مورد توجه قرار گرفتن دیوان بینالمللی دادگستری: شفافیت و برانگیختن هیجان در [پرونده] آفریقای جنوبی علیه اسرائیل[۱]
Juliette McIntyre & Audrey Plan
مترجم: مهریار راشدی
دانشجوی دکتری حقوق بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی
ویراستار علمی: دکتر ستار عزیزی
استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان
مقدمه
همانطور که بنتام یک بار گفته بود، دادگاه «صحنه عدالت» است. [اینکه در این پرونده، چنین میشود یا خیر] باید منتظر ماند و دید چه روی میدهد.
در چند هفته گذشته دیوان بینالمللی دادگستری شاید برای اولین بار در تاریخ ۷۹ ساله خود با هشتگ #InternationalCourt of of Justice در رسانههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. طیف وسیعی از دیدگاهها و تفاسیر متفاوت در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، تیکتاک و توییتر با صدها هزار مورد بازدید، پوشش رسانهای و مشارکت عمومی بیسابقهای را در پرونده آفریقای جنوبی علیه اسرائیل رقم زدهاند. جلسات به طور زنده در چندین پلتفرم پخش شد؛ چهرههای سرشناس از لوایح [ارائه شده] قرائتهایی داشتند و [بعضا] برداشتهای طنز عامهپسند نیز وجود داشت. این پرونده، نمایش و اجرای عدالت را از محدوده دیوان بیرون آورده و در معرض دید عموم قرار داده است. در این نوشتار ورود عدالت بینالمللی به عدالت پر جلوه (جمعی) و برخی از پیامدهای بالقوه برای دیوان بینالمللی دادگستری را به طور گستردهتر مورد مداقه قرار میدهیم.
تمام اختلافات جهان روی صحنه حل میشود
فرمالیسم تالار بزرگ دادگستری، «جایگاهی که حقوق بینالملل در آن به وضوح اعمال میشود»، به ترسیم یک مرز روشن هرچند نمادین بین امر سیاسی و امر حقوقی کمک میکند. در حالی که اکثر مخاطبان به جای حضور فیزیکی در سالن، شاهد رسیدگی از طریق یک صفحه نمایش بودند (و این مانع از آن میشود که دیوان بینالمللی دادگستری در یک فضای واقعی محدود باشد)، آراستگی محض و رویهگرایی جلسات ممکن است برای اثبات این امر کافی باشد. در واقع دیوان را میتوان به عنوان نوعی صحنه در نظر گرفت که در آن یک دادرسی در برابر تماشاگران نمایش داده میشود. دیوان بینالمللی دادگستری نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ دادرسی شفاهی بر همان عناصر کلیدی یک نمایش تئاتر [یعنی] «بازیگران، صحنهها، فیلمنامهها و تماشاگران» متکی است. دیوان بینالمللی دادگستری از معماری تا رویهاش، از لباسها تا دکور، از زبان تا علنی بودن، نیاز به اجرای عدالت برای برقراری عدالت دارد. همانطور که فلمن استدلال کرده است، کارکرد دادگاه «در جوهره اخلاقی خود، یک کارکرد دراماتیک است؛ [این کارکرد] نه تنها «اجرای عدالت»، بلکه «نشان دادن عدالت» در معنایی اخلاقی و تاریخی [به گونهای] منحصر به فرد تر است».
اجرای علنی عدالت، فضیلتهای بسیار برجستهای دارد؛ شفافیت باعث ایجاد اعتماد و درک بهتر از رویه های عینی و تجربه عدالت می شود. باز کردن مجازی درهای کاخ صلح، چهره همه بازیگران درگیر از وکلا گرفته تا قضات را در همه جنبهها نشان میدهد؛ از عدالت بینالمللی ابهامزدایی میکند و اجازه میدهد تا به درون بیننده وارد شود. از این نظر حتی حوادث کوچکی که ما شاهد بودیم – از وکیلی که اوراقش را در میانه ارائه لایحه به هم میریزد، دیگری که از او خواسته میشود سرعتش را برای [ایجاد هماهنگی در ترجمه] مترجم کم کند، تا رییس دیوان برای اعلام یک وقت استراحت کوتاه- عدالت بینالمللی را در یک واقعیت تقریبا پیش پا افتاده تثبیت میکند و در حالی که همه این نکات برای دادگاههای ملی نیز صادق است،اما برای دیوان بینالمللی دادگستری اهمیت خاصی پیدا میکند. برای شروع، درک عمومی بهتر از دیوان میتواند به حمایت از آرمانهای عدالت بینالمللی منجر شود. در برههای که کاهش اعتماد به نهادهای بینالمللی با سرخوردگی و کنایه بر گفتمان عمومی و سیاسی حاکم شده است، نمایش واضح فضای فیزیکی و مجسم عدالت بینالمللی میتواند اعتماد را از پایه به این مکانیسمها تجدید کند. مشارکت رسانههای اجتماعی به طور بالقوه جان تازهای به قضاوت بینالمللی ، به ویژه به نسل جوانتر میدهد. حمایت گسترده و مشروعیتبخشی عمومی برای توانمندسازی این دادگاهها در مرحله اجرا که در نهایت به دولتها میرسد، اساسی است. استفاده از رسانههای اجتماعی به عنوان بستر ارتباطی برای تعامل جمعی با عدالت بینالمللی نیز به معنای وارد کردن دانشگاهیان و متخصصان در فضای مجازی مشابه با افراد عادی است. رسانههای اجتماعی افرادی را در بر میگیرند که اغلب از گفتمان حقوق بینالملل کنار گذاشته میشوند، دانش را مردمنهاد میکنند و در تقابلهایی مانند پرونده آفریقای جنوبی علیه اسرائیل، برای صداهای به حاشیه رانده شده (مثلا شهروندان غزه) بستری برای به اشتراک گذاشتن دیدگاههایشان فراهم میکنند.
شاید نتوانیم چیزهای خوشایندی داشته باشیم
این شرح تا کنون نسخه ایدهآلی از رویدادها را ارائه کرده است. با این حال،وجه تاریک تری برای دیوان بینالمللی دادگستری وجود دارد که [در فضای مجازی] در حال گسترش است. ما سه خطر بالقوه را شناسایی کردهایم.
اولین خطر، تبدیل عدالت به یک ماجرای هیجانانگیز مانند محاکمات داخلی با سابقه در ایالات متحده آمریکا است (با مثال بدیهی دادگاه OJ Simpson و ماجرای Heard/Depp). این ممکن است عدالت بینالمللی را به سادگی به حدی از جنجالی کردن نقض حقوق بشر و رسیدگی قضایی بعدی آن بکشاند که آن را به نوع دیگری از «محتوای»(ویروسی) تبدیل کند که لایک شده، هشتگ شده، بازتوییت شده و سپس مانند هزاران موضوع مورد توجهِ آنلاینِ قبل از آن به فراموشی سپرده شده است. همچنین میتواند منجر به تبدیل دیوان بینالمللی دادگستری به یک مجمع عمومی شود که در آن طرفهای [پرونده] قضات را مورد خطاب قرار نمیدهند، بلکه درخواستهای خود را بر روی مخاطبان جهانی یا حتی طرفداران خودشان متمرکز میکنند. درخواستها تبدیل به راهبردهای روابط عمومی میشوند و طرفها روایتهای سیاسی را بر استدلالهای حقوقی ترجیح میدهند. مرز بین سیاست و حقوق پاک میشود و دیوار چهارم[۲] دادگاه شکسته میشود؛ نمیتوان اجرا [ی درستی] داشت وقتی یکی از بازیگران در حال خواندن از روی فیلمنامهای دیگر است.
خطر دوم این است که گفتمان عمومی در حجم زیاد منجر به تعامل واقعی نشود یا بدتر از آن، اطلاعات نادرست ایجاد کند. علاقه رسانهها به این پرونده، اگرچه قابل توجه است اما پوشش ناشیانهای از جمله چند نمونه آشکار از اشتباه گرفتن دیوان کیفری بین المللی داشته است. پوشش نابرابر بوده و منجر به سوالات جانبدارانهای شده است. به عنوان مثال بیبیسی بخشهایی از لایحه اسرائیل را در روز جمعه پخش کرد اما هیچ یک از درخواستهای روز قبل آفریقای جنوبی را پخش نکرد. این پوششهای مشکلساز، خواه ناشی از عدم تخصص، فقدان مراقبت و یا کمبود وقت باشد، مانع از پیدایش درک واقعی از موضوع و به ویژه این جلسات میشود. کارشناسان، وکلا و دانشگاهیان در رسانههای اجتماعی تنها با قالب مشخصشده هر پلتفرم، الگوریتمی که هیچ کنترلی بر روی آن ندارند و عدم تمایل به مشارکت سازنده از سوی دیگران در پلتفرم، میتوانند کارهای زیادی انجام دهند.
این از چالش گستردهتر و سومین خطر شناساییشده سخن میگوید؛ زبان حقوق و رویههای حقوقی زبانی است که به معنای دور نگه داشتن گفتمان صرفا سیاسی است اما فنی بودن و پیچیدگیاش نیز آن را از تعلق به بیننده غیرمتخصص مصون میدارد. دادرسی یازدهم و دوازدهم ژانویه به طور خاص، در مورد [درخواست دستور] اقدامات موقت بود و بر عهده آفریقای جنوبی بود که صلاحیت علیالظاهر(prima facie)، قابلیت پذیرش و فوریت را ثابت کند. دیوان در مورد این که آیا یک نسل زدایی در حال وقوع است یا خیر، تصمیم نمیگرفت و با این حال این ،همان چیزی است که گفتمان رسانههای عمومی (اجتماعی) حول آن میچرخید و چگونه میتواند غیر از این باشد؟ با هزاران تلفات غیرنظامی، خشونتهای جمعی که در عکسها، فیلمها و پخش زنده نشان داده میشود، نیازی عمیقا انسانی و قابل فهم برای درک خشونت بیمعنا از طریق مقولههای حقوقی وجود دارد که برای همه باور پذیر است .نسل ردایی را صرف نظر از این که عناصر قانونی تشکیلدهنده آن را به طور دقیق بدانیم یا ندانیم، میتوان از نظر مفهومی درک کرد. تفاوتهای ظریف در اثبات قصد نسل زدایی برای تحقق نسل زدایی، بر خلاف آنچه که برای تحریک به نسل زدایی لازم است؛ ارتباط یا عدم ارتباط وجود اختلاف بین آفریقای جنوبی و اسرائیل؛ و این که آیا اسرائیل میتواند ادعا کند که در دفاع از خود عمل میکند یا خیر، همه این موارد – که نتیجه پرونده را تعیین میکند – تا حدی به دلیل ماهیت ذاتا استثنایی زبان حقوقی از گفتمان [رایج] خارج شده است. نگاه محدود و سطحی ارائه شده توسط رسانههای اجتماعی، خطر ایجاد انتظاراتی از دیوان بینالمللی دادگستری را به وجود میآورد که به سادگی نمیتواند آنها را برآورده کند. این امر به نوبه خود میتواند دقیقا نتیجهای متضاد با آنچه در بالا ذکر شد به همراه داشته باشد. خدشهدار شدن اعتبار و حمایت کمتر از مکانیسمهای عدالت بینالمللی بر اساس سوءتفاهم، آن چیزی است که دادگاهها در این شرایط قادر به تحقق آن هستند.
نتیجه
به طور خلاصه عدالت نه تنها باید اجرا شود بلکه باید دیده شود که اجرا میشود؛ در این صورت تعامل با دیوان بینالمللی دادگستری و عدالت بینالمللی از طریق رسانههای اجتماعی قابل تحسین و تشویق است. اما این خطر نیز وجود دارد که این مشارکت مردمی گسترده، دادگاههای بینالمللی را به همان گردابی بیندازد که سیاست بینالملل گرفتار آن است، ؛ بدبینی و اطلاعات نادرست بر نکات ظریف و تخصص غالب شده است. نمایش ذاتا دیدنی دیوان بینالمللی دادگستری در این لحظه توجه عمومی را به خود جلب کرده است ، اما اگر به یک نمایش صرف تبدیل شود، ممکن است نتایج مثبت کمتری داشته باشد.
یک ستاره(چهره سرشناس)[یا] «#دیوان بینالمللی دادگستری # نسل زدایی را متوقف نکرد»، پیشنهاد نمیکند.
[۱] http://opiniojuris.org/2024/01/31/the-icj-goes-viral-transparency-and-sensationalism-in-south-africa-v-israel/
[2] «دیوار چهارم»، جلوی صحنه است و دیوار خیالی است که دنیای داستانی روی صحنه را از زندگی واقعی جدا میکند.
[۳] ویراستار ادبی: صادق بشیره(گروه پژوهشی آکادمی بیگدلی)