سوپرمن و حقوق بین ­الملل

سوپرمن و حقوق بین ­الملل[۱]

از سلسله مطالب سمپوزیوم حقوق بین­ الملل و فرهنگ عامه

نویسنده:Ankit Malhotra 

مترجم: حبیبه فرج­زاده (دانشجوی دکترای حقوق بین­ الملل دانشگاه علامه طباطبائی)

ویراستار علمی: دکتر ستار عزیزی (دانشیار دانشگاه بوعلی سینای همدان)

مقدمه

در ۲۷ فوریه ۱۹۴۰ مجلۀ لوک داستان کوتاهی از جری سیگل و جو شوستر، خالقان سوپرمن، به چاپ رساند با عنوان «سوپرمن چگونه جنگ را به پایان می‌رساند». در این داستان، سوپرمن به سوی آلمان و استالین می‌شتابد و در آن‌جا هیتلر و استالین را از پس گردن برمی‌دارد. او دو دیکتاتور را به ژنوِ سوئیس می‌برد و آنها را برای محاکمه به دادگاه جهانی جامعه ملل تحویل می­دهد. جامعۀ ملل نخستین بار توسط رئیس جمهور وودرو ویلسون به عنوان بخشی از اصول چهارده­گانه او برای صلح عادلانه در اروپا مطرح شد. پس از جنگ، در ۱۹۴۶، جامعۀ ملل منحل شد تا جای خود را به سازمان ملل متحد دهد و دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه جانشین دیوان جامعۀ ملل در ژنو شد. شایان ذکر است که داستان « سوپرمن چگونه جنگ را به پایان می‌رساند» تکه‌ای از تخیل آمریکایی از جنگ، قیام و رهایی و نشانی از زمانه و تخیل یک مداخلۀ ابرقهرمانی/ هژمونیک علیه دیکتاتورها است. به دیگر سخن، مداخله سوپرمن براساس ملی­گرایی یا میهن‌پرستی بود. این مقاله به دنبال برجسته ساختن هژمونی و ربط دادن آن به بازی‌های سوپرمن در کمیک استریپ و حقوق هژمونیک بین‌المللی است.

در گذشته نه چندان دور، ایالات متحده آمریکا برای منافع شخصی خود، با شعله­ور ساختن و استمرار جنگ‌های داخلی و ناآرامی­ها در سیاست­های داخلی مداخله نموده است. این روند در دهه ۱۹۷۰ و در اوج جنگ سرد بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، درست زمانی که دولت نیکسون ارسال سلاح را برای مقابله با توسعه­طلبی­های شوروی آغاز کرد. این سیاست، دکترین نیکسون نام گرفت و هدف آن جایگزینی سلاح­های آمریکایی به جای چکمه­های آمریکایی و ارسال سلاح به جای اعزام سرباز به سرزمین‌های آنها بود. در کمیک استریپ، سوپرمن دیکتاتورها را برای محاکمه در لاهه تسلیم می­کند، اما در عمل، مداخله آمریکا اقدامات دیگری را رقم زده است. این‌جا را ببینید.

درباره سوپرمن و تخیل

به راحتی می‌توان فرض کرد که سوپرمن به سلطه­گران اجازه تحکم می­دهد. هرچه باشد خود او یکی از آنهاست. همچنین می­توان ادعا کرد که انگیزه اصلی آن است که در جستجوی نظم در نهادهایمان باشیم که نه ظلم روا دارند و نه اولویت­ها را به امر عادی مبدل سازند. سوپرمن جاه‌طلبی و طمع را همچون کالسکه‌های الهام و آرزو، سخت نگاه می‌دارد، تا بشریت را از پوسیدگی ابلهانۀ تفرعن ویکتوریایی و بزنگاه تباهی‌ای که حامل آن است، نجات دهد. سوپرمن استدلال می­کند که دیکتاتورها باید به وسیلۀ نهادهای اجتماعی دیکتاتورها مهار شوند. اما نهادهای ما برای چنین هدفی کافی نیستند، بلکه باید همه مردم را به درک و پذیرش مسئولیت در قبال سیاست کشاند. تنها در این صورت است که ارزش­های دیکتاتورها می­تواند به نفع نژاد بشر عمل کند، بدون اینکه نژاد بشر را در این فرایند به خطر بیندازد. بدین منظور، نقل قولی از مقدمۀ نمایشنامۀ ژنو[۲] ارزشمند است: «حکومت کشورهای مشترک­المنافع پهناور در بهترین حالت خود فراتر از ظرفیت سیاسی نوع بشر است».

حقوق هژمونیک بین‌المللی (HIL)

در نمایشنامۀ ژنو، دیکتاتورها همراه با بقیه شخصیت­ها و به طور کلی انسان­ها، از نظر سیاسی بی­عرضه و نالایق شناخته می­شوند. چیزی که فرد به آن دست می­یابد، امیدواری به یک جهش تکاملی در آینده برای تبدیل انسان خردمند به یک حیوان سیاسی شایسته است. در میانه این موضوع، می‌توان به غول‌های یووال هراری اشاره کرد که استدلال می‌کردند هوموساپینس‌ موفق‌ترین گونه انسان­هاست، و جایگزین کردن رقبایی مانند نئاندرتال‌ها، توانایی ما برای باور به داستان‌های مشترک بود. از این رو، نمایشنامه ژنو، ستایش‌نامه­‌ای برای دیکتاتورها نیست. حقوق بین­الملل هژمونیک، به عنوان مطالعه آکادمیک یک چارچوب، برابری شکلی و دوفاکتوی دولت­ها را بسیار کم‌ارزش می­انگارد و روابط حامی ـ تحت‌الحمایه را ــ که در آن تحت‌الحمایگان در ازای امنیت یا امنیت اقتصادی عهد وفاداری با هژمون می‌بندند ــ جایگزین پیمان‌های مبتنی بر عمل متقابل میان برابرها می‌کند. در این تطبیق کمیک استریپ با دنیای واقعی، دولت­ها مانند سوپرمن عمل می­کنند. دولت(ها)/ هژمون قواعد جدید حقوق بین­الملل را با گفتار و عمل ترویج می­کند. این‌ها می­توانند اعمالی در جهت تحقق یا تنش‌زدایی باشند ولی ریشه در معاهده و عرف داشته باشند. هژمون عموماً از محدود کردن دامنه عمل خود از طریق معاهده بیزار است؛ از محدود شدن توسط معاهداتی که به آنها پیوسته، اجتناب می­کند؛ و در مواقعی که برایش ناخوشایند است حقوق بین‌الملل عرفی را نادیده می‌گیرد و اطمینان دارد که نقض آن به عنوان یک قاعده جدید مورد استقبال قرار خواهد گرفت.

در اساس، ویژگی حقوق بین‌الملل هژمونیک، قواعد نامتعینی است که ابهام آنها، اگر هم فقط به نفع هژمون نباشد، عمدتاً به نفع آن است. همان‌طور که قبلا گفته شد، نمایش‌های مکرر نیروی نظامی و مداخله در امور داخلی سایر کشورها از ویژگی‌های شخصیتی دولت­های هژمون به شمار می­رود. درحالی که سوپرمن از چشم‌اندازی لطیف و ملایم عمل می­کند، ایالات متحده از سازمان­های بین­المللی به گونه­ای استفاده کرده که با ترکیبی مدبرانه از حق رأی و رهبری، اقتدار خود را بیفزاید. با قرار دادن هر دو موضوع این یادداشت در کنار هم، متوجه می‌شویم که اَشکال و نمودهای هژمونی می‌توانند از سوی همه گونه نقطه نظرهای سیاسی مورد تمجید یا محکومیت قرار گیرند. به عنوان اعمال اقتدار و دلیل وجودی «قدرت» آنها، نمونه­های زیر مربوط به حقوق هژمونیک جهانی است و نه صرفاً هژمونی. حقوق بین­الملل هژمونیک جهانی، برآمده از موقعیت ممتازی است که بر اساس قواعد و نهادهای موجود حقوق بین‌الملل به هژمون اعطا شده است. از این نمونه‌های حقوق بین الملل هژمونیک جهانی باید درس‌های مختلفی فرا گرفت. نخست اینکه از منظر سیاست، همه اشکال هژمونی بد یا به یک اندازه بد نیستند. اقدامات شورای امنیت، اقدامات علیه تروریسم، پاسخی است به ناتوانی مداوم جامعه بین­المللی در توافق بر سر تعریف جهانی واحد از جنایت تروریسم و همچنین ماهیت ناقص و نامنسجم کنوانسیون­های موجود ضد تروریسم. تأکید قطعنامه ۱۳۷۳ بر دفاع مشروع، از بحث­های بیهوده در شرایطی که ایالات متحده ملزم به پاسخ یکجانبه بود، جلوگیری می­کند. مداخلات مستمر قطعنامه ۱۴۸۳ در مواردی که معمولاً در حوزه صلاحیت داخلی یک دولت قرار دارند، می‌تواند به عنوان بخش حیاتی بازسازی باثبات و پایدار عراق و مانند قطعنامه ۶۸۷ به عنوان امری «ضروری» برای بازگرداندن صلح توجیه شود. قطعنامه­هایی که در اینجا به آنها اشاره می­شود از نظر سیاسی آشکارا نامشروع نیستند بلکه همه به اتفاق آراء یا قریب به اتفاق آراء تصویب شده‌اند.

