی که در آن‌جا بین «سیاست قدرت جهانی» و «افکار عمومی جهانی» مشاهده می‌کنیم، چالش مهمی برای نظام بین‌الملل معاصر به وجود می‌آورد. مایکل فخری(Michael Fakhri) نیز در لحظه کنونی تحولاتی با اهمیت تاریخی-جهانی، «پیکربندی مجدد اتحادها، دوستی‌ها و شبکه‌ها در حقوق بین‌الملل» را می‌بیند که هرگز مثل قبل نخواهد بود.

سایر نوشته‌ها بر جنبه‌های خاصی از گفتمان عامه‌پسند متمرکز است: نقش گذرا بودن روایات متضاد از فلسطین، در مورد زینیدا میلر(Zinaida Miller)، ژنوسید(نسل‌زدایی)، در مورد مارک درامبل(Mark Drumbl)، هانی سید(Hani Sayed)، زینا جلاد(Zeina Jallad) و آرنولف بکر لورکا(Arnulf Becker Lorca). در جایی که برخی از نویسندگان نگرانی خود را در مورد اولویت دادن به حقوق بین‌الملل به عنوان زبان محکومیت ابراز می‌کنند، برخی دیگر از مرکزیت آن در گفتمان معاصر تجلیل می‌کنند. دینز جووالا(Ntinz Tzouvala) در استنادهای اخیر عامه به حقوق بین‌الملل، یک شکاف اساسی از دوران جنگ عراق را مشاهده می‌کند. دانیل جویس(Daniel Joyce) اشاره می‌کند که این فراخوان‌ها نشان‌دهنده اهمیت حقوق بین‌الملل به عنوان چارچوبی است که از طریق آن مردم به دنبال کسب اطلاعات و اعتراض به بی‌عدالتی هستند. کاستاس دوزیناس(Costas Douzinas) همچنین نسبت به رد کلی حقوق بین‌الملل، با توجه به ظرفیت بالقوه آن برای توقف یا انسانی کردن جنگ، هشدار می‌دهد. سهیر ادلبی(Souheir Edelbi) که به خوبی از محدودیت‌های حقوق بین‌الملل آگاه است، تاکید می‌کند که می‌توان از حقوق بین‌الملل به‌ طور موثری برای جلب توجه به خشونت علیه فلسطینی‌ها بهره برد. فلوریان هوفمان(Florian Hoffmann) به رابطه بین حقوق و عدالت در چارچوب گسترده‌تری از معنا و منازعه که با «غزه» و « حقوق بین‌الملل» مشخص شده است، می‌پردازد.

اگر حقوق بین‌الملل در گفتمان عمومی پیرامون غزه برجسته است، تا چه اندازه علاقه به بحث‌ها و فرآیندهای حقوقی حتی در میان جوامع جغرافیایی، سیاسی و فکری مختلف یکسان بوده است؟ آیا دیدگاه یک فرد اهمیت دارد؟ آلاء ‌حاج‌‌یحیى(Alaa Hajyahia) و رشارد کلابهای(Reshard Kolabhai) به بررسی درخواست‌های حقوقی از دیوان بین‌المللی دادگستری در پرتو ویژگی‌های تاریخی و آرمان‌های آفریقای جنوبی و فلسطینی می‌پردازند. ترزا آلمیدا کراوو(Teresa Almeida Cravo) به ترسیم خطوط کلی اندیشه در پرتغال و تظاهر به «توازن» موجود در رسانه‌های آن اشاره می‌کند. مادلین چیام(Madelaine Chiam) به استرالیا و کارکرد استدلال حقوقی در گفتمان عمومی آن‌جا می‌پردازد. فرانسیسکو خوزه کوئینتانا(José QuintanaFrancisco) به آرژانتین پس از انتخاب خاویر میلی(Javier Milei) نگاه می‌کند، در حالی که لائورا بتانکور رسترپو (Restrepo Laura Betancur) و فابیا فرناندس کاروالیو (Fabia Fernandes Carvalho)، برزیل به ریاست‌جمهوری لولا و کلمبیا به ریاست‌جمهوری پترو را مقایسه می‌کنند. لیز کولامادایل(Lys Kulamadayil) به وضعیت گفتمان سیاسی و فکری در آلمان می‌پردازد. داریل لی(Darryl Li) با بازگشت به رابطه بین سیاست و حقوق بین‌الملل، پیامدهای تغییرات سیاسی را از منظر خود در ایالات متحده آمریکا بررسی می‌کند. جان رینولدز(John Reynolds) بر اهمیت زبان تمدنی در گفتمان معاصر تمرکز دارد و عبدالغنی سید(Abdelghany Sayed) و لوئیس اسلاوا(Luis Eslava) به دقت به ماهیت و ساختار همبستگی با فلسطین می‌پردازند.

مجموعه دیگری از نویسندگان، تحولات کنونی را در بافت تاریخی خود مورد بررسی قرار می‌دهند. جسیکا وایت(Jessica Whyte) به درخواست‌های اخیر برای حقوق بشر و استناد به آنچه که به اصطلاح «نظم قاعده‌محور ۱۹۴۸» نامیده می‌شود، می‌پردازد. مارتین کلارک(Martin Clark) اشتراکاتی را بین جیمز لوریمر(James Lorimer) و تئودور هرتزل(Theodor Herzl) آشکار می‌کند. بالفور و حمله اخیر به پرتره او در کالج ترینیتی کمبریج، کانون شعر ریچارد کلمنتز(Richard Clements) است. کریستوفر گیورز(Christopher Gevers) از دیدگاه‌های امیلکار کابرال(Amílcar Cabral) بهره می‌برد تا مسیری را از تصمیم دیوان بین‌المللی دادگستری در سال ۱۹۶۶ درباره آفریقای جنوب غربی تا زمان حاضر ترسیم کند. ناهد سامور(Nahed Samour) معتقد است که برجستگی حقوق بین‌الملل در حال حاضر نشان‌دهنده تغییر پارادایم از بشردوستانه به دیپلماتیک و سپس به حقوقی است.

در نهایت، چندین نویسنده توجه ما را به آکادمی معطوف می‌کنند. ایهاب شلبک(Ihab Shalbak) چالش‌های محققان منتقد که با تنش‌ها و لغزش‌ها بین سرمایه‌گذاری تاکتیکی و ساختاری در حقوق بین‌الملل دست و پنجه نرم می‌کنند را منعکس می‌نماید. برای جاستینا اوریبورو(Justina Uriburu)، زمان حال «لحظه حسابرسی» است؛ زیرا ما مجبور به بررسی سوالاتی درباره مسئولیت حرفه‌ای و عملکرد اخلاقی و «نقش‌های خود به عنوان معلم، پژوهشگر و دیگر هم‌قطاران» هستیم. اوموت اوزسو(Umut Özsu) از پژوهشگران انتقادی می‌پرسد که به ‌طور ‌ویژه چه نظری درباره حقوق بین‌الملل و سرچشمه‌های آن دارند، در حالی که گلیدر هرناندز(Gleider Hernández) به تنش‌ها در آموزش حقوق بین‌الملل و انتخاب‌های موجود «بین مقاومت و انطباق و میان آرمان و عمل» می‌پردازد. در پایان مجموعه، شعری از ایمی تالگرن(Immi Tallgren)، نظری برجسته در مورد آکادمی حقوقی ارائه می‌دهد.

علی‌رغم تلاش من برای دسته بندی آن‌ها در این‌جا، بیشتر بازتاب‌ها به چندین موضوع فوق می‌پردازد و مجموعه فقط به صورت آزاد سازماندهی شده است. شاید واضح باشد که طیف وسیعی از مواضع را در بر می‌گیرد که ناهمگونی جامعه حقوقی انتقادی را منعکس می‌کند. افتراق‌های معنادار فراوان است. برخی از نویسندگان به توانایی حقوق بین‌الملل برای اصلاح جهان ایمان دارند. برخی دیگر عمیقا تردید دارند. برخی در کنگره ملی آفریقای جنوبی تصور می‌کنند که هجوم به لاهه پیشتاز جنبش جدید جهان سوم را هدایت می‌کند. برخی دیگر از جمله من در مورد تطهیر اعتبار بین‌المللی ارتجاع داخلی محتاط‌تر هستند. اما نکته مهم این است که در زمانی که بسیاری از آحاد جامعه دانشگاهی در برابر حال و هوای سیاسی غالب سر تعظیم فرود آورده‌اند، تعداد کمی در این‌جا به ابهام یا تظاهر به تعادل تحریف‌شده روی می‌آورند. فاجعه غزه ما را با پرسش‌های دشواری مواجه می‌کند و ما نباید از یک نقد بی‌رحمانه هراس داشته باشیم؛ نقدی که همان‌طور که مارکس(Marx) گفت، از نتایج خود و از درگیری با قدرت‌های حاکم نترسد. امیدوارم این مجموعه بتواند کمکی کوچک هرچند موقتی باشد.[۳]

[۱] https://opiniojuris.org/2024/08/02/gaza-and-international-law-critical-reflections-on-the-conjuncture/

[2] شخصی که هشدارها یا نگرانی‌های معتبر او توسط دیگران نادیده گرفته می‌شود.

[۳] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *