فراتر از قانون: تاکید مجدد بر محوریت اخلاق در جنگ[۱]
Elke Schwarz & Neil Renic
مترجم:
دکتر مهوش منفرد عضو هیئت علمی دانشگاه ولی عصر(ع)رفسنجان
ویراستار علمی:
دکتر ندا کردونی پژوهشگر عالی حقوق بینالملل
هفته¬های منتهی به یک سالگیِ حملاتِ ۷ اکتبر، با تشدید خشونت در سراسر خاورمیانه همراه شده است. ایران اخیرا مجموعهای از موشکها را علیه پایتخت اسرائیل و پایگاههای نظامی مختلف شلیک کرده و اسرائیل در مورد حملات تلافیجویانه علیه ایران هشدار داده است. جنگی که با حملاتِ حماس علیه اسرائیل در غزه و اخیرا لبنان آغاز شد، اکنون منطقه را تهدید می¬کند.
انفجارهای بیسیم و پیجر در لبنان در اواخر سپتامبر، توجهات را به آسیبپذیری شبکهها و زیرساختها جلب کرده و نشان داده است که چگونه فناوریهای رایج میتوانند به سلاح تبدیل شوند. این حملات دستگاهی که توسط اسرائیل هدایت شدند، پیشزمینهای برای مجموعهای از حملات هوایی به منظور از بین بردن رهبری ارشد حزبالله بودند. اکنون این درگیری به یک تهاجم زمینی به جنوب لبنان و حملات هوایی مداوم به بیروت گسترش یافته است؛ به طوری که صدها نفر کشته و هزاران نفر زخمی یا آواره شدهاند، در حالی که نیویورک تایمز این حملات را بهعنوان «حرکتی جسورانه در جهت تشدید بحران» توصیف کرده است. همچون همیشه، غیرنظامیان بیگناه در میان این خشونت گرفتار شدهاند.
تحلیل این تشدید خشونت اغلب بین دو دیدگاه ابزاری نوسان داشته است: سودمندی استراتژیک اقدامات اسرائیل و قانونی بودن این حملات در چارچوب حقوق بینالملل. در حالی که هر دو دیدگاه جایگاه و اهمیت خاص خود را دارند، هیچکدام بهتنهایی برای درک کامل وضعیت فعلی کافی نیست. تحلیلهای حقوقی و مبتنی بر احتیاط، اهمیت و فوریت بررسی اخلاقی این بحران را کمرنگ کردهاند.
مواجهه اخیر یکی از اعضای رسانهها با سخنگوی وزارت دفاع آمریکا، ژنرال پات رایدر(Pat Ryder) در این زمینه آموزنده است. وقتی از او پرسیده شد که آیا «از نظر اخلاقی» حمله به پیجرها در لبنان «در چارچوب رفتار اخلاقی جنگ» قرار میگیرد، ژنرال رایدر پاسخ داد:«من وکیل نیستم». این گریز بلاغی، نشاندهنده تغییری گستردهتر در تفکر است. اخلاق به یک فهرست از مجوزهای میدان جنگ تبدیل شده یا بهطور کامل ذیل فرآیندهای حقوقی زیر سوال رفته است. پرسشهای عمیقتر که نه تنها به ابزارها بلکه به اهداف خشونت نیز میپردازند، به حاشیه رانده شدهاند. همچنین شناخت فاجعهآمیزی که جنگ ایجاد میکند و نیاز حیاتی برای اختتام آن به نفع صلحی عادلانه و پایدار، کمرنگ شده است. این مسائل هم سیاسی و حقوقی هستند و هم بهطور حیاتی و اجتنابناپذیر اخلاقی.
توجه به تفاوت بین قانون و اخلاق و اهمیت این تفاوت بسیار ضروری است. قانون چارچوبی برای تنظیم پارامترهای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی است. در زمینه جنگ، حقوق دسترسی و محدودیتهای خشونت را در صحنه بینالمللی تنظیم میکند. حقوق عرفی و اصول اساسی حقوقی — مانند [منع]جنایت تجاوز، قاعده تفکیک و غیره — برای تعریف استانداردهای اساسی و متقابل ضروری است ؛ بدون آنها پاسخگویی برای سوء رفتار تقریبا غیرممکن میشود. در مقابل، تاملات اخلاقی ساختار یا شکل مشخصی ندارد. اخلاق به عنوان یک عمل نامتناهی و مبتنی بر اندیشه است. این یک تمرین حل مسئله نیست — مهمترین پرسشهای اخلاقی از جمله آنهایی که به جنگ و خشونت مربوط میشوند، پاسخ قطعی ندارند. آنچه اخلاق نیاز دارد، مسئولیت برای اقدامات انجام شده و نشده است. قانون تحت تفسیر قرار میگیرد. اخلاق تحت بحث و جدل است. اولی به نهادها نیاز دارد، دومی به بازتاب، فضا و اغلب زمان.
همانطور که دزیر وروایج(Desiree Verweij)، متخصص اخلاق نظامی، به درستی اظهار می دارد، اخلاق باید قبل و بعد از اجرای قانون باشد. در جهانی که «تکثر و تغییر» مشخصه آن است، قانون باید ابزاری زنده باشد که توسط اخلاق هدایت میشود و به آن پاسخگو است. در غیر این صورت، خطر تحجر در دستورات اخلاقی و در نهایت غیراخلاقی شدن وجود دارد. وروایج خاطرنشان میکند:«تاملی اخلاقی و انتقادی لازم است، زیرا مقاومت در برابرِ هنجارها در نهایت منجر به رفتار غیرقابل قبول و ناخواسته میشود».
مقررات مربوط به مینهای زمینی ضد نفر یک مثالِ تاریخی ارائه میدهد. معاهده اتاوا(Ottawa Treaty) که تولید، توسعه و استفاده از مینهای ضد نفر را ممنوع میکند، در سال ۱۹۹۷ امضا شد. مینهای زمینی در دهه ۱۹۹۰ نسبت به دهههای گذشته نه بیشتر و نه کمتر برای غیرنظامیان مضر بودند. اما در چشمانداز اخلاقی تغییر ایجاد شده بود. تقویت هنجارهای پیرامون امنیت انسانی و حفاظت از افراد، دریچهای از فرصت برای یک کمپین به خوبی سازماندهی شده، برای تحریک در جهت پیشرفتِ حقوقی ایجاد کرد. این همان طور است که باید باشد – پیشرفتِ اخلاقی به عنوان انگیزهای برای تغییر قانون
همچنین باید خاطر نشان کرد که رعایت حقوق بینالملل، حداقل تعهدی است که طرفین درگیری باید به آن عمل کنند. طرفین درگیری مسلحانه باید تا حد امکان از الزامات قانونی فراتر روند تا وظایف اخلاقی خود را در میدان نبرد انجام دهند، به ویژه در مورد حفاظت از غیرنظامیان. چارلز گاراوی(Charles Garraway)، پژوهشگر حقوق، در ملاحظات خود به درستی ابراز داشت همانطور که اخلاق بدون قانون یک آرمان است، «حقوق جنگ بدون اخلاق، پوستهای خالی است». قانون در بهترین حالت خود مبین اصول اخلاقی است و خواستههای اخلاقی ما را برای انصاف و عدالت، عینی و ملموس میکند. وقتی به اندازه کافی اخلاق کنار گذاشته شود و حقوق فرو ریزد، دیگر قانون نمیتواند شکل خود را به دلیل تکنیک یا ابزاری بودن آن حفظ کند.
ما به سمت این فروپاشی میرویم. حذف اخلاق از قانون ، انگیزه و پوششی برای گسترش خشونت در سراسر خاورمیانه فراهم کرده و بحث انتقادی در مورد سودمندی مشکوک و هزینه مخرّبِ مخاصمات را از بین برده است. دهها هزار انسان بیگناه کشته شدهاند و نیاز به حسابرسی واقعی از این اضطرارِ اخلاقی است. قانونگرایی خشک به تنهایی جواب نمیدهد.
این بدان معنا نیست که قانون فاقد اهمیت است یا اخلاق و قانون نمیتوانند همزیستی داشته باشند. رابطه میان قانون و اخلاق پیچیده است و خطوط دقیق آن محل بحث و مناقشه است. از آغاز درگیریهای مسلحانه، همواره رابطهای «نزدیک و جداییناپذیر» میان این دو وجود داشته و تلاش برای بهبود اخلاقی قانون پروژهای ارزشمند است. اما قانون هرگز نمیتواند جایگزین استدلال اخلاقی شود و نباید چنین باشد.
آستانه دقیق بین حملات متناسب و نامتناسب مانند پرسشهایی در مورد این که آیا کنوانسیونِ برخی از سلاحهای متعارف، تلههای انفجاری پیجرها و واکی تاکیها را مجاز میدارد یا خیر، اهمیت دارد. اما آنها نمیتوانند تنها چیزی باشند که مهم هستند. اخلاق همیشه فراتر از قانون است. امتیاز پرسشهای قانونی «میتوان» بر پرسشهای اخلاقی «باید» این است که جنگل را برای درختان پنهان میکند، حتی زمانی که جنگل کاملا آشکار و در مقابل دید است. این مسئله، ما را از تشخیصِ این که چه زمانی رنجِ جمعی که ما شاهد آن هستیم، به طور قانونی و غیرقانونی از آنچه اخلاق رایج باید تحمل کند فراتر رفته ، باز میدارد. آنچه در این لحظه مورد نیاز است، یک گام به عقب است – به رسمیت شناختن فاجعه حقوق بشری که بر تعداد فزایندهای از مردم در سراسر خاورمیانه تاثیر میگذارد و ارزیابی منصفانه از قانون و نادرستی آن.
بازنگری اخلاقی دیرزمانی است که ضرورت پیدا کرده و این امر با طرح پرسش بنیادینی که هانا آرنت(Hannah Arendt) به خوبی میدانست باید مطرح کرد:«چه میکنیم؟ و چرا؟» نمایان میشود؟ در میان این انفجار خشونتآمیز اخیر، سیاستگذاران نباید از پرسشهای اخلاقی دوری کنند: این خشونت چگونه بر جمعیت غیرنظامی تاثیر گذاشته است؟ آیا این آسیب از طریق هر گونه استدلال اخلاقی قابل توجیه است؟چه چیزی از نظر اخلاقی به بیگناهان طرف خود و همچنین دشمنان، کشورهای همسایه و منطقه بدهکار است؟ این پرسشهای اخلاقی محدود، با نگرانیهای اخلاقی گستردهتر درباره ارزشها تقویت میشوند: اگر بخواهیم اجازه دهیم با انسان به عنوان اشیا رفتار شود، چه ارزشهای اساسی را حفظ میکنیم؟ اگر ما اجازه محو کل یک قوم را بدهیم، این چه چیزی را در مورد تمایل ما به همزیستی با دیگران منعکس میکند و چگونه این امر جامعه ما را متحول مینماید؟ آیا اقداماتی که در حال آشکار شدن و مجاز به آن هستند، احتمالا ما را به سوی آیندهای باثباتتر یا صلحآمیزتر هدایت میکنند؟
ما هیچ ابهامی در مورد دشواریهای لحظه کنونی و پیچیدگیهای سیاسی موجود نداریم. اما اگر قرار است ابزارهای نهادی در زمانی که بیشترین نیاز را دارند از ارزش برخوردار باشند، باید به آنچه در شکل و محتوا نشان میدهند، توجه شود. درست همانطور که قانون یک گلوله نقرهای نیست، تاملات اخلاقی هیچ فهرستی از پاسخهای آسان و هیچ قدمی برای «حل» خشونتی که منطقه را فراگرفته است، ارائه نمیدهد. با این حال، کاری که ممکن است انجام دهد و آنچه که قانون به خودی خود نمیتواند انجام دهد این است که درک روشنتری از سوالات مهم و بررسیهایی که باید در هنگام ارزیابی آنها در نظر گرفته شود، ارائه دهد. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، اخلاق ما را مجبور میکند که به یاد بیاوریم که به هم پیوند خوردهایم و خشونت و رنج جمعی سمی است که به جریان خون جمعی تزریق میشود.
این که چگونه میتوان سرعت یا مسیر خشونت روزگار ما را کند یا معکوس کرد، پرسشی است چنان سنگین که حتی نمیتوان آغاز به پاسخ دادن به آن کرد. اما آنچه باید روشن باشد این است که برخورد با اخلاق به عنوان امری فرعی یا مانعی در این مسیر، دستاوردی اندک به همراه خواهد داشت. در بحثهای مربوط به خشونت، رنج و مرگ، پرسشهای بزرگتر اخلاقی درباره چگونگی زندگیای که آرزویش را داریم و چگونگی دستیابی به صلح باید مطرح شود. اخلاق باید در کانون توجه قرار گیرد؛ مرکزی بودن آن تایید و چندباره تایید شود. چرا که بدون آن گم شدهایم و محکوم به تحمل چرخه بیپایانی از خشونت و ضدخشونت قانونیشده خواهیم بود.[۲]
[۱] https://www.justsecurity.org/103464/beyond-law-reaffirming-the-centrality-of-ethics-in-war/ October 7, 2024
[2] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)