ایالات متحده نمی­تواند و نباید از تضمین همکاری شورای امنیت در جهت دستیابی به خیر عمومی منع شود و به سختی می­توان این گروه را به خاطر استفاده از شورا برای جلوگیری از آسیب بالقوه هرچه بیشتر حقوق بین­الملل هژمونیک یکجانبه، سرزنش کرد. اگرچه که حقوق بین­الملل هژمونیک جهانی به نابرابری آشکار شناخته می­شود اما ممکن است از آثار اختلافات قدرت بیشتر جلوگیری کند. چنانکه مدافعان دادگاه­های موقت جنایات جنگی ایجاد شده توسط شورا، اولین کسانی هستند که استدلال می­کنند که گاهی لازم است اعضای شورا از ظرفیت قانون­گذاری انحصاری خود برای دور زدن مذاکرات دشوار معاهده بین­المللی استفاده کنند. اما ویژگی‌های نگران‌کننده و خطرات ناشی از حقوق بین­الملل هژمونیک ماحصلِ شورا منجر به درس دومی می‌شود: تشویق هژمون به استفاده از سازمان ملل کافی نیست. کسانی که نگران خطرات هژمونی هستند باید نگران نحوه استفاده هژمون از سازمان، به ویژه شورا باشند. خطراتی که حقوق بین­الملل هژمون یکجانبه برای حقوق بین­الملل و اصول رسمی آن، مانند اصل برابری حاکمیت­ها ایجاد می­کند، جدی و هر آینه آشکار است. چالش‌های قابل مقایسه ناشی از حقوق بین­الملل هژمونی جهانی، که بالقوه هم کم جدی نیستند، نامشخص و بدیع هستند. هژمون، مانند سوپرمن، به هنگام همکاری با شورا، تقریباً هر کاری می­تواند انجام دهد. در حالی که به نظر می­رسد همچنان مطابق با منشور و اصول اخلاقی عمل می­کند. اگر شورا و هژمون به طور مشترک تصمیم بگیرند قواعد مربوط به حقوق مربوط به دادرسی افراد، نیروی دفاعی، حقوق اشغالگران یا صلاحیت دیوان بین­المللی کیفری را مورد بازنگری قرار دهند، مشروعیت شورا ممکن است تضعیف شود.

نتیجه

پیوستگی میان ابرقهرمانان و کشورها تا آن زمان، به مراتب محکم‌تر شده است، و یکی از شخصیت‌ها که دنیا را تغییر می‌دهد بدین معناست که این تغییرات باید در عناوین دیگر منعکس شود. همه شخصیت‌ها که برای مجوز و بهره‌برداری در مقیاس وسیع طراحی شده‌اند، به طور فزاینده‌ای در دنیایی ناشناس زیست می­کنند. چنین مکانیسم‌هایی برای تضمین ادامه همکاری چندجانبه در آینده، هر زمان که هژمون و دیگران به چنین همکاری نیاز داشته باشند، ضروری است. اگر شورا مطابق با ماهیت شورا عمل کند، یک نهاد مشروع برای اقدام جمعی باقی خواهد ماند. شناسایی حقوق هژمونیک جهانی، احتیاط را در مورد دستور العمل­های اصلاحاتی که ممکن است شورا را بیشتر در معرض تسخیر هژمونیک قرار دهد، بر می­انگیزد. اقدامات شورا که در اینجا بررسی شد همچنان در حال انجام است. مختصر بودن داستان فقط تأثیر آن را افزایش می­دهد. نظاره کنید سوپرمن چقدر سریع دنیا را با این همه توفیق بی‌دردسر نجات می‌دهد که نشان تجاری اثرِ سیگل و شوستر است. بنگرید که چگونه ابرقهرمان با قرار گرفتن در دنیای واقعی به راحتی همه چیز را تغییر می­دهد.

[۱] International Law and Popular Culture Symposium: Superman and International Law, By: Ankit Malhotra, See at: http://opiniojuris.org/2021/10/29/international-law-and-popular-culture-symposium-superman-and-international-law/#respond.

[2]  اثری از جرج برنارد شاو در سه پرده که در ۱۹۳۹ منتشر شد (مترجم).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